آخرین خطبه عثمان
5/ طبری همچنین با سندی همانگونه – یعنی ” شعیبی – ” روایت دیگری می آورد به این مضمون : آخرین نطقی که عثمان – رضی الله عنه – در میان جماعت مردم (یا در نماز جمعه) ایراد کرد این بود که خدای عز و جل دنیا را فقط به این خاطر به شما داده که به وسیله آن و در آن (ثواب و خوشبختی) آخرت را بجوئید و آن را به شما نداده که به آن تکیه زنید و بر آن اعتماد نمائید . دنیا از بین می رود و آخرت باقی می ماند . بنابراین دنیای فناپذیر ، شما را به غرور و سرکشی نکشاند و از زندگی جاودان آخرت باز ندارد و به خود سرگرم نگرداند تا آنچه را پایدار و جاویدان است بر آنچه ناپایدار و فناپذیر است ترجیح دهید . زیرا (زندگی) دنیا قطع خواهد شد و دگرگونی و تحول به جهت خدا صورت خواهد گرفت . از خدای پر عظمت و شکوه بترسید و پرهیزگاری نمائید زیرا خداترسی و پرهیزگاری سپری است که انسان را از خشم و کیفرش ایمن می دارد و وسیله ای است که به آستانش نزدیک می نماید . از خدا بترسید و دین و رویه درستتان را تغییر ندهید ، و وحدتتان را حفظ کرده به صورت احزاب و دسته های مختلف در نیائید، و نعمت خدا را که بر شما ارزانی داشته به یاد آورید آنگاه که دشمن بودید پس دلهاتان را به هم الفت و انس داده تا بر اثر نعمت و احسانش برادر گشتید .
می گویند : عثمان چون در آن مجلس مطالب خویش به پایان برد و به مقصود رسید و مسلمانان به نفع او تصمیم گرفتند که مقاومت ورزیده و از حاکمیت الهی (عثمان) دفاع نمایند به آنان گفت : برخیزید و بر در خانه ام به پاسداری بایستید و کسانی که نمی گذارند پیش من بیایند به شما خواهند پیوست. و به دنبال طلحه و زبیر و علی و جمعی دیگر فرستاد که بیائید. آنگاه جمع شدند، و او از فراز خانه خطاب به آنان گفت : مردم بنشینید . همگی نشستند ، از جنگجوئی که از خارج آمده بود گرفته تا صلح جوی اهل مدینه . آنگاه گفت : مردم مدینه ! من با شما خداحافظی می کنم و ازخدا مسألت می نمایم که پس از من حکومت خوبی نصیب شما گرداند . بخدا من نمی گذارم از امروز به بعد کسی به ملاقات من بیاید و آنچه را از من می خواهد به دست نیاورد، و اینها را پشت در خانه ام گماشته ام و به هیچ یک از آنها اجازه نمی دهم که علیه شما در امور دینی و دنیوی شما دخالتی نمایند تا به امید و به توفیق خدا آنچه را خودم دوست می دارم و می خواهم در مورد شما به انجام رسانم . و به مردم مدینه دستور داد از آنجا بروند ، و به آنها قسم داد که بروند . در نتیجه، همه رفتند جز حسن (بن علی) و محمد و عبد الله بن زبیر و امثالشان که به دستور پدرانشان بر در خانه عثمان به نگهبانی ایستادند . و جمعیت کثیری از مردم بر آنها هجوم آوردند، و عثمان خانه نشین گشت .
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 312 )