ابو جعفر احمد بن علویه «1» اصفهانى کرمانى مشهور به ابى الاسود، او یکى از مؤلفان امامیه است که نامش در کتب رجال معروف میباشد. نجاشى در فهرستش، و ابن شهر آشوب در معالم العلماء نام او را یاد کردهاند. کتابى دارد که نجاشى آن را کتاب «الاعتقاد فى الادعیه» و ابن شهر آشوب «دعاء الاعتقاد» از آن نام بردهاند، و ابن شهرآشوب گوید: او را کتابهائى است که یکى از آنها بدین نام است.
و حموى در معجم الادباء گوید: او را رسائل مختارهاى است که ابو الحسن (ابو الحسین) احمد بن سعد در کتابى که در رسائل نوشته آن را تدوین کرده و او را هشت کتاب است در دعا، به انشاى خود او. و رسالهاى دارد در الشیب و الخضاب (پیرى و رنگ آمیزى). و ابن ندیم در فهرستش/ 237 دیوانى براى او در پنجاه برگ، نام برده است.
ابن علویه از پیشوایان و بزرگان حامل حدیث است، بزرگانى از مشایخ امامیه، از او حدیث گرفته و به او اعتماد کردهاند از قبیل:
شیخ القمیین، ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید قمى متوفى 343 ه که حالش در وثاقت، و اجتناب از روایت کردن از اشخاص غیر موثق، معلوم است، و حتى کسانى را که از راویان ضعیف روایت کردهاند توبیخ کرده و از قم بیرون نموده است و کتب ابراهیم بن محمد ثقفى که بر طبق آنچه در مشیخة الفقیه، و فهرست شیخ الطائفه طوسى است و مورد اعتماد اصحاب ما میباشد، از او (ابن علویه) روایت کردهاند، و از روایاتى که ابو جعفر قمى از ابن علویه، از ابراهیم بن محمد ثقفى آورده، یکى روایتى است که شیخ صدوق در «امالى» اش صفحه 354، و ابو جعفر طبرى در «بشارة المصطفى» در اواخر جلد چهارم به اسناد ابن علویه از زید بن ارقم گوید: پیامبر خدا (ص) فرمود:
الا ادلّکم على ما ان استدللتم به لم تهلکوا و لم تضلوا؟ قالوا بلى یا رسول اللّه! قال: ان امامکم و ولیکم على بن ابى طالب فوازروه و ناصحوه و صدّقوه فان جبرئیل امرنى بذلک «1»
دیگر فقیه الطائفة و بزرگ و موجه آنها، سعد بن عبد اللّه بن ابى خلف اشعرى متوفى 299 یا 300 ه یا 301 ه بر طبق آنچه در مجلس بیستم از مجالس شیخ اکبر محمد بن محمد بن نعمان مفید است.
دیگر حسین بن محمد بن عمران اشعرى قمى مورد وثوق که ثقة الاسلام کلینى در کافى، و ابن قولویه در الکامل، بر طبق آنچه در «کامل الزیارة» و رجال شیخ طوسى آمده است، از او نقل بسیار کردهاند. یکى از احادیثى که اشعرى از ابن علویه نقل کرده، روایتى است که ابن قولویه در صفحه 186 اسنادش را به امام صادق (ع) مى- رساند که او میگفت هنگام غسل زیارت وقتى از آن پرداخت بگوید:
اللهم اجعله لى نورا و طهورا. الخ.
دیگر عبد اللّه بن حسین مؤدب، یکى از مشایخ شیخ صدوق و پدر مقدسش بنا بر آنچه در مشیخة الفقیه است، میباشد و از روایاتى که مؤدب از ابن علویه نقل کرده روایتى است که شیخ صدوق در امالیاش صفحه 55 به اسناد خود از جابر بن عبد اللّه روایت کرده که گوید: پیامبر (ص) فرمود:ان فى على خصالا لو کانت واحدة منها فى جمیع الناس لاکتفوا بها فضلا «1» تا آخر حدیث.
و در 76 به اسنادش از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود:
یا على انت اخى و وصییى و وارثى و خلیفتى على امتى فى حیاتى و بعد وفاتى محبک محبى و مبغضک مبغضى، و عدوک عدوى و ولیک ولییى. «2»
و در صفحه 217 به اسناد خود از طریق ابن علویه از پیامبر خدا (ص) آورده که او فرمود:
اذا کان یوم القیامة یؤتى بک یا على! على نجیب من نور على رأسک تاج قد أضاء نوره و کاد یخطف أبصار أهل الموقف … «3» تا آخر حدیث.
و در 351 به اسناد ابن علویه از پیامبر اکرم (ص) است که فرمود:
ان حلقة باب الجنة من یا قوتة حمراء على صفایح الذهب فاذا دقّت الحلقة على الصفحة طنت و قالت یا على. «4»
احادیث دیگرى از طریق مؤدب از ابن علویه در «امالى» صفحات 9، 152، 283، 286، 326، 375، 390 یافت میشود.
و کتاب او «الاعتقاد فى الادعیه» را محمد بن احمد الرّحال بر طبق آنچه در فهرست نجاشى/ 64 است، از او روایت کرده و نیز احمد بن یعقوب اصفهانى بر طبق تهذیب شیخ طوسى 1/141 در باب الدعاء بین الرکعات از او روایت میکند. و نجاشى اسناد خود را به او در صفحه 64 چنین آورده:
عن ابن نوح، عن محمد بن على القمى، عن محمد بن احمد الرحال، عنه.در جلالت و مقام ابن علویه این بس که اخبارش در کتابهائى امثال: الفقیه، التهذیب، الکامل، امالى صدوق، مجالس مفید و مانند اینها از کتابهاى عمده اصحاب امامیه، رضوان اللّه علیهم، پراکنده است. و دلیل بر وثاقت او، این بس که قمیین با اینکه به کمترین اشارهاى در راویان خدشه وارد میساختند، بر روایات او، اعتماد کردهاند.
ابن علویه گذشته از اینکه از بزرگان حدیث است، از دانشمندان بسیار مبرز ادبیات عرب نیز میباشد. از این رو سیوطى در بقیة الوعاة، به شرح حالش پرداخته و ثعالبى او را از نویسندگان اصفهان و شعراى آن، در یتیمة الدهر 3/267 نام برده، و حموى در معجم الادباء 2/3 چاپ اول گوید: او لغت شناسى بود که به ادبیات میپرداخت و شعر نیکو میسرود. و شیخ الطائفه و همطرازان او، از تذکره نویسان تا امروز او را به نویسندگى معرفى کردهاند.
اما قدرت شاعرانه او در اوج بلندى، و در عالیترین مراتب صنعت شعر، بوده است. نظم او به فصاحت معنوى و عظمت لفظى و سیاق نیکو، و قوت ترکیب، امتیاز دارد. و برازندگى او، به قاطعیت استدلال، و حسن القاى مطلب، و دستیابى به دلائل کوبنده، و رسیدن به روح مقصود در تعبیرات اوست. از این رو اشعارش در باره ائمه دین علیهم السلام همچون شمشیرى است که شبهات ناصبیان را، قطع میکند یا همچون کلنگى است که به ویرانى خانههاى عنکبوتى اشتباهکاران مخالف امامت عترت طاهره، میپردازد. قصیده محبّره او که ما محل شاهد کتابمان را از آن برگزیدیم گواه همه این گزارشها است. و نیز گواه کوبندهاى بر برازندگى شعر و قدرت شاعرانه اوست چنانکه ابو حاتم سجستانى در آنچه بدان او را ستودیم، گواهى داده است. ابن علویه به سال 212 ه متولد، و به سال سیصد و بیست و اندى بدرود زندگى گفت و در سال 310 ه در حالى که نود و هشت ساله بود، این شعر را گفته است:
سرانجام دنیا، براى ثروتمند بیچیزى، و براى لذتهاى زودگذر، پشیمانى آور است.و براى خردمندان، مرگ مایه عبرت است، و در توشه تقوا بر گرفتن، غنیمت است.
و انسان میکوشد تا روزى بیشترى براى خود فراهم آورد، ولى جز آنچه قلم تقدیر براى او نوشته، برایش نخواهد بود.
چه بسیارند آنها که در چشم مردم خاشعاند، و خدا جز آنچه مردم میدانند از آنها چیزهاى دیگر میداند.
و بعد از آنکه صد ساله شد گفت:
روزگار کمر راستم را خمیده، و عمرم را به لحظات آخر رسانید.
و فرسودگى به هر عضو و مفصل من، راه یافت، و کیست آنکه در برابر روزگار، سالم بماند.
و یک نمونه شعر او را نویرى در «نهایة الادب فى متون الادب» جلد دهم 22 آورده آنجا که در توصیف گاو گوید:
چه نیکو و جالب است کره و ماست آن، و چه جالباند در بین مردان، گاوداران.
ماده گاوى با نشاط پر برکت و میمون با پستانهائى پر شیر.
که هر وقت او را بدوشیدن فرا خوانند، دوشنده را به سوى خود پذیرد.
در سنین جوانى، با ادب تا حدى که بد گویانش در مجالس توبیخ شوند.
گویا او یک اسباب بازى آراستهاى است، که از چشمگیرى، بازیگرانش را به پرواز میآورد.
نوش شیرهایش به نوشیدن عسلى ماند، که در ظرفش نوشابهگر را، لذت بخشد.
او هم چون عروسى در بین گروه گاوان است، هنگامى که همقطاران او از میان بندهاى خود، نمایان شوند.
او را میتوان به کوه تشبیه کرده یا گفت ماده گاو جوانى که پشت گرد افراشته است.
دندانهاى سیمگونش که گویا از شدت وقار، آنها را با دو دست گرفتهاند، میدرخشد.
هرگاه او، کره اسبى بود، سواره خود را از مسرت و خوشى محروم نمیساخت.
شرح حال شاعر ما را در فهرست نجاشى 64، رجال شیخ الطائفه، معالم العلماء 19، معجم الادباء 2/3، ایضاح الاشتباه علامه، بغیة الوعاة 146، جامع الاقوال، ایضاح الاشتباه، ساروى. جامع الرواة، جامع المقال طریحى، هدایة المحدثین معروف به تمییز المشترکات، منتهى المقال، رجال شیخ عبد اللطیف بن ابى جامع، الشیعه و فنون الاسلام 91 و در آن تاریخ وفات او که مذکور شد، تنقیح المقال 1/68 اعیان الشیعه جزء نهم 67، التعالیق على نهایة الادب 10/122، میتوانید ملاحظه کنید.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج3، ص: 477