رای خلیفه دوم در قصاص از ابن ابی حسین نقل شده : که مردی سر مردی از اهل ذمه را شکست پس عمر بن خطاب تصمیم گرفت که قصاص و تلافی کنداز آن پس معاذ بن جبل گفت: تو می دانی که این کار بر تو نیست و این از پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده پس عمر بن خطاب در برابر شکستن سر او یک دینار به او داد و او راضی شد به آن.
رای دیگر خلیفه دوم در قصاص از مکحول روایت شده که عباده بن صامت یک نفر نبطی را خواست که اسب او را در نزدیکی بیت المقدس نگهدارد پس آن امتناع کرد پس او را زد و سرش را شکست پس او شکایت به عمر بن خطاب نمود. پس به او گفت : چه تو را بر این داشت که به این چنین کنی ؟ گفت: ای امیر مومنان ! من او را فرمان دادم که اسب و مرکب مرا نگهدارد پس او امتناع کرد و من مردی هستم که در من تندی و خشم است پس او را زدم پس گفت: بنشین برای قصاص و تلافی، پس زید بن ثابت گفت آیا قصاص می کنی غلامت را ازبرادرت ؟ عمر قصاص را از او ترک نمود و دیه آن را داد .
(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 188)