بدعت اذان گفتن برای نماز عید
شافعی در کتاب «الأم» از قول زهری این روایت را ثبت کرده که «در نماز دو عید (فطر و قربان) برای پیامبر (ص) و ابو بکر اذان گفته نشد و نه برای عمر و عثمان تا آنکه این را معاویه در شام بدعت گذاشت و سپس حجاج در مدینه وقتی استاندارش شد». «2»
ابن حزم در «المحلی» می نویسد: «امویان این را که دیر به نماز عید بروند و خطبه را پیش از نماز بخوانند، و اذان و اقامه را بدعت گذاشتند». «3»
در «بحر الزخار» چنین آمده: «بنابر آنچه گذشت نماز عید فطر و قربان نه اذان دارد و نه اقامه، و اختلافی در این نیست که آن من در آوردی و ساختگی
است. به موجب روایت سعید بن مسیب آن را معاویه ساخته است و به موجب روایت ابن سیرین آن را مروان ساخته است و حجاج از او پیروی کرده است و به موجب روایت ابو قلابه در حقیقت ابن زبیر از خود در آورده و ساخته است.
بنابر فرمایش پیامبر (ص) که «… بدترین آنها از خود آورده ها و ساختگی آن است» که از خود در آورده و ساخته ای بدعت است. برای نماز عید باید چنین بانگ در دهند که «الصلاة جامعة».» «1»
ابن حجر در «فتح الباری» چنین می نویسد: «درباره این که چه کسی نخست اذان گفتن در نماز عید را باب کرده اختلاف است. ابن ابی شیبه با سندی صحیح از سعید بن مسیب نقل می کند که او معاویه بوده است. شافعی از ثقه از زهری مثل آن آورده است. ابن منذر از حصین بن عبد الرحمن روایت می کند که اولین کسی که آن را پدید آورد زیاد بود در بصره. داودی می گوید: اولین کسی که آن را باب کرد مروان بود.
همه این اقوال و روایات منافاتی با این ندارد که معاویه آنرا بدعت نهاده باشد چنانکه در مسأله پیش انداختن خطبه بر نماز بیان کردیم.» «2» و در مسأله پیش انداختن خطبه بر نماز می نویسد: «این دو روایت با روایت مربوط به مروان مغایرتی ندارد زیرا مروان و زیاد هر دو استاندار معاویه بوده اند و آن روایات چنین تفسیر و توجیه می شود که معاویه این کار را بدعت گذاشته و شروع کرده باشد و استاندارانش از او پیروی نموده باشند.» «3»
قسطلانی در «ارشاد الساری» می نویسد: «نخستین کسی که اذان را در نماز عید بدعت نهاد معاویه بود، و این را ابن ابی شیبه با سندی صحیح روایت کرده است. شافعی در روایتش این افزوده را دارد که چون حجاج استاندار مدینه شد آن (یعنی اذان نماز عید) را پیش گرفت. بروایت ابن منذر چون زیاد استاندار بصره شد … بنا بروایت داودی، مروان آن را بدعت نهاد. بنا بروایت ابن حبیب،
هشام بدعت نهاد. و بروایت دیگری از ابن منذر، عبد اللّه بن زبیر بدعت نهاد.» «1»
زرقانی در «شرح موطأ» «2» همین گونه می نویسد.
سیوطی در «اوائل» می نویسد: «اذان گفتن در نماز فطر و قربان را بنو مروان باب کردند. این مطلب را ابن ابی شیبه از قول ابی سیرین «3» ثبت کرده است. همو از قول سعید بن مسیب چنین ثبت کرده که اولین کسی که اذان گفتن در نماز فطر و قربان را بدعت نهاد معاویه بود. و از قول حصین چنین ثبت کرده که اولین کسی که در عید اذان گفت زیاد بود.» «4»
شوکانی در «نیل الاوطار» می نویسد: «ابن قدامه در کتاب «مغنی» می گوید:
درباره ابن زبیر روایت شده که وی اذان و اقامه گفته است. و گفته اند: اولین کسی که در عید فطر و قربان اذان گفت زیاد بود. ابن ابی شیبه در کتاب «مصنف» با سندی صحیح از قول ابن مسیب چنین آورده که اولین کسی که اذان گفتن در عید را بدعت نهاد معاویه بود». «5»
آنچه مسلم است و ائمه مذاهب بر آن اتفاق دارند این است که اذان و اقامه گفتن جز در نمازهای معین جایز نیست. شافعی در کتاب «الأم» می نویسد:
«اذان جز برای نمازهای معین نیست. زیرا ما ندیده ایم که برای پیامبر خدا (ص) جز به هنگام نمازهای معین اذان گفته باشند. بهتر این است که پیشنماز به مؤذن دستور دهد که در اعیاد و نمازهای جماعت که مردم جمع میشوند بگوید: الصلاة جامعة. یا بگوید: وقت نماز در رسید. و اگر بگوید: بیائید برای نماز، عیبی ندارد. و اگر بگوید: حی علی الصلاة، اشکالی ندارد گر چه چون جزو اذان است بهتر آن که از گفتنش خودداری شود …» «6» مالک در «موطأ» می گوید: «از چندین
نفر از دانشمندان شنیده ام که گفته اند: در عید فطر و در عید قربان از زمان رسول خدا (ص) تا امروز بانگ دادن و اقامه وجود نداشته است.» و می گوید: «این سنتی است که در میان ما بر سر آن اختلافی وجود ندارد.» «1» شوکانی در «نیل الاوطار» می نویسد: «احادیثی که در این موضوع هست دلالت بر این معنا دارد که اذان و اقامه گفتن در نماز عیدین نامشروع است. عراقی می گوید: همه علما طبق این عمل کرده اند. ابن قدامه در کتاب «مغنی» می گوید: در این باره کسی که نظرش قابل اهمیت و اعتنا باشد نظری بر خلاف نداده است.» «2»
درباره راهنمائی رسول اکرم (ص) در مورد نماز عید فطر و قربان، و این که حضرتش نماز عید را بدون اذان و اقامه برگزار می کرده روایات و احادیث بسیار هست که چند تائی را می آوریم:
1- جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید: «روزی عیدی با پیامبر (ص) بودم.
نخست و پیش از خطبه، نماز را شروع کرد بدون اذان گفتن و اقامه. بعد برخاسته به بلال تکیه زد و به پرهیزگاری و خدا ترسی امر کرد و به فرمانبرداری (از تعالیم الهی) برانگیخت و مردم را پند و اندرز داد و آنگاه برفت پیش زنان و ایشان را پند و اندرز گفت و موعظه فرمود.» «3»
2- جابر بن سمره می گوید: «چندین بار- نه یک بار و دو بار- با پیامبر (ص) نماز عید خواندم بدون اذان و اقامه بود.» «4»
3- ابن عباس و جابر بن عبد اللّه انصاری می گویند: «در عید فطر و عید
قربان اذان گفته نمی شد» «1».
4- ابن عباس می گوید: «پیامبر خدا (ص) نماز عید را بدون اذان و اقامه خواند، و ابو بکر و عمر یا عثمان (یحیی که این را از ابن عباس روایت کرده شک دارد در کلمه عثمان)» «2»
5- عبد الرحمن بن عباس می گوید: «مردی از ابن عباس پرسید: نماز عیدی را با رسول خدا (ص) بوده ای؟ گفت: آری، و اگر به نزد حضرتش گرامی نمی بودم نمی توانستم از کودکی در نمازش حضور یابم. پیامبر خدا (ص) آمد به نزدیک پرچمی که بر کنار خانه کثیر بن صلت بود و آنجا نماز خواند و سپس خطبه خواند. و ابن عباس هیچ از اذان و اقامه نگفت.» «3»
6- عطاء از قول جابر می گوید: «در نماز عید فطر چه وقتی پیشنماز برای نماز بیرون می آید و چه پس از آن اذان گفتن نیست و نه اقامه و نه بانگ دادن و نه هیچ چیز، در آنروز نه بانگ دادن هست و نه اقامه.» «4»
7- عبد اللّه بن عمر می گوید: «روز عیدی رسول خدا (ص) بیرون آمد و نماز خواند بی اذان و بی اقامه.» «5»
8- سعد بن ابی وقاص می گوید: «پیامبر (ص) بدون اذان و اقامه نماز خواند.» «6»
9- براء بن عازب می گوید: «رسول خدا (ص) در عید قربان بی اذان و اقامه نماز خواند.» «1»
10- ابو رافع می گوید: «پیامبر (ص) پیاده برای نماز عید می رفت بی اذان و اقامه،» «2»
11- عطاء می گوید: «ابن عباس به ابن زبیر- ابتدائی که برای او بیعت گرفته شده بود- پیغام فرستاد که برای نماز عید فطر اذان گفته نمی شد بنابر این تو هم برای آن اذان نگو. و در آن روز ابن زبیر برای نماز عید اذان نگفت.» «3»
این شریعت خدا است و دستوری که برای نماز عیدین داده، و در دوره پیامبر (ص) به عمل درآمده و نیز در دوره ابو بکر و عمر و پس از آن ادامه یافته تا آنکه این موجود منافق بدعتش را پدید آورده و چیزی در دین وارد کرده که از دین و شریعت نیست، و بدیهی است که سرنوشت او و کار بدعت آمیزش و هر که بآن عمل کرده در افتادن به دوزخ است، و امت برستاخیز روزگاری سیاه از اثر بدعتگزاری معاویه خواهد داشت همانسان که از دست وی در دنیا تیره بخت بوده است. چه خلیفه ای است این که برای قوم خویش در دنیا و آخرت تیره بختی و بدحالی ببار می آورد! این بدعتش مثل دیگر بدعت هایش حکایت از آن می کند که شریعت و احکام دین را بچیزی نمی شمرد، و به تعالیم و سنن آن پایبند نبوده است و هر جور که دلش می خواسته و با تمنیات و تمایلاتش جور می آمده عمل می کرده و باکی از این نداشته که کارش با سنت و دین مطابقت می نماید یا نه. مثلا پنداشته اگر پیش از نماز عید اذان بگویند تشویق به اجتماع و وحدت صفوف شده و شکوه و رونقی بیشتر به نماز عید داده است، و از یاد برده و ندانسته که دین خدا و احکامش را با چنین ملاک ها و قیاس ها نمی سنجند و بنیاد احکام را مصالح و حکمتهائی تشکیل می دهد که جز خدا کسی از آن آگاه نیست، و اگر در اذان گفتن پیش از نماز عید مصلحت و حکمتی
نهفته بود بی گمان پیامبر عالی مقام (ص) از طریق وحی خبردار می شد و مأمور ابلاغش به خلق و اجرایش، بگذار معاویه در منجلاب تخیلات گمراهانه و بدکاری هایش بلولد و از پی ناروائی ها بدود، خدا از حرکاتش با خبر است و از سرنوشت و سرانجامش.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 274