اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۶ خرداد ۱۴۰۴

اسناد، طرق و راویان حدیث «أنا مدینة العلم‏»

متن فارسی

حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها / منم شهر علم علی در آن شهر است»
و قال رسول اللّه: «انّی مدینة من العلم و هو الباب و الباب فاقصدی / و پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله گفت که من شهری از علمم و علی درب آنشهر است پس در را قصد کن»

و ما مقدم داشتیم کلام را در اطراف علم امیر المؤمنین علیه السلام در جزء سوم ص 95- 101 و در اینجا اختصار کردیم باین که حدیث این فضیلت را طبری و ابن معین و حاکم و خطیب و سیوطی تصحیح کرده و صحیح دانسته اند و در اینجا ما تفصیل میدهیم سخن را در آن و اینکه آنرا جمع بسیاری از حفاظ و پیشوایان حدیث نقل نموده اند.

پس بر تو است عدّه زیادی از کسانی که آنرا در قرنهای گذشته یاد نموده و به آن احتجاج کرده و آنرا بطور قطع و مسلّم نسبت به پیامبر داده و گفته یاوه سرایان و مخالفین را از آن دفع کرده اند.
1- حافظ ابو بکر عبد الرزاق بن همام صنعانی فوت شده 211 حاکم نیشابوری در مستدرک ج 3 ص 127 از او حکایت نموده.
2- حافظ یحیی بن معین ابو زکریا بغدادی فوت شده 236 چنانچه در مستدرک حاکم و تاریخ خطیب بغدادی آمده،
3- ابو عبد الله (ابو جعفر) محمد بن جعفر قیدی فوت شده 236 روایت کرده ابن معین از او.
4- ابو محمد سوید بن سعید هروی فوت شده 240 یکی از مشایخ مسلم و ابن ماجه. ابن کثیر در تاریخش ج 7 ص 358 نقل کرده از وی.
5- امام حنبلی ما احمد بن حنبل فوت شده 241 آنرا در مناقبش نقل کرده.
6- عباد بن یعقوب رواجنی اسدی یکی از مشایخ بخاری و ترمذی و ابن ماجه حافظ گنجی در (کفایه) از طریق خطیب از او روایت نموده.
7- حافظ ابو عیسی محمد ترمذی فوت شده 279 در جامع صحیحش نقل کرده.
8- حافظ ابو علی حسین بن محمد بن فهم بغدادی فوت شده 289 حاکم در مستدرک ج 3 ص 127 از او روایت کرده.
9- حافظ ابو بکر احمد بن عمر بصری بزّاز متوفی 292 صاحب مسند کبیر.
10- حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری متوفی 310 در تهذیب آلاثار و آنرا صحیح دانسته و بسیاری از بزرگان قوم از او حکایت کرده اند.
11- ابو بکر محمد بن محمد بن باغندی واسطی بغدادی فوت شده 312 ابن مغازلی فقیه در کتاب مناقبش از او روایت نموده.
12- ابو طیب محمد بن عبد الصمد دقاق بغوی فوت شده 319 خطیب بغدادی در تاریخش ج 2 ص 277 باسنادش از او نقل نموده
13- ابو العباس محمد بن یعقوب اموی نیشابوری اصمّ فوت شده 346 حاکم در ج 3 مستدرک ص 126 از او روایت کرده.
14- ابو بکر محمد بن عمر بن محمد تمیمی بغدادی ابن جعابی فوت شده 355 با پنج طریق نقل کرده چنانچه در مناقب ابن شهر آشوب است.
15- ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی فوت شده (360) آنرا در دو معجم کبیر و اوسط نقل کرده است.
16- ابو بکر محمد بن علی بن اسماعیل شاشی معروف بقفال فوت شده 366 حاکم در ج 3 مستدرک ص 127 از او حکایت نموده است
17- حافظ ابو محمد عبد الله بن جعفر بن حیان اصبهانی معروف بابی الشیخ متوفی 369 در کتاب (السته اش) نقل کرده سخاوی آنرا در مقاصد الحسنه حکایت نموده.
18- حافظ ابو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان معروف بابن سقاء واسطی فوت شده 173 ابن مغازلی در مناقبش از او روایت کرده.
19- حافظ ابو لیث نصر بن محمد سمرقندی حنفی فوت شده 379 چنانچه در کتاب مجالس خود یاد کرده.
20- حافظ ابو حسین محمد بن مظفر بزاز بغدادی فوت شده 379 چنانچه در مناقب ابن مغازلی.
21- حافظ ابو حفص عمر بن احمد بن عثمان بغدادی ابن شاهین فوت شده 385 آنرا بچهار طریق بیرون آورده.
22- حافظ ابو عبد الله عبید الله فرزند محمد مشهور بابن بطه عکبری فوت شده 387. آنرا بشش طریق بیرون آورده.
23- حافظ ابو عبد الله محمد پسر عبد الله حاکم نیشابوری فوت شده 405 که در مستدرکش ج 3 ص 126- 128 نقل کرده است.
24- حافظ ابو بکر احمد بن موسی پسر مردویه اصفهانی فوت شده 416 که جمع بسیاری از او حکایت کرده اند.
25- حافظ ابو نعیم احمد پسر عبد الله اصفهانی فوت شده 430 در کتاب (معرفة الصحابه) او
26- فقیه شافعی ابو الحسن احمد بن مظفر عطار فوت شده 441 ابن مغازلی فقیه در سال 434 روایت کرده آنرا چنانچه در مناقبش یاد کرده.
27- ابو الحسن علی پسر حبیب بصری شافعی مشهور بماوردی فوت شده 540- ابن شهر آشوب در مناقب ج 1 ص 261- از او حکایت نموده است.
28- حافظ ابو بکر احمد پسر حسین پسر علی بیهقی فوت شده 458 چنانچه در مقتل خوارزمی ج 1 ص 43 یاد شده.
29- ابو غالب محمد پسر احمد مشهور بابن بشران فوت شده 462 که این مغازلی در مناقب از او روایت کرده.
30- حافظ ابو بکر احمد پسر علی خطیب بغدادی فوت شده 463 که در (المتفق و المفترق) و تاریخ بغداد ج 4 ص 348، و ج 2 ص 377 و ج 7 ص 173 و ج 11 ص 204 نقل کرده آنرا.
31- حافظ ابو عمر و یوسف پسر عبد الله پسر عبد البر قرطبی فوت شده 463 در استیعاب ج 2 ص 461.
32- ابو محمد حسن پسر احمد پسر موسی غندجانی متوفای 467 که ابن مغازلی در مناقب از او نقل نموده.
33- فقیه ابو الحسن علی فرزند محمد فرزند طیب جلّابی مغازلی متوفای 483 که در مناقبش بهفت طریق نقل نموده.
34- ابو مظفر منصور فرزند محمد فرزند عبد الجبار سمعانی شافعی متوفای 489 چنانچه در مناقب ابن شهرآشوب است.
35- حافظ ابو محمد حسن فرزند احمد سمرقندی متوفای 491 که در بحر الانسانید در صحیح الاسانید آنرا نقل نموده پس حدیث در نزد او صحیح است چنانچه در تذکره ذهبی ج 4 ص 28 موجود است.
36- ابو علی اسماعیل فرزند احمد فرزند حسین بیهقی متوفای 507 خوارزمی در مناقب ص 49 روایت کرده آنرا از او.
37- ابو شجاع شیرویه فرزند شهردار همدانی دیلمی متوفای 509 در فردوس الاخبار آورده.
38- ابو محمد احمد فرزند محمد فرزند علی عاصمی آنرا در (زین الفتی شرح سوره هل اتی) که در نزد ما موجود است نقل نموده.
39- ابو القاسم زمخشری متوفای 538 که در الفائق ج 1 ص 28 باب مدینه علم نامیده است.
40- حافظ ابو منصور شهردار فرزند شیرویه همدانی دیلمی متوفای 558 آنرا باسند در کتابش مسند الفردوس نقل کرده.
41- حافظ ابو سعید عبد الکریم فرزند محمد فرزند منصور تمیمی سمعانی متوفای 562 در (الانساب) گوید در (شهید) جمعی از علماء معروف باین اسم شهید مشهور شده اند برای اینکه کشته شدند معروف بشهید گشتند اوّل ایشان فرزند باب مدینه علم تا آخر که این کلامش میرساند که حدیث مذکور از مسلّمیات نزد حافظین حدیث بوده است.
42- حافظ اخطب خوارزم ابو المؤید موفّق فرزند احمد مکی حنفی متوفای 568 آنرا در مناقب ص 49 و در مقتل امام سبط ج 1 ص 43 نقل کرده است.
43- حافظ ابو القاسم علی فرزند حسن مشهور بابن عساکر دمشقی متوفای 571 با چندین طریق نقل کرده است.
44- ابو حجاج یوسف فرزند محمد بلوی اندلسی مشهور بابن الشیخ متوفای حدود 605 آنرا ارسال مسلم در کتابش (الف باء) ج 1 ص 322 نقل نموده است.
45- ابو السعادات مبارک فرزند محمد فرزند اثیر جزری شافعی متوفای 606- آنرا در (جامع الاصول) از ترمذی نقل کرده.
46- حافظ ابو الحسن علی فرزند محمد فرزند اثیر جزری متوفای 630 در اسد الغایه ج 4 ص 22 نقل نموده است.
47- محی الدین محمد فرزند علی فرزند عربی طائی اندلسی متوفای 638 در کتاب (الدر المکنون و الجوهر المصون) چنانچه در ینابیع الموده ص 419 نقل نموده است.
48- حافظ محب الدین محمد فرزند محمود فرزند نجار بغدادی متوفای 643 مسندا در ذیل تاریخ بغداد نقل نموده است.
49- ابو سالم محمد فرزند طلحه شافعی متوفای 651 در مطالب السئوال ص 22 و الدر المنظم آورده چنانچه در ینابیع الموده ص 65 موجود است.
50- شمس الدین ابو مظفر یوسف فرزند قزاوغلی سبط ابن جوزی حنفی متوفای 654 در تذکره خود ص 29 یاد کرده.
51- حافظ ابو عبد الله محمد فرزند یوسف گنجی شافعی متوفای 658 در کفایه ص 98- 102 بیرون آورده آنرا و بعد از نقل آن به چندین طریق گوید. گفتم این حدیث خوب عالیست تا آنکه گوید و باین جهت پس بتحقیق دانشمندان از صحابه و پیروان و اهل بیت نبوت قائل بتفضیل و برتری دادن علی (ع) و زیادی علم او و سنگینی آن. و تیز فهمی او و فراوانی حکمت او و نیکوئی قضاوت و صحت فتوای او شدند و بودند ابو بکر و عمر عثمان و غیر ایشان از علماء صحابه که در احکام با او مشورت کرده و عمل بگفته او در نقض و ابرام میکردند و تمام ایشان اعتراف بعلم او و فراوانی فضل او و برتری عقل او و درستی حکمت او داشتند و این حدیث در حق او زیاد نیست زیرا که مقام او نزد خدا و پیامبر و مومنین از بنده گان خدا بالاتر و والاتر از این است
52- ابو محمد شیخ عز الدین عبد العزیز فرزند عبد السلام سلّمی شافعی متوفای 660 یاد نمود آنرا در گفتاری که حکایت نمود آنرا از او شهاب الدین احمد در کتاب توضیح الدلائل بر ترجیح فضائل.
53- حافظ محب الدین احمد فرزند عبد الله طبری شافعی مکی متوفای 694. آنرا در (الریاض النضره) ج 1 ص 192 و (ذخایر
العقبی) ص 77 روایت کرده.
54- سعید الدین محمد فرزند احمد فرغانی متوفای 699 یاد نمود آنرا در شرح تائیّه ابن فارض عربی در شرح گفته او. که امامت و بزرگواری ایشان از بعضی آنچه را که تخصیص داده بود ایشان را به آن به چیزی که اختصاص داد ایشان از ارث هر فضیلتی و یاد کرد آنرا در شرح فارسی آن در نزد گفته او. و واضح و آسان نمود بسبب تاویل آنچه را که مشکل بود علی علیه السلام بعلمیکه بوسیله وصیّت باو رسیده بود.
55- حافظ ابو محمد فرزند ابی حمزه ازدی اندلسی متوفای 699 در (بهجت النفوس) ج 2 ص 175 و ج 4 ص 78.
56- صدر الدین سید حسین فرزند محمد هروی فوزی متوفای 718 در (نزهة الارواح) یاد نمود.
57- شیخ الاسلام ابراهیم فرزند محمد حموی جوینی متوفای 722، آنرا در فرائد السمطین در فضائل المرتضی و البتول
58- نظام الدین محمد فرزند احمد فرزند علی بخاری متوفای 725 حکایت کرده از آن شیخ عبد الرحمن چشتی در (مرات الاسرار عن سیرة الاولیاء)
59- حافظ ابو الحجاج یوسف فرزند عبد الرحمن مزی متوفای 742 در (تهذیب الکمال) در شرح احوال امیر المؤمنین علیه السلام آنرا یاد کرده.
60- حافظ شمس الدین محمد فرزند احمد ذهبی شافعی متوفای 748- آنرا در (تذکرة الحفاظ ج 4 ص 28 از صحیح حافظ سمرقندی یاد کرده سپس گفته این حدیث صحیح است.
61- حافظ جمال الدین محمد فرزند یوسف زرندی انصاری متوفای سنه 757- آنرا در (نظم درر السمطین در فضائل مصطفی و مرتضی و بتول و سبطین) یاد نموده مطلّع شدم بر آن در قرمیسین (کرمانشاء سابق، باختران جمهوری اسلامی) نزد علّامه حجت سردار کابلی.
62- حافظ صلاح الدین ابو سعید خلیل علائی دمشقی شافعی متوفای 761 که از او حکایت نموده بسیاری از بزرگان قوم و آنرا از طریق ابن معین صحیح دانسته سپس گوید و چه استبعادی هست در اینکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مثل این را در حق علی که خدا از او راضی باد بگوید هر کسیکه در این باره حدیث سخن گفته و قطع بموضوع بودن آن نموده جوابی ندارد از این روایات صحیحه از ابن معین و با این روایات برای او شاهدی است که ترمذی آنرا در جامع خود روایت کرده تا آخر.
63- سید علی فرزند شهاب الدین همدانی آنرا در کتاب (موده القربی) یاد کرده از طریق جابر بن عبد الله سپس گفت: و از ابن مسعود و انس مانند آن.
64- بدر الدین محمد باو عبدالله زرکشی مصری شافعی متوفای 794 و گوید: این حدیث در نهایت درجه خوبی است که بآن احتجاج و استدلال میشود و ضعیف نیست تا چه رسد باینکه وضع شده باشد (فیض القدیر) ج 3 ص 47.
65- حافظ ابو الحسن علی فرزند ابو بکر هیثمی متوفای 807 در کتاب مجمع الزوائد ج 9 ص 114.
66- کمال الدین محمد فرزند موسی دمیری متوفای 808 در کتاب (حیاة الحیوان) ج 1 ص 55.
67- مجد الدین محمد فرزند یعقوب فیروز آبادی متوفای 816 یا 7 در کتابش (النقد الصحیح) و گوید در کلامیکه طولانی است در حول حدیث یاد شده بعد از روایت او بطریقی از ابن معین، کسی که درباره حدیث انا مدینه العلم حرف زده (و یاوه سرائی کرده) جوابی نیاورده از این روایاتیکه ثابت است از یحی بن معین و حکم موضوع بودن بر آن جدّا باطل است تا آنکه گوید: و حاصل اینکه حدیث منتهی میشود بتمام طریق من ابی معاویه و شریک (بمعاویه و شریک) بدرجه خوبی که بآن استدلال و احتجاج میشود و ضعیف نیست تا چه رسد که وضع شده باشد.
68- امام الدین محمد هجروی لایجی حکایت میشود از کتابش (اسماء النبی و خلفاء الاربعه)
69- شیخ یوسف واسطی اعور یاد کرده آنرا در رساله ایکه شیعه را بآن رد کرده آنرا از دلیل های رافضه (شیعیان) شده و از آن جواب داده بطور تسلیم و پذیرش آن از جهت سند به وجوهی که در مفاد آنست و بزودی کلمه و سخن او خواهد آمد.
70- شمس الدین محمد فرزند محمد جزری متوفای 833 آنرا نقل کرده در (اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابیطالب) ص 14 از طریق حاکم و یاد کرده صحت آنرا و در اول کتابش شرط کرد که در آن احادیث متواتر و صحیح و حسن را یاد کند از مناقب امیر المؤمنین علیه السلام.
71- شیخ زین الدین ابو بکر محمد فرزند محمد فرزند علی خوافی متوفای 838 آنرا بطور ارسال یاد کرده و بآن استدلال نموده برای اختصاص علی علیه السلام به زیادی دانش و حکمت، حکایت کرد آنرا از او شیخ شهاب الدین احمد در (توضیح الدلائل)
72- شهاب الدین فرزند شمس الدین زاولی دولت آبادی متوفای 849- آنرا در کتاب (هدایه السعداء) نقل کرده و بآن احتجاج نمود برای فضیلت امیر المؤمنین علیه السلام.
73- شهاب الدین ابو الفضل احمد فرزند علی مشهور بابن حجر عسقلانی متوفای 852- آنرا در تهذیب التهذیب) ج 7 ص 337 یاد کرده و در (لسان المیزان) گوید: این حدیث دارای طرق و راه های بسیاریست در مستدرک حاکم که کمترین احوال آن اینستکه برای حدیث مذکور اصل و ریشه است پس سزاوار نیست که بر آن اطلاق شود که وضع شده یعنی گفته شود که آن مجعول و بی اساس است.
74- شهاب الدین احمد، آنرا در (توضیح الدلائل) یاد کرده و گوید این فضیلتی است که اصحاب بآن اقرار کرده و مسرورند و راه توافق و سازگاریرا پیموده و دنبال کردند.
75- نور الدین علی فرزند محمد فرزند صبّاغ مالکی مکی متوفای 855 یاد کرده آنرا در (فصول المهمّه) ص 18.
76- بدر الدین محمود فرزند احمد فرزند موسی حنفی عینی متوفای در قاهره سال 855 در کتاب (عمده القاری) ج 7 ص 631 یاد نموده.
77- شیخ عبد الرحمن فرزند محمد فرزند علی بسطامی حنفی متوفای 858 یاد کرده آنرا در کتابش (درة المعارف الالّهیه) و استدلال بآن کرده برای وارث بودن علی علیه السلام علم و دانش پیامبر بزرگ صلّی اللّه علیه و آله را مراجعه کن به ینابیع الموده ص 400.
78- شمس الدین محمد فرزند یحی گیلانی لاهیجانی نور بخش یاد کرده آنرا در (مفاتیح الاعجاز) شرح گلشن راز مولفّ سال 877 هجری.
79- شمس الدین ابو الخیر محمد فرزند عبد الرحمن سخاوی مصری متوفای 902 یاد کرده در (المقاصد الحسنه) و آنرا حسن و نیکو دانسته.
80- حافظ جلال الدین عبد الرحمن فرزند کمال الدین سیوطی متوفای 911 یاد کرده در (جامع صغیر) ج 1 ص 374 و در چندین کتاب از تالیفاتش و آنرا حسن دانسته در بسیاری از آنها سپس حکم بصحّت آن کرده در (جمع الجوامع) چنانچه در کتاب ترتیب او ج 6 ص 401 پس گوید: بودم که جواب میدادم باین جواب (یعنی به حسن بودن این حدیث) مدت درازی تا اینکه آگاه شدم بر صحیح دانستن ابن جریر مر حدیث علی علیه السلام را در (تهذیب الاثار) با تصحیح حاکم مر حدیث ابن عباس را پس من استخاره کردم با خدا و قطع کردم به بالا بردن این حدیث را از مرتبه حسن بمرتبه صحّت خدا داناتر است. و بتحقیق یک جزء مستقلی در طریق های این حدیث نوشته و آنرا از تالیفات خود شمرده و حدیث مذکور را در (الدرّ المنثره) یاد کرده و آنرا از احادیث مشهوره شمرده در ص 49 حاشیه (فتاوی حدیثیّه) ابن حجر.
81- سید نور الدین علی فرزند عبد الله سمهودی شافعی متوفای 911 یاد کرده آنرا در (جواهر العقدین) و ردیف کرده آنرا بشواهدی از احادیث وارده در علم علی علیه السلام.
82- فضل فرزند روزبهان یاد کرده آنرا در ردّ بر (نهج الحق) علّامه حلّی در حالیکه آنرا پذیرفته بدون هیچ اشاره ای در سندش و در ردّ دلیلهای علّامه با علم بودن امیر المومنین بدو حدیث اقضاکم علی. قاضی ترین شما علیست. و انا مدینه العلم (من شهر علمم و علی دروازه آنشهر است) از طریق ترمذی و امّا آنچه را که مصنّف یاد کرده آنرا از علم امیر المومنین پس شکی نیست که او از علماء امّت و مردم همگی محتاج و نیازمند بسوی اویند در علم و چگونه چنین نباشد در حالیکه او وصی و جانشین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است در رسانیدن علم و امانتهای حقایق معارف پس نزاع وجد الی برای هیچکس در او نیست و امّا آنچه که یاد کرده از صحیح ترمذی (درباره حدیث انا مدینه العلم و علی بابها) پس صحیح است.
83- حافظ عز الدین عبد العزیز معروف به ابن فهد هاشمی مکی شافعی متوفای 922 اشعاری که به آن مدح میکند امیر المؤمنین علیه السلام را اشاره کرده و آن این است:
شیر جنگها و شیر دور کننده و کسیکه بشمشیر او سیاهی و تاریکی ها نادانی و شرک برطرف شد.
داماد پیامبر برادر او و درب علوم و دانش او قاضی ترین صحابه پیامبر و صاحب شمائل و اخلاق کریمانه بود.
پارسائی که پرهیزگاری سخت شعار او بود و رفتارش دادگستری بود با بزرگواری،
در بخشش او دریا چیست جزر کدامست سیلاب چیست و باران مداوم کدامست،
و برای اوست شجاعت و دلیری و آزرم و هم چنین فصاحت و بلاغت و دانش هائی،
عنتر کیست جز او در نبرد کسی نیست و شیر شرزه نتواند با او برابر شود وقتیکه جنگ سخت شود،
فرزند ساعده فصیح کیست پیش او سحبان کدامست اگر سخنرانی کند و اگر شعر گوید،
تمام فضیلتها را واجد شد منزه است خدائیکه از فضلش این کمالات را از قدیم باو عطا نمود،
یاری کرد پیامبر را و چه بسیار که خود را فدای او نمود پس برای اوست از پسر عمش فضلیکه همه عالم را فرا گرفته،
تمام مخالفین حقیقه اعتراف بفضل برتری او نموده و این امریست روشن درباره علی نه پنهان،
پس بر او باد از من هزار هزار تحیّت و درود بر تمام صحابه که اهل وجدان و شرف باشند،
84- حافظ شهاب الدین احمد فرزند محمد قسطلانی مصری شافعی متوفای 923 در (مواهب الدینه) در نامهای پیامبر بزرگوار صلّی اللّه علیه و آله (مدینه العلم) شمرده که از حدیث معهود یاد شده گرفته چنانچه زرقانی در شرح آن ج 3 ص 143 گفته است.
85- مولی جلال الدین محمد فرزند اسعد دوانی متوفای 928، بآن اشاره کرده در شرح رساله زوراء.
86- قاضی کمال الدین حسین فرزند معین میبدی متوفای در اوائل قرن دهم آنرا در شرح دیوان منسوب بامیر المومنین علیه السلام یاد کرده و بآن احتجاج و استدلال نموده.
87- حاج عبد الوهاب فرزند محمد بخاری متوفای 932 در تفسیرش (الانوری) در نزد قول خدای تعالی «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی / بگو من از شما سئوال نمیکنم برای رسالتم مزدی را مگر دوستی درباره نزدیکان من» یاد کرده آنرا از طریق جابر که از ابن مغازلی نقل کرده و عدّه ای از فضائل آنحضرت را در پی و ردیف آن آورده سپس گفته بدان ای فلانی که این احادیث از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله درباره علی که خدا از او خشنود است وارد شده است
88- حافظ شیخ محمد فرزند یوسف شامی متوفای 942 یاد کرده آنرا در (سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد) و گفته: صواب آن است که آن حدیث حسن است چنانچه دو حافظ علائی و ابن حجر گفته اند … تا آخر.
89- شیخ ابو الحسن علی فرزند محمد فرزند عراق کنانی متوفای 863 یاد کرده آنرا در (تنزیه الشریعه عن الاخبار الشیعه) و آنرا ردیف کرده به تصحیح حاکم و ضعیف دانستن ابن جوزی و حسن دانستن ابن حجر و علائی آنرا و ظاهر میشود از او اختیار کردن قول ابن حجر و علائی را.
90- شهاب الدین احمد فرزند محمد فرزند ابن حجر هیتمی مکی متوفای 974 آنرا در (الصواعق) ص 73 و در شرح همزّیه بوصیری یاد کرده در نزد قول او.
چه بسیار آیاتی که ظاهر شد از علوم او از حروفیکه از آن حروف هجاء الف و باء … ظاهر شود و در شرح گفته اش.
و وزیر پسر عموی او در فضائل و مناقب و از خاندانی که وزیران نیکبخت میشدند، و در شرح قولش گوید:
برداشتن پرده ها یقینا باو اضافه و زیاد نشود بلکه او خورشیدی استکه بر او پرده و حجابی نیست، آنرا یاد کرده و حسن داشته در کتاب (تطهیر الجنان) حاشیه (الصواعق) ص 74 و روایت کرده آن را (الفتاوی الحدیثیه) ص 126 و آنرا حسن دانسته و در ص 197 گوید آن حدیث حسن بلکه حاکم گوید آن حدیث صحیح است.
91- علی فرزند حسام الدین مشهور بمتقی هندی متوفای 975 یاد کرده آنرا در (اکمال جمع الجوامع سیوطی) در قسمت گفته هائی از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام چنانچه در ترتیب آن (کنز الاعمال) ج 6 ص 156 میباشد.
92- شیخ ابراهیم فرزند عبد الله وصابّی یمنی شافعی یاد کرده آنرا در کتاب (الاکتفاء) در حالیکه نقل کرده از ابی نعیم در کتاب (المعرفه) و از حاکم و خطیب و بآن احتجاج و استدلال نموده به فضل علم علی علیه السلام بدون اینکه هیچ اشکالی در سند و دلالت آن نماید.
93- شیخ جمال الدین محمد طاهر هندی متوفای 986 یاد کرده آنرا در (تذکره الموضوعات) و آنرا حسن دانسته و گفته کسی که حکم بدروغ بودن آن کند قطعا غلط و اشتباه کرده است.
94- میرزا مخدوم عباس فرزند معین الدین جرجانی سپس شیرازی متوفای 988 یاد کرده آنرا در فصل دوم از (نواقض الروافض) و آنرا از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام شمرده در حالیکه از ترمذی نقل کرده بدون هیچ اشکالی در آن.
95- شیخ فرزند عبد الله عید روس متوفای 990 یاد کرده آنرا
در (العقد النبوی و السر المصطفوی) در حالیکه نقل از بزّار و طبرانی و حاکم و عقیلی و ابن عدی و ترمذی نموده بدون ایراد و تنقیض ضعف سند آن.
96- جمال الدین محدث عطاء الله فضل الله شیرازی متوفای 1000 یاد کرده آنرا در کتابش (الاربعین) و آن حدیث شانزدهم از آنست و یاد کرده آنرا در مطلب اول از کتابش (تحفه الاحباء من مناقب آل العبا).
97- ابو العصمه محمد معصوم بابا سمرقندی یاد کرده آنرا در فصل دوّم از رساله (الفصول الاربعه) و احتجاج کرده بآن بر کسیکه بدگوئی بابی بکر نموده بغصب کردن او فدک را و انکار کرده باین شهاده امیر المؤمنین را برای فاطمه سلام الله علیها بسبب مقام علمی او که بواسطه حدیث معهود یاد شده ثابت است.
98- شیخ علی قاری هروی حنفی متوفای 1014 که در کتاب (المرقاء) در شرح المشکاه یاد نموده آنرا.
99- حافظ شیخ عبد الروق فرزند تاج العارفین مناوی شافعی متوفای 1031 یاد کرده آنرا در (فیض القدیر) شرح الجامع الصغیر و در (التیسیر) شرح الجامع الصغیر و در اوّلی گوید:
پس به راستی که محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله مدینه جامعه برای معانی تمام دیاناتست و مدینه و شهر چاره ای از در ندارد. پس خبر داد که درب آن علی که خدا او را سرفراز کند میباشد پس کسیکه راه او را پیش گیرد و برود داخل آنشهر شده و هر کس که خطا کند و از راه او نرود راه هدایت را اشتباه رفته و خطا کرده. و بتحقیق که شهادت باعلمیت و داناتر بودن او داده است موافق و مخالف ودوست و دشمن.
کلابادی نقل کرده که مردی از معاویه از مسئله ای پرسید پس گفت از علی سئوال کن که او از من داناتر است پس گفت: من جواب تو را میخواهم. گفت: وای بر تو مکروه داری مردیرا که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را برای علمش عزیز میداشت.
و بزرگان صحابه بودند که اعتراف میکردند مقام علمی او را و عمر از او میپرسید از آنچه که بر او مشکل میشد. مردی آمد و از عمر سئوال کرد. پس عمر گفت: علی در اینجا است از او سئوال کن پس آنمرد گفت میخواهم از تو بشنوم ای امیر المومنین گفت برخیز پاهایت را استوار نکند و نامت را از دفتر محو و نابود نماید.
و از عمر از طرق و راه های صحیح رسیده که پناه میبرد بخدا از مردمیکه علی علیه السلام در بین آنها نباشد تا آنکه نگاه میداشت او را نزد خودش و نبیند مر او را چیزی از برای مشورت کردن او در مشکلی.
و حافظ عبد الملک فرزند سلیمان نقل کرده که گفت بعطاء گفته شد آیا هیچکس از صحابه فقیه تر و داناتر از علی بود، گفت: نه بخدا سوگند.
حرالی گوید: پیشینیان و متاخرین میدانند که فهم کتاب خدا منحصر به علم علی علیه السلام است و هر کس که نداند این را پس گمراه شده از دریکه از پشت سر اوست.
خداوند پرده ها را از دلها بردارد تا محقّق شود یقینی که به برطرف شدن پرده دگرگون نمیشود.
100- مولی یعقوب لاهوری آنرا در «رساله العقائد» یاد کرده و در دلالت آن بر اعلّمیت و افضلیت امام علیه السلام سخن گفته.
101- شیخ احمد فرزند فضل فرزند محمد باکثیر مکی شافعی متوفای 1047 یاد کرده آنرا در کتابش «وسیله المال فی عدّ مناقب الآل» در حالیکه از ابی عمر صاحب «الاستیعاب» نقل کرده بدون هیچ اشکالی در سند و متن و دلالت آن.
102- شیخ محمود فرزند محمد فرزند علی شیخانی قادری یاد کرده آنرا در تألیفش «الصراط السوی فی مناقب آل النبی» در حالیکه از احمد و ترمذی بصورت ارسال مسلم و قطعی نقل کرده سپس گفته و برای همین این عباس میگفت کسیکه علم میخواهد پس باید از در علم بیآید و آن علی است که خدا از او خشنود است.
103- عبد الحق دهلوی متوفای 1052 یاد کرده آنرا در «اللمعات فی شرح المشکاه» و حکایت کرده عده ای از حافظین، حافظین را در اطراف حدیث یاد شده و معهود از جهت نفی و اثبات و اختیار کرده آنچه را که جمعی از متاخرین حفاظ معتقد شده اند از لحاظ ثبوت و حسن بودن آن و نیز در «مدارج النبوه» از نامهای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله: «مدینه العلم» شمرده برای پذیرفتن حدیث معهود.
104- سید محمد فرزند سید جلال فرزند حسن نجاری آنرا در کتابش «تذکره الابرار» پیش یاد نمودن امیر المؤمنین و تصریح کرده بصحت آن.
105- اللّه دیا فرزند عبد الرحیم فرزند بینا حکیم چشتی عثمانی یاد کرده آنرا در «سرّ الاقطاب» در حالیکه احتجاج و استدلال بآن نموده و آنرا ارسال مسلم و قطعی دانسته.
106- عبد الرحمن فرزند عبد الرسول فرزند قاسم چشتی آنرا در «مرآت الاسرار» در هنگام یاد کردن مولای ما امیر المؤمنین یاد نموده.
107- شیخ فرزند علی فرزند محمد خفری متوفای 1063 در کتابش «کنز البراهین الکسبیه» نقل نموده.
108- حافظ علی احمد عزیزی شافعی متوفای 1070 یاد کرده آنرا در «السراج المنیر در شرح جامع الصغیر» ج 2 ص 63 و حکایت کرده از استادش حسن بودن آنرا و اشاره
نکرده بچیزی که مخدوش و مغشوش میکند آنرا. پس گفت: از او گرفته میشود شایسته و سزاوار است برای عالم و دانا که مردم را خبر دهد بفضیلت کسیکه فضل او شناخته شده تا آنکه علم را از او فرا گیرند.
109- ابو الضیاء نور الدین علی فرزند علی شبراملسی قاهری شافعی متوفای 1082 یاد کرده آنرا در حاشیه اش بر «المواهب اللدینه» که موسوم به «تیسیر المطالب السنّیه بکشف اسرار المواهب اللدینه» در شرح نامهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در نام آنحضرت «مدینه العلم» پس گفت و صحیح اینستکه آن حدیث حسن است چنانچه علائی و ابن حجر گویند.
110- شیخ تاج الدین سنبهلی آنرا در «رساله اشغال نقشبندیه» نقل کرده.
111- شیخ ابراهیم فرزند حسن کردی کورانی شافعی متوفای 1101 یاد کرده آنرا در «النبراس لکشف الالتباس الواقع فی الاساس» در حالیکه نقل از بزّار و طبرانی از جابر و از طریق ترمذی و حاکم از علی علیه السلام بدون هیچ طعن و بدگوئی در سندش.
112- شیخ اسماعیل فرزند سلیمان کردی بصری یاد کرده آن را در کتابش «جلاء النظر فی شبهای ابن حجر» اقامه حجت و برهان کرده بآن بر کسیکه نسبت خطا و اشتباه بامیر المؤمنین علیه السلام در فتوا داده ابن حجر حکایت کرده آنرا در کتاب «الفتاوی الحدیثیه» از بعضی از معاصرینش.
113- شیخ محمد فرزند عبد الرسول برزنجی مدنی متوفای 1103 در رساله اش «الاشاعه فی اشراط الساعه».
114- شیخ محمد فرزند عبد الباقی فرزند یوسف زرقانی مالکی متوفای 1122 یاد کرده آنرا در شرح «المواهب اللدنیه» ج 3 ص 143 و آنرا حسن دانسته.
115- شیخ سالم فرزند عبد اللّه فرزند سالم بصری شافعی یاد کرده آنرا در رساله اش «الامداد بمعرفه الاستاد» نویسنده و تالیف کننده سال 1121.
116- میرزا محمد فرزند معتمد خان بدخشانی نقل کرده آن را در «نزل الابرار بما صحّ من مناقب اهل البیت الاطهار» ص 27 در حالیکه از بزّار و عقیلی و ابن عدی و طبرانی و حاکم و ابی نعیم نقل کرده و حدیث معهود نزد او صحیح است بر شرط نوشته او
117- شیخ محمد صدر العالم در کتاب «المعارج العلی فی مناقب المرتضی» یاد کرده آنچه را که سیوطی در جمع الجوامع افاده نموده از صحّت حدیث پس ظاهر میشود از او اختیار او صحیح بودن آنرا مانند سیوطی.
118- شاه ولی الله احمد فرزند عبد الرحیم دهلوی متوفای 1176 یاد کرده آنرا در کتاب «قره العین» در چندین موضع در حالیکه گیرنده آنست گرفتن مسلّم و قطعی و آنرا از فضائل امیر المؤمنین علیه السلام شمرده در کتابش (ازاله الخفا).
119- شیخ محمد فرزند سالم مصری حنفی متوفای 1181 در حاشیه اش بر شرح جامع الصغیر عزیزی ج 2 ص 63.
120- شیخ محمد فرزند محمد امین سندی در کتابش «دراسات اللبیب» چاپ شده 1284 در لاهور شمرده باب مدینه علم را از نامهای امیر المومنین از باب گرفتن بحدیث معهود.
121- امیر محمد فرزند اسماعیل فرزند صلاح یمنی صنعانی متوفای 1182 یاد کرده آنرا در (الروضه الندیّه فی شرح التحقه العلویه» و حکم کرده بصحّت حدیث برای پیروی کردن بر حاکم و ابن جریر و سیوطی و گوید بعد نقل تصحیح کردن صحیح داننده گان و و تحسین کردن کسانیکه آنرا حسن دانسته اند. پس برای تو ظاهر و روشن شد دعوای بطلان موضوع بودن آن و درستی قول بصحّت آن چنانچه سیوطی آنرا اختیار کرده و آن گفته حاکم و ابن جریر است.
122- شیخ سلیمان جمل در کتاب «الفتوحات الاحمدیه بالمنح المحمّدیه» آنرا یاد کرده در حالیکه آنرا مسلّم و مقطوع دانسته.
123- مولی سیّد قمر الدین حسینی اورنگ آبادی متوفای 1192 یاد کرده آنرا در کتاب «نور الکریمتین» در حالیکه بآن استدلال و اقامه برهان بآن نموده در حالیکه پذیرنده بر اوست.
124- شهاب الدین احمد بن عبد القادر عجیلی شافعی یکی از شعراء غدیر است که در شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد آنرا یاد کرده در کتابش «ذخیره المال فی شرح عقد اللآل» در چندین موضع مانند یاد کردن حدیث ثابت صحیح که مورد قبول اوست
125- شیخ محمد بن علی صبان متوفای 1205 یاد کرده آنرا در کتاب «اسعاف الراغبین» ص 156- حاشیه نور الابصار که نقل کرده از بزّار و طبرانی و حاکم و عقیلی و ابن عدی و ترمذی و صواب دانسته قول کسی را که آنرا حسن دانسته خلافا به کسی که آن را صحیح یا موضوع و مجعول دانسته است.
126- شیخ مبین بن محبّ الله سهالوی متوفای 1325 استد لال و احتجاج کرده بآن علم امام علیه السلام را در کتابش «وسیلة النجاه» سپس گفته این حدیث صحیح است بر عقیده حاکم و ابن حجر گوید: حسن است و یاد نکرده چیزی را از سخنانی که ایراد در آن باشد که اشاره بفساد و بطلان آن باشد.
127- قاضی ثناء الله پانی پتی متوفای 1225 یاد کرده آنرا در چندین موضع از کتابش «السیف المسلول» و یاد کرده صحیح دانستن حاکم آنرا و تضعیف کسیکه آنرا ضعیف دانسته و اختیار ابن حجر حسن بودن آنرا سپس گفته چیزیکه معنایش این است: که صواب آنستکه ابن حجر اختیار کرده برای نگرش بسند آن. و امّا از جهت تأمل و اندیشه به بسیاری از شواهد پس امکان دارد که ما حکم بصحت آن کنیم.
128- عبد العزیز بن ولی الله دهلوی یاد کرده آنرا در سئوالیکه از او شده و در رساله ایکه آنرا در عقاید پدرش شاه ولی الله نوشته است.
129- شیخ جواد ساباط بن ابراهیم ساباطی حنفی یاد کرده آنرا در کتاب «البراهین الساباطیه».
130- عمر بن احمد طرپوتی حنفی در کتاب «عصیده الشهده فی شرح قصیده البرده» گوید در شرح قول او: برتر از پیامبران بود در خلقت و در اخلاق و آنان نزدیک او نباشند نه در علم و نه در کرم.
بدانکه بیان علم آنحضرت ثابت است بقول خدای تعالی. و تعلیم کرد تو را چیزیکه نبودی که بتوانی و بقول پیامبر صلّی اللّه علیه و آله منم شهر علم تا آخر حدیث و غیر آینها.
131- قاضی محمد بن علی شوگانی صنعانی متوفای 1250 یاد کرده آنرا در «الفوائد الجموعه فی الاحادیث الموضوعه» و آنرا حسن دانسته است.
132- محمد رشید الدین خان دهلوی در «ایضاح لطافة المقال».
133- جمال الدین ابو عبد اللّه محمد بن عبد العلی قرشی معروف میرزا حسن علی لکهنوی آنرا از مناقب امیر المؤمنین علیه السلام در «تفریح الاحباب بمناقب الآل و الاصحاب» شمرده و اختیار کرده حسن بودن آنرا.
134- نور الدین اسماعیل بن سلیمان یاد کرده آنرا در «الدّر الیتیم» نقل کرده از ابی نعیم و حاکم و خطیب بدون این که طعنی در آن باشد.
135- ولّی اللّه بن حبیب الله بن محب الله بن ملا احمد عبد الحق سهاوی لکهنوی متوفای 1270- آنرا از مناقب امیر المؤمنین علیه السلام شمرده در کتابش «مرأة المؤمنین» سپس گفته چیزیکه معنایش اینست و آنچه که زیاد کردند بر آن در بعضی از روایات از مناقب صحابه موضوع و افتراء است بنابر آنچه که در صواعق است.
136- شهاب الدین سید محمود بن عبد الله آلوسی
بغدادی متوفای 1270 ه در تفسیرش «روح المعانی» علی علیه السلام را باب مدینه علم مینامد در موقع بحث و کاوش از دیدن لوح در ج 27 ص 3- از طبعه منیریّه.
137- شیخ سلیمان بن ابراهیم حسینی بلخی قندوزی متوفای 1293 یاد کرده آنرا به راه های بسیاری در «ینابیع المودة» ص 65، 72، 73، 400، 419 نقل کرده از جمعی از حافظین حدیث و بزرگانیکه منتهی میشود اسنادشان به امیر المؤمنین علیه السلام و ابن عباس، و جابر بن عبد الله، و حذیفة بن یمان، و حسن بن علی، و ابن مسعود، و انس بن مالک، و عبد الله بن عمر.
138- شیخ سلامه الله بدایونی نامیده است امیر المؤمنین علیه السلام را در کتابش «معرکه الاراء» بباب مدینه علم برای گرفتن بمضمون حدیث.
139- سید احمد زینی دحلان مکی شافعی متوفای 1304 در «الفتوحات الاسلّامیه» ج 2 ص 51.
140- مولوی حسن الزّمان یاد کرده آنرا در «القول المستحسن فی فخر الحسن» و آنرا از احادیث مشهور صحیح شمرده و گوید: آنرا جماعتی از پیشوایان حدیث صحیح دانسته و از آنها شمرده ابن معین و خطیب و ابن جریره و حاکم و فیروز آبادی را در نقد الصحیح سپس گوید و اکتفا کرده بر حسن دانستن علائی و زرکشی و ابن حجر در اقوام دیگری برای ردّ کردن بر ابن جوزی.
141- شیخ علی بن سلیمان مغربی مالکی شاذلی یاد کرده آنرا در کتابش «نفع قوت المغتدی علی صحیح ترمذی».
142- شیخ عبد الغنی افندی غنیمی حکایت کرده از آن سلیم محمد افندی در «قره الاعیان» مطبوع در قسطنطیّه سنه 1297
143- شیخ محمد حبیب الله بن عبد الله یوسفی مدنی شنقیطی مصری در «کفایه الطالب لمناقب علی بن ابیطالب» ص 48
یافت میشود کلمات بسیاری از این گروه بزرگان در اطراف حدیث در جزء خامس از «عقبات الانوار» آقای بزرگ ما حجة الاسلام مجاهد بزرگوار سید میر حامد حسین موسوی لکهنوی متوفای 1306

صحت حدیث
تصریح کرده است چندین نفر از گروه بزرگان بصحّت حدیث از جهت سند و در اینجا جمعی از ایشان ظاهر میشود اختیار صحّت آن و بسیاری از این گروه آنرا حسن میدانند و تصریح میکنند بفساد و بطلان طعن زدن در آنرا و بطلان قول کسیکه آنرا تضعیف کرده و از کسانی که آنرا صحیح دانسته اند افراد زیر است:
1- حافظ ابو زکریّا یحیی بن معین بغدادی متوفای 233 تصریح کرده بر صحّت آن چنانچه خطیب و ابو الحجاج مزّی و ابن حجر و غیر ایشان یاد کرده اند.
2- ابو جعفر محمد بن جریر طبری متوفای 310 آنرا در «تهذیب الآثار» صحیح دانسته.
3- ابو عبد الله حاکم نیشابوری متوفای 405 در مستدرک آنرا صحیح دانسته.
4- حافظ خطیب بغدادی متوفای 463 شمرده است آنرا از
کسانیکه مولوی حسن زمان آنرا صحیح دانسته در قول مستحسن.
5- حافظ ابو محمد حسن سمرقندی متوفای 491 در «بحر الاسانید»
6- مجد الدین فیروز آبادی متوفای 816 در نقد الصحیح آنرا صحیح دانسته.
7- حافظ جلال الدین سیوطی متوفای 911 در جمع الجوامع آنرا صحیح دانسته چنانچه گذشت.
8- سید محمد بخاری در «تذکره الابرار» تصریح کرده بر صحّت آن.
9- امیر محمد یمانی صنعانی متوفای 1182 تصریح کرده به صحّت آن در «الروضه النّدیه».
10- مولوی حسن زمان آنرا از مشهور صحیح شمرده در قول مستحسن و او از کسانیست که ظاهر میشود از آن صحّت آن.
11- ابو سالم محمد بن طلحه قرشی متوفای 652.
12- ابو المظفر یوسف بن قزاوغلی متوفای 654.
13- حافظ صلاح الدین علائی متوفای 761.
14- شمس الدین محمد جزری متوفای 833.
15- شمس الدین محمد سخاوی متوفای 902.
16- فضل الله بن روزبهان شیرازی.
17- متّقی هندی علی بن حسام الدین متوفای 975.
18- میرزا محمد بدخشانی.
19- میرزا محمد صدر العالم.
20- ثناء الله پانی پتی هندی.

لفظ حدیث
1- از حرث و عاصم از علی علیه السلام از پیامبر که فرمود خداوند آفرید مرا و علی را از درختی من اصل و ریشه آن درختم و علی شاخه آن و حسن و حسین میوه آن و شیعه برگ آن است. پس آیا بیرون نمیاید از پاک مگر پاک، و من شهر علمم و علی دروازه آن است پس کسی که قصد آن شهر را نماید باید از دروازه آن وارد شود.

و در لفظ حذیفه از علی علیه السلام:
انا مدینه العلم و علیّ بابها و لا تؤتی البیوت الا من ابوابها:
منم شهر علم و تو دروازه آنی و نیایند بخانه ها مگر از درهای آن.

و در لفظ دیگری برای آن حضرت علیه السلام:
انا مدینة العلم و انت بابها کذب من زعم انه یصل الی المدینة الا من قبل الباب.
من شهر علمم و تو دروازه آنی، دروغ گوید کسیکه خیال کند که میرسد بشهر مگر از طرف دروازه.

و در عبارتی که برای آن حضرت علیه السلام است:
انا مدینة العلم و انت بابها، کذب من زعم انّه یدخل المدینه بغیر الباب قال الله عزّ و جلّ: و اتوأ البیوت من ابوابها.
منم شهر علم و تو دروازه آنشهری دروغ گوید کسیکه گمان کند که او داخل میشود شهر را از غیر در خداوند عزّ و جل فرماید: بیائید خانه ها را از درهای آن.

از ابن عباس:
انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات بابه «الباب».
من شهر علم هستم و علی دروازه آنست پس کسیکه قصد علم دارد پس بیاید از در وارد شود.

و در عبارتی از سعید بن جبیر از ابن عباس است که فرمودند:
یا علی انا مدینة العلم و انت بابها و لن تؤتی المدینة الا من قبل الباب.
ای علی من شهر علم هستم و تو دروازه آنشهری و هرگز وارد شهر نشوید مگر از جانب در.

از جابر بن عبد الله گوید: شنیدم که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در روز حدیبیه در حالیکه دست علی علیه السلام را گرفته میفرمود:
هذا امیر البرره و قاتل الفجره منصور من نصره مخذول من خذله ثم مدّ بها صوته فقال: انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد البیت فلیات الباب.
این امام و رهبر نیکان و کشنده تبه کاران است یاری شود کسی که او را یاری کند و خوار شود کسیکه او را رها کند. آنگاه صدای خود را کشید و فریاد کرد: من شهر علم هستم و علی دروازه آن شهر است پس کسی که قصد خانه کند پس از در آید.

و در عبارت دیگرست از او: من شهر علم و علی دروازه آنشهر است پس کسیکه قصد علم نماید پس از در آن وارد شود.

و در اینجا احادیث دیگری است که بزرگان قوم در تالیفات ارزنده خود نقل کرده اند که تقویت میکند صحّت این حدیث را که از آنهاست
1- انا دار الحکمه و علی بابها. من خانه حکمتم و علی درب آنست «1».
2- انا دار العلم و علی بابها: من خانه علمم و علی در آنست «2».
3- انا میزان العلم و علی کفّتاه: من ترازوی علمم و علی دو کفّه آنست «3».
4- انا میزان الحکمه و علی لسانه: من ترازوی حکمتم و علی زبان یعنی شاهین(زبانه ترازو) آن است. «1»
5- انا المدینه و انت الباب و لا یوتی المدینه الا من بابها من شهرم و تو دروازه و وارد شهر نشوند مگر از طرف درب آن «2».
6- فی حدیث: فهو باب «مدینه» علمی در حدیثی آمده که او دروازه شهر علم منست «3».
7- علیّ اخی و منّی و انا من علی فهو باب علمی و وصیّی برادر من است و از منست و من از علی هستم پس او درب علم من و وصی منست «4».
8- علی باب علمی و مبیّن لامتی ما ارسلت به من بعدی: علی دروازه علم من و بیان کننده برای امّت من است آنچه را که فرستاده بآن شدم از بعد من.
9- انت باب علمی: تو دروازه علم منی فرمود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این را بعلی علیه السلام در حدیثیکه خرکوشی و ابو نعیم و دیلمی و خوارزمی و ابو العلاء همدانی و ابو حامد صالحات و ابو عبد اللّه کنجی و سید شهاب الدین صاحب توضیح الدلائل و قندوزی نقل کرده اند.
10- یا ام سلمه اشهدی و اسمعی هذا علی امیر المؤمنین و سید المسلمین و عیبة علمی «وعاء علمی» و باب الّذی اوتی منه
ای ام سلمه گواهی بده و بشنو این علی امیر مومنان و آقای مسلمانان و کانون علم من «و ظرف علم من» و دروازه جنانی است که از آن وارد میشوند.

ابو نعیم و خوارزمی در مناقب نقل کرده و رافعی در تدوین و گنجی در مناقب و حموی در فرائد السمطین و حسام الدین محلّی و شهاب الدین در توضیح الدلائل و شیخ محمد حنفی در شرح جامع صغیر و گفت در حاشیه شرح عزیزی ج 2 ص 417 حدیث عیبه یعنی ظرف علم من است که نگهدار آنست زیرا که آن شهر علم است و برای این تمام اصحاب محتاج باو بودند در مشکلات و برای این معاویه در حادثه جنگ صفّین از مشکلات از او پرسید پس جواب میداد باو پس جماعت او باو گفتند. برای چی جواب دشمن ما را میدهی: پس میفرمود: آیا کفایت نمیکند شما را که او نیازمند بماست. و واقع شد برای او مشکلاتی با عمر پس گفت خدا مرا باقی نگذارد تا اینکه اگر درک کنم مردمی را که در میانشان ابو الحسن نباشد یا چنانچه گفت پس خواست از خدا که بعد از علی علیه السلام زنده نماند سپس یاد کرد قضایائی که از آنها حدیث سیلی «1» و حدیث آنکه عمر فرمان داد زن بدکاری را که حامله و آبستن بود سنگسار کنند «تمامش خواهد آمد» پس عمر گفت لولا علی لهلک عمر اگر علی نبود هر آینه عمر هلاک شده بود.

و مناودی گوید: در «فیض القدیر» ج 4 ص 356: علی عیبه علمی، علی علیه السلام ظرف کانون عم منست. یعنی: محل گمان روشن گوئی من و خاصّه من و محل سرّ منست و معدن تفأس منست. و عیبه ظرفیت که مردم نفائس و اشیاء ارزنده خود را در آن حفظ میکند

ابن درید گوید: و این از سخنان موجزیستکه سبقت نگرفته مثل زدنی بآن در قصد کردن اختصاص او بامور باطنی او که غیر او کسی بر آن مطّلع نشده است و این نهایت در مدح علی علیه السلام است و دلهای دشمنانش پر بوده بر اعتقاد بزرگداشت و احترام او.

و در شرح قصیده همزیّه است که معاویه میفرستاد خدمت علی علیه السلام و از مشکلات میپرسید و پاسخ میگرفت پس یکی از پسرانش گفت بدشمنت پاسخ میدهی گفت: آیا کافی نیست ما را که دشمن محتاج بماست و از ما میپرسد.

11- انا مدینه الفقه و علی بابها: من شهر فقه هستم و علی دروازه آنشهر است، ابو المظفر سبط بن جوزی در تذکره ص 29 گوید و ابن بطه عکبری نقل کرده باسنادش از سلمه بن کهیل از عبد الرحمن از علی و ابو الحسن علی بن محمد مشهور بابن عراق در تنزیه الشریعه.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 87

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 87

2-حدیث «أنا مدینة العلم و علیّ بابها»، قال:

و قال رسول اللَّه إنّی مدینةٌ             من العلمِ و هو البابُ و البابَ فاقصدِ

قد أسلفنا الکلام حول علم أمیر المؤمنین علیه السلام فی الجزء الثالث (ص 95- 101)، و أوعزنا هناک إلی أنّ حدیث هذه الأثارة صحّحه الطبری و ابن معین و الحاکم و الخطیب و السیوطی، و هنا نفصّل القول فیه و أنّه أخرجه جمع کثیر من الحفّاظ و أئمّة الحدیث، فإلیک جمّ غفیر ممّن ذکره فی تلکم القرون الخالیة محتجّین به، مرسلین إیّاه إرسال المسلّم، مدافعین عنه قالة المزیِّفین و جلبة المبطلین:

1- الحافظ أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی: المتوفّی (211)، حکاه عنه بإسناده الحاکم فی المستدرک «1» (3/127).

2- الحافظ یحیی بن معین أبو زکریّا البغدادی: المتوفّی (233)، کما فی مستدرک الحاکم و تاریخ الخطیب البغدادی «2».

3- أبو عبد اللَّه- أبو جعفر- محمد بن جعفر الفیدی: المتوفّی (236)، رواه عنه ابن معین.

4- أبو محمد سُوید بن سعید الهروی: المتوفّی (240)، أحد مشایخ مسلم و ابن ماجة، نقله عنه ابن کثیر فی تاریخه «3» (7/358).

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 88

5- إمام الحنابلة أحمد بن حنبل: المتوفّی (241)، أخرجه فی المناقب «1».

6- عبّاد بن یعقوب الرواجنی الأسدی، أحد مشایخ البخاری و الترمذی و ابن ماجة، یروی عنه الحافظ الکنجی فی الکفایة «2» من طریق الخطیب.

7- الحافظ أبو عیسی محمد الترمذی: المتوفّی (279)، فی جامعه الصحیح «3».

8- الحافظ أبو علیّ الحسین بن محمد بن فهم البغدادی: المتوفّی (289)، روی عنه الحاکم فی المستدرک «4» (3/127).

9- الحافظ أبو بکر أحمد بن عمر البصری البزّار: المتوفّی (292)، صاحب المسند الکبیر.

10- الحافظ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری: المتوفّی (310)، فی تهذیب الآثار «5» و صحّحه، حکاه عنه غیر واحد من أعلام القوم.

11- أبو بکر محمد بن محمد بن الباغندی الواسطی البغدادی: المتوفّی (312)، رواه عنه الفقیه ابن المغازلی فی المناقب «6».

12- أبو الطیّب محمد بن عبد الصمد الدقّاق البغوی: المتوفّی (319)، أخرجه عنه بإسناده الخطیب البغدادی فی تاریخه (2/377).

13- أبو العبّاس محمد بن یعقوب الأموی النیسابوری الأصمّ: المتوفّی (346)،

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 89

رواه عنه الحاکم فی المستدرک «1» (3/126).

14- أبو بکر محمد بن عمر بن محمد التمیمی البغدادی ابن الجعابی: المتوفّی (355)، أخرجه بخمسة طرق کما فی مناقب ابن شهرآشوب «2» (1/261).

15- أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی: المتوفّی (360)، أخرجه فی معجمیه الکبیر «3» و الأوسط.

16- أبو بکر محمد بن علیّ بن إسماعیل الشاشی المعروف بالقفّال: المتوفّی (366)، حکاه عنه الحاکم فی المستدرک «4» (3/127).

17- الحافظ أبو محمد عبد اللَّه بن جعفر بن حیّان الأصبهانی المعروف بأبی الشیخ: المتوفّی (369)، أخرجه فی کتابه السنّة، حکاه عنه السخاوی فی المقاصد الحسنة «5».

18- الحافظ أبو محمد عبد اللَّه بن محمد بن عثمان المعروف بابن السقّا الواسطی المتوفّی (373)، رواه عنه ابن المغازلی فی المناقب «6».

19- الحافظ أبو اللیث نصر بن محمد السمرقندی الحنفی: المتوفّی (379)، کما فی کتابه المجالس.

20- الحافظ أبو الحسین محمد بن المظفّر البزّاز البغدادی: المتوفّی (379)، کما فی مناقب ابن المغازلی «7».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 90

21- الحافظ أبو حفص عمر بن أحمد بن عثمان البغدادی ابن شاهین: المتوفّی (385)، أخرجه بأربعة طرق.

22- الحافظ أبو عبد اللَّه عبید اللَّه بن محمد الشهیر بابن بطّة العکبری: المتوفّی (387)، أخرجه من ستّة طرق.

23- الحافظ أبو عبد اللَّه محمد بن عبد اللَّه الحاکم النیسابوری: المتوفّی (405)، أخرجه فی المستدرک «1» (3/126- 128).

24- الحافظ أبو بکر أحمد بن موسی بن مردویه الأصبهانی: المتوفّی (416)، حکاه عنه جمع کثیر.

25- الحافظ أبو نعیم أحمد بن عبد اللَّه الأصبهانی: المتوفّی (430)، فی کتابه معرفة الصحابة «2».

26- الفقیه الشافعی أبو الحسن أحمد بن المظفّر العطار: المتوفّی (441)، رواه للفقیه ابن المغازلی سنة (434) کما فی مناقبه «3».

27- أبو الحسن علیّ بن محمد بن حبیب البصری الشافعی الشهیر بالماوردی: المتوفّی (450)، حکاه عنه ابن شهرآشوب فی المناقب «4» (1/261).

28- الحافظ أبو بکر أحمد بن الحسین بن علیّ البیهقی: المتوفّی (458)، کما فی مقتل الخوارزمی (1/43).

29- أبو غالب محمد بن أحمد الشهیر بابن بشران: المتوفّی (462)، رواه عنه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 91

ابن المغازلی فی المناقب «1».

30- الحافظ أبو بکر أحمد بن علیّ الخطیب البغدادی: المتوفّی (463)، أخرجه فی المتّفق و المفترق و تاریخ بغداد (4/348، 2/377، 7/173، 11/204).

31- الحافظ أبو عمرو یوسف بن عبد اللَّه بن عبد البرّ القرطبی: المتوفّی (463)، فی الاستیعاب «2» (2/461).

32- أبو محمد حسن بن أحمد بن موسی الغندجانی: المتوفّی (467)، نقله عنه ابن المغازلی فی المناقب «3».

33- الفقیه أبو الحسن علیّ بن محمد بن الطیّب الجلّابی ابن المغازلی: المتوفّی (483)، أخرجه فی مناقبه «4» بسبعة طرق.

34- أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبّار السمعانی الشافعی: المتوفّی (489)، کما فی مناقب ابن شهرآشوب «5».

35- الحافظ أبو محمد الحسن بن أحمد السمرقندی: المتوفّی (491)، أخرجه فی بحر الأسانید فی صحاح المسانید، فالحدیث صحیح عنده کما فی تذکرة الذهبی «6» (4/28).

36- أبو علی إسماعیل بن أحمد بن الحسین البیهقی: المتوفّی (507)، رواه عنه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 92

الخوارزمی فی المناقب «1» (ص 49).

37- أبو شجاع شیرویه بن شهردار الهمدانی الدیلمی: المتوفّی (509)، فی فردوس الأخبار «2».

38- أبو محمد أحمد بن محمد بن علیّ العاصمی، أخرجه فی زین الفتی شرح سورة هل أتی، الموجود عندنا.

39- أبو القاسم الزمخشری: المتوفّی (538)، سمّی فی الفائق «3» (1/28) باب مدینة العلم.

40- الحافظ أبو منصور شهردار بن شیرویه الهمدانی الدیلمی: المتوفّی (558)، أخرجه مسنداً فی کتابه مسند الفردوس.

41- الحافظ أبو سعد عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی السمعانی: المتوفّی (562)، قال فی الأنساب «4» فی الشهید: اشتهر بهذا الاسم جماعة من العلماء المعروفین قتلوا فعرفوا بالشهید أوّلهم: ابن باب مدینة العلم. إلی آخره. ینمّ کلامه هذا عن کون الحدیث من المتسالم علیه عند حفّاظ الحدیث.

42- الحافظ أخطب خوارزم أبو المؤیّد موفّق بن أحمد المکّی الحنفی: المتوفّی (568)، أخرجه فی المناقب «5» (ص 49)، و فی مقتل الإمام السبط (1/43).

43- الحافظ أبو القاسم علیّ بن حسن الشهیر بابن عساکر الدمشقی:

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 93

المتوفّی (571)، أخرجه بعدّة طرق «1».

44- أبو الحجّاج یوسف بن محمد البلوی الأندلسی الشهیر بابن الشیخ: المتوفّی حدود (605)، أرسله إرسال المسلّم فی کتابه ألف باء (1/222).

45- أبو السعادات مبارک بن محمد بن الأثیر الجزری الشافعی: المتوفّی (606)، ذکره فی جامع الأصول «2» نقلًا عن الترمذی.

46- الحافظ أبو الحسن علیّ بن محمد بن الأثیر الجزری (630)، أخرجه فی أُسد الغابة «3» (4/22).

47- محیی الدین محمد بن علی بن العربی الطائی الأندلسی: المتوفّی (638)، فی الدرّ المکنون و الجوهر المصون کما فی ینابیع المودّة «4» (ص 419).

48- الحافظ محبّ الدین محمد بن محمود ابن النجّار البغدادی: المتوفّی (643)، أخرجه فی ذیل تاریخ بغداد مسنداً.

49- أبو سالم محمد بن طلحة الشافعی: المتوفّی (652)، فی مطالب السؤول (ص 22) و الدرّ المنظّم کما فی ینابیع المودّة «5» (ص 65).

50- شمس الدین أبو المظفر یوسف بن قزاوغلی سبط ابن الجوزی الحنفی: المتوفّی (654)، ذکره فی تذکرته «6» (ص 29).

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 94

51- الحافظ أبو عبد اللَّه محمد بن یوسف الکنجی الشافعی: المتوفّی (658)، أخرجه فی الکفایة «1» (ص 98- 102)، و قال بعد إخراجه بعدّة طرق: قلت: هذا حدیث حسن عال. إلی أن قال:

و مع هذا فقد قال العلماء من الصحابة و التابعین و أهل بیته بتفضیل علیّ علیه السلام و زیادة علمه و غزارته، و حدّة فهمه، و وفور حکمته، و حسن قضایاه، و صحّة فتواه، و قد کان أبو بکر و عمر و عثمان و غیرهم من علماء الصحابة یشاورونه فی الأحکام و یأخذون بقوله فی النقض و الإبرام، اعترافاً منهم بعلمه، و وفور فضله، و رجاحة عقله، و صحّة حکمه، و لیس هذا الحدیث فی حقّه بکثیر؛ لأنّ رتبته عند اللَّه و عند رسوله و عند المؤمنین من عباده أجلّ و أعلی من ذلک.

52- أبو محمد الشیخ عزُّ الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی الشافعی: المتوفّی (660)، ذکره فی مقال حکاه عنه شهاب الدین أحمد فی توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل.

53- الحافظ محبّ الدین أحمد بن عبد اللَّه الطبری الشافعی المکّی: المتوفّی (694)، رواه فی الریاض النضرة «2» (1/192) و ذخائر العقبی (ص 77).

54- سعید الدین محمد بن أحمد الفرغانی: المتوفّی (699)، ذکره فی شرح تائیّة ابن الفارض فی شرح قوله:

کراماتهم من بعض ما خصّهم به             بما خصّهم من إرث کلّ فضیلةِ

 

و ذکره فی شرحه الفارسی عند قوله:

و أوضح بالتأویل ما کان مشکلًا             علیٌّ بعلم ناله بالوصیّةِ

 

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 95

55- الحافظ أبو محمد بن أبی جمرة الأزدی الأندلسی: المتوفّی (699)، فی بهجة النفوس (2/175، 4/78).

56- صدر الدین السیّد حسین بن محمد الهروی الفوزی: المتوفّی (718)، ذکره فی نزهة الأرواح «1».

57- شیخ الإسلام إبراهیم بن محمد الحمّوئی الجوینی: المتوفّی (722)، ذکره فی فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین «2».

58- نظام الدین محمد بن أحمد بن علیّ البخاری: المتوفّی (725)، حکاه عنه الشیخ عبد الرحمن الچشتی فی مرآة الأسرار عن سیر الأولیاء.

59- الحافظ أبو الحجّاج یوسف بن عبد الرحمن المزّی: المتوفّی (742)، ذکره فی تهذیب الکمال «3» فی ترجمة أمیر المؤمنین.

60- الحافظ شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی الشافعی: المتوفّی (748)، ذکره فی تذکرة الحفّاظ «4» (4/28) عن صحیح الحافظ السمرقندی ثمّ قال: هذا الحدیث صحیح.

61- الحافظ جمال الدین محمد بن یوسف الزرندی الأنصاری: المتوفّی سنة بضع و (750)، ذکره فی نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین «5» وقفت علیه فی قرمیسین- کرمانشاه- عند العلّامة الحجّة سردار الکابلی.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 96

62- الحافظ صلاح الدین أبو سعید خلیل العلائی الدمشقی الشافعی: المتوفّی (761)، حکاه عنه غیر واحد من أعلام القوم، و صحّحه من طریق ابن معین ثم قال: و أیّ استحالة فی أن یقول النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مثل هذا فی حقِّ علیّ رضی اللَّه عنه؟ و لم یأتِ کلُّ من تکلّم فی هذا الحدیث و جزم بوضعه بجواب عن هذه الروایات الصحیحة عن ابن معین، و مع ذلک فله شاهد رواه الترمذی فی جامعه… إلخ «1».

63- السیّد علیّ بن شهاب الدین الهمدانی، ذکره فی المودّة فی القربی «2» من طریق جابر بن عبد اللَّه، ثمّ قال: و عن ابن مسعود و أنس مثل ذلک.

64- بدر الدین محمد أبو عبد اللَّه الزرکشی المصری الشافعی: المتوفّی (794)، و قال: الحدیث ینتهی إلی درجة الحسن المحتج به، و لا یکون ضعیفاً فضلًا عن کونه موضوعاً. فیض القدیر (3/47).

65- الحافظ أبو الحسن علیّ بن أبی بکر الهیثمی: المتوفّی (807)، فی مجمع الزوائد (9/114).

66- کمال الدین محمد بن موسی الدمیری: المتوفّی (808)، فی حیاة الحیوان «3» (1/55).

67- مجد الدین محمد بن یعقوب الفیروزآبادی: المتوفّی (816- 817)، فی کتابه النقد الصحیح. و قال فی کلام له طویل حول الحدیث بعد روایته بطریق عن ابن معین: و لم یأت من تکلّم علی

حدیث «أنا مدینة العلم»

بجواب عن هذه الروایات الثابتة عن یحیی بن معین، و الحکم بالوضع علیه باطل قطعاً… إلی أن قال:

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 97

و الحاصل أنّ الحدیث ینتهی بمجموع طریقی أبی معاویة و شریک إلی درجة الحسن المحتجّ به، و لا یکون ضعیفاً فضلًا عن أن یکون موضوعاً.

68- إمام الدین محمد الهجروی اللّایجی، یُحکی عن کتابه أسماء النبیّ و خلفائه الأربعة.

69- الشیخ یوسف الواسطی الأعور، ذکره فی رسالة ردّ بها الشیعة، عدّه من حجج الرافضة، و أجاب عنه متسالماً علیه من حیث السند بوجوه فی مفاده، و ستأتی کلمته.

70- شمس الدین محمد بن محمد الجزری: المتوفّی (833)، أخرجه فی أسنی المطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب «1» (ص 14) من طریق الحاکم و ذکر تصحیحه، و قد اشترط فی أوّل کتابه أن یذکر فیه ما تواتر و صحّ و حسن من مناقب أمیر المؤمنین.

71- الشیخ زین الدین أبو بکر محمد بن محمد بن علیّ الخوافی: المتوفّی (838)، ذکره مرسلًا محتجّا به لاختصاص علیّ علیه السلام بمزید العلم و الحکمة، حکاه عنه الشیخ شهاب الدین أحمد فی توضیح الدلائل.

72- شهاب الدین بن شمس الدین الزاولی الدولت آبادی: المتوفّی (849)، احتجّ به لفضل أمیر المؤمنین فی کتابه هدایة السعداء.

73- شهاب الدین أبو الفضل أحمد بن علیّ الشهیر بابن حجر العسقلانی: المتوفّی (852)، ذکره فی تهذیب التهذیب «2» (7/337)، و قال فی لسان المیزان «3»: هذا

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 98

الحدیث له طرق کثیرة فی مستدرک الحاکم «1» أقلّ أحوالها أن یکون للحدیث أصل، فلا ینبغی أن یطلق القول علیه بالوضع.

74- شهاب الدین أحمد، ذکره فی توضیح الدلائل و قال: هذه فضیلة اعترف بها الأصحاب و ابتهجوا، و سلکوا طریق الوفاق و انتهجوا.

75- نور الدین علیّ بن محمد بن الصبّاغ المالکی المکّی: المتوفّی (855)، ذکره فی الفصول المهمّة «2» (ص 18).

76- بدر الدین محمود بن أحمد بن موسی الحنفی العینی: المتوفّی بالقاهرة (855)، ذکره فی عمدة القاری «3» (7/631).

77- الشیخ عبد الرحمن بن محمد بن علی البسطامی الحنفی: المتوفّی (858)، ذکره فی کتابه درّة المعارف الإلهیّة، و احتجّ به لوراثة علیّ علم الرسول الأعظم صلی الله علیه و آله و سلم، راجع ینابیع المودّة «4» (ص 400).

78- شمس الدین محمد بن یحیی الجیلانی اللاهجی النوربخش، ذکره فی مفاتیح الإعجاز شرح گلشن راز «5» المؤلَّف سنة (877).

79- شمس الدین أبو الخیر محمد بن عبد الرحمن السخاوی المصری: المتوفّی (902)، ذکره فی المقاصد الحسنة «6»، و حسّنه.

80- الحافظ جلال الدین عبد الرحمن بن کمال الدین السیوطی: المتوفّی (911)،

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 99

ذکره فی الجامع الصغیر «1» (1/374)، و فی غیر واحد من تآلیفه و حسّنه فی کثیر منها ثمّ حکم بصحّته فی جمع الجوامع کما فی ترتیبه «2» (6/401) فقال: کنت أُجیب بهذا الجواب- یعنی بحسن الحدیث- دهراً إلی أن وقفت علی تصحیح ابن جریر لحدیث علیّ فی تهذیب الآثار «3» مع تصحیح الحاکم «4» لحدیث ابن عبّاس، فاستخرت اللَّه و جزمت بارتقاء الحدیث من مرتبة الحسن إلی مرتبة الصحّة و اللَّه أعلم.

و قد أفرد فی طرقه جزءاً و عدّه من تآلیفه، و ذکر الحدیث فی الدرر المنتثرة «5» و عدّه من الأحادیث المشهورة (ص 43) هامش الفتاوی الحدیثیّة لابن حجر.

81- السید نور الدین علیّ بن عبد اللَّه السمهودی الشافعی: المتوفّی (911)، ذکره فی جواهر العقدین «6»، و أردفه بشواهد من الأحادیث الواردة فی علم علیّ علیه السلام.

82- فضل بن روزبهان، ذکره فی الردّ علی نهج الحقّ للعلّامة الحلّی متسالماً علیه بلا أیّ غمز فی سنده. و قال فی ردِّ حجاج العلّامة بأعلمیّة أمیر المؤمنین بحدیثی

 «أقضاکم علیٌّ» و «أنا مدینة العلم»، من طریق الترمذی.

و أمّا ما ذکره المصنّف من علم أمیر المؤمنین فلا شکّ فی أنّه من علماء الأُمّة و الناس محتاجون إلیه فیه، و کیف لا و هو وصیُّ النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فی إبلاغ العلم و ودائع حقائق المعارف؟ فلا نزاع لأحد فیه، و أمّا ما ذکره من صحیح الترمذی فصحیح.

83- الحافظ عز الدین عبد العزیز المعروف بابن فهد الهاشمی المکّی الشافعی:

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 100

المتوفّی (922)، أشار إلیه فی أبیات له یمدح بها أمیر المؤمنین علیه السلام و هی:

لیثُ الحروبِ المدرهُ الضرغامُ من             بحسامِهِ جابَ الدیاجی و الظلم «1»

صهرُ الرسولِ أخوه بابُ علومِهِ             أقضی الصحابةِ ذو الشمائل و الشِّیَمْ

الزهدُ و الورعُ الشدیدُ شعارُه             و دثارُه العدلُ العمیمُ مع الکرمْ

فی جودِه ما البحر ما التیّار ما             کلُّ السیول و ما الغوادی و الدِّیَمْ

و له الشجاعةُ و الشهامةُ و الحیا             و کذا الفصاحةُ و البلاغةُ و الحِکَمْ

ما عنترٌ ما غیره فی الباس ما             أُسد الشری معه إذا الحرب اصطلمْ

ما نجلُ ساعدةَ البلیغُ لدیه ما             سَحبانُ إن نثرَ الکلامَ و إن نظمْ «2»

حاز الفضائلَ کلَّها سبحان من             مِن فضلهِ أعطاه ذاک من القِدمْ

نصر الرسولَ و کم فداه فیا له             من نجلِ عمٍّ فضلُه للخلقِ عمْ

کلٌّ أقرّ بفضله حقّا و ذا             أمرٌ جلیٌّ فی علیّ ما انبهمْ

فعلیه منّی ألفُ ألفِ تحیّةٍ             و علی الصحابةِ کلّهم أهلِ الذممْ

 

84- الحافظ شهاب الدین أحمد بن محمد القسطلانی المصری الشافعی: المتوفّی (923)، عدّ فی المواهب اللدنیّة «3» فی أسماء النبیّ الأعظم صلی الله علیه و آله و سلم مدینة العلم، أخذاً بالحدیث کما قاله الزرقانی فی شرحه (3/143).

85- المولی جلال الدین محمد بن أسعد الدوانی: المتوفّی (928)، أوعز إلیه فی شرح رسالة الزوراء.

86- القاضی کمال الدین حسین بن معین المیبذی: المتوفّی فی أوائل القرن

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 101

العاشر، ذکره فی شرح الدیوان المنسوب إلی أمیر المؤمنین علیه السلام «1» محتجّا به.

87- الحاج عبد الوهّاب بن محمد البخاری: المتوفّی (932)، فی تفسیره الأنوری عند قوله تعالی: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) ذکره من طریق جابر نقلًا عن ابن المغازلی و أردفه بعدّة من الفضائل، ثمّ قال: اعلم یا هذا أنّ هذه الأحادیث وردت عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فی علیّ رضی الله عنه.

88- الحافظ الشیخ محمد بن یوسف الشامی: المتوفّی (942)، ذکره فی سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد «2»، و قال: و الصواب أنّه حدیثٌ حسنٌ کما قال الحافظان العلائی و ابن حجر… إلخ.

89- الشیخ أبو الحسن علیّ بن محمد بن عراق الکنانی: المتوفّی (863)، ذکره فی تنزیه الشریعة عن الأخبار الشنیعة «3»، و أردفه بتصحیح الحاکم و تضعیف ابن الجوزی و تحسین ابن حجر و العلائی إیّاه، و یظهر منه اختیار الأخیر.

90- شهاب الدین أحمد بن محمد بن حجر الهیتمی المکّی: المتوفّی (974)، ذکره فی الصواعق «4» (ص 73)، و فی شرح الهمزیّة «5» للبوصیری «6» عند شرح قوله:

کم أبانت آیاتُه من علومٍ             عن حروفٍ أبانَ عنها الهجاءُ

 

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 102

و فی شرح قوله:

و وزیرُ ابنِ عمّهِ فی المعالی             و من الأهلِ تسعد الوزراءُ

 و فی شرح قوله:

لم یزده کشفُ الغطاءِ یقیناً             بل هو الشمسُ ما علیه غطاءُ

 

و ذکره و حسّنه. و قال فی تطهیر الجنان- هامش الصواعق «1»- (ص 74): و رواه فی الفتاوی الحدیثیة «2» (ص 126) و حسّنه. و قال فی (ص 197): هو حدیث حسن، بل قال الحاکم: صحیح.

91- علیّ بن حسام الدین الشهیر بالمتّقی الهندی: المتوفّی (975)، ذکره فی إکمال جمع الجوامع للسیوطی فی قسم الأقوال من فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام کما فی ترتیبه الکنز «3» (6/156).

92- الشیخ إبراهیم بن عبد اللَّه الوصّابی الیمنی الشافعی، ذکره فی کتاب الاکتفاء نقلًا عن أبی نعیم فی المعرفة و الحاکم و الخطیب محتجّا به لفضل علم علیّ علیه السلام، من دون أیّ غمز فی سنده و دلالته.

93- الشیخ جمال الدین محمد طاهر الهندی: المتوفّی (986)، ذکره فی تذکرة الموضوعات «4»، و حسّنه و قال: فمن حکم بکذبه فقد أخطأ.

94- میرزا مخدوم عباس بن معین الدین الجرجانی ثم الشیرازی:

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 103

المتوفّی (988)، ذکره فی الفصل الثانی من نواقض الروافض، و عدّه من فضائل أمیر المؤمنین نقلًا عن الترمذی من دون أیّ غمز فیه.

95- شیخ بن عبد اللَّه العیدروس: المتوفّی (990)، ذکره فی العقد النبویّ و السرّ المصطفویّ نقلًا عن البزّار، و الطبرانی، و الحاکم، و العقیلی، و ابن عدی، و الترمذی من دون إیعاز إلی ضعف سنده.

96- جمال الدین المحدّث عطاء اللَّه بن فضل اللَّه الشیرازی: المتوفّی (1000)، ذکره فی کتابه الأربعین «1» و هو الحدیث السادس عشر منه، و ذکره فی المطلب الأوّل من کتابه تحفة الأحبّاء من مناقب آل العباء.

97- أبو العصمة محمد معصوم بابا السمرقندی، ذکره فی الفصل الثانی من رسالة الفصول الأربعة، و احتجّ به علی من طعن أبا بکر بغصب فدک، و أنکر بذلک شهادة أمیر المؤمنین لفاطمة سلام اللَّه علیهما بمکانته العلمیّة الثابتة بالحدیث.

98- الشیخ علی القاری الهروی الحنفی: المتوفّی (1014)، ذکره فی المرقاة شرح المشکاة «2».

99- الحافظ الشیخ عبد الرؤوف بن تاج العارفین المناوی الشافعی: المتوفّی (1031)، ذکره فی فیض القدیر شرح الجامع الصغیر (3/46)، و فی التیسیر شرح الجامع الصغیر «3»، و قال فی الأوّل:

فإنّ المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم المدینة الجامعة لمعانی الدیانات کلّها، و لا بدّ للمدینة من باب، فأخبر أنّ بابها هو علیّ کرّم اللَّه وجهه، فمن أخذ طریقه دخل المدینة، و من

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 104

أخطأه أخطأ طریق الهدی؛ و قد شهد بالأعلمیّة الموافق و المخالف و المعادی و المحالف، خرّج الکلاباذی أنّ رجلًا سأل معاویة عن مسألة فقال: سل علیّا هو أعلم منِّی، فقال: أُرید جوابک. قال: ویحک کرهت رجلًا کان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یعزّه بالعلم عزّا. و قد کان أکابر الصحب یعترفون له بذلک، و کان عمر یسأله عمّا أشکل علیه، جاءه رجل فسأله فقال: هاهنا علیّ فاسأله، فقال: أُرید أن أسمع منک یا أمیر المؤمنین، قال: قم لا أقام اللَّه رجلیک. و محا اسمه من الدیوان.

و صحّ عنه من طرق: أنّه کان یتعوّذ من قوم لیس هو فیهم حتی أمسکه عنده و لم یر له شیئاً من البعوث لمشاورته فی المشکل.

و أخرج الحافظ عبد الملک بن سلیمان قال: ذکر لعطاء: أ کان أحد من الصحب أفقه من علیّ؟ قال: لا و اللَّه. قال الحرالی: قد علم الأوّلون و الآخرون أنّ فهم کتاب اللَّه منحصر إلی علم علیّ، و من جهل ذلک فقد ضلّ عن الباب الذی من ورائه، یرفع اللَّه عن القلوب الحجاب حتی یتحقّق الیقین الذی لا یتغیّر بکشف الغطاء. انتهی.

100- المولی یعقوب اللاهوری، ذکره فی رسالة العقائد، و تکلّم فی دلالته علی أعلمیّة الإمام و أفضلیّته.

101- الشیخ أحمد بن الفضل بن محمد با کثیر المکّی الشافعی: المتوفّی (1047) ذکره فی کتابه وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل «1» نقلًا عن أبی عمر صاحب الاستیعاب «2» من دون أیِّ غمز فی السند و المتن و الدلالة.

102- الشیخ محمود بن محمد بن علی الشیخانی القادری، ذکره فی تألیفه

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 105

الصراط السویّ فی مناقب آل النبیّ، نقلًا عن أحمد «1» و الترمذی «2» بصورة إرسال المسلّم ثمّ قال: و لهذا کان ابن عبّاس یقول: من أتی العلم فلیأتِ الباب و هو علیّ رضی الله عنه.

103- عبد الحقّ الدهلوی: المتوفّی (1052)، ذکره فی اللمعات فی شرح المشکاة، و حکی کلمات غیر واحد من الحفّاظ حول الحدیث نفیاً و إثباتاً و اختار ما ذهب إلیه جمع من متأخّری الحفّاظ من القول بثبوته و حسنه، و عدّ أیضاً فی مدارج النبوّة «3» من أسماء رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم مدینة العلم، أخذاً بالحدیث.

104- السیّد محمد ابن السیّد جلال بن حسن البخاری، ذکره فی کتابه تذکرة الأبرار عن ذکر أمیر المؤمنین و نصّ علی صحّته.

105- اللَّه دیا بن عبد الرحیم بن بینا حکیم الچشتی العثمانی، ذکره فی سرّ الأقطاب محتجّا به مرسلًا إیّاه إرسال المسلّم.

106- عبد الرحمن بن عبد الرسول بن القاسم الچشتی، ذکره فی مرآة الأسرار عند ذکر مولانا أمیر المؤمنین.

107- شیخ بن علیّ بن محمد الجفری: المتوفّی (1063)، فی کتابه کنز البراهین الکسبیّة «4».

108- الحافظ علیّ بن أحمد العزیزی الشافعی: المتوفّی (1070)، ذکره فی السراج المنیر فی شرح الجامع الصغیر «5» (2/63)، و حکی حسنه عن شیخه و لم یوعز

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 106

إلی شی ء ممّا یزیّفه، فقال: یؤخذ منه أنّه ینبغی للعالم أن یخبر الناس بفضل من عرف فضله لیأخذوا عنه العلم.

109- أبو الضیاء نور الدین علیّ بن علیّ الشبراملسی القاهری الشافعی: المتوفّی (1082)، ذکره فی حاشیته علی المواهب اللدنیّة المسمّاة بتیسیر المطالب السنیّة بکشف أسرار المواهب اللدنیّة فی شرح أسماء النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فی اسمه: مدینة العلم، فقال: و الصواب أنّه حدیث حسن کما قاله العلائی و ابن حجر.

110- الشیخ تاج الدین السنبهلی، ذکره فی رسالة أشغال النقشبندیّة.

111- الشیخ إبراهیم بن الحسن الکردی الکورانی الشافعی: المتوفّی (1101)، ذکره فی النبراس لکشف الالتباس الواقع فی الأساس، نقلًا عن البزّار و الطبرانی عن جابر، و من طریق الترمذی و الحاکم عن علیّ علیه السلام من دون غمز فی السند.

112- الشیخ إسماعیل بن سلیمان الکردی البصری، ذکره فی کتابه جلاء النظر فی دفع شبهات ابن حجر، احتجّ به علی من نسب الخطأ فی الفتیا إلی أمیر المؤمنین علیه السلام حکاه ابن حجر فی الفتاوی الحدیثیّة «1» عن بعض معاصریه.

113- الشیخ محمد بن عبد الرسول البرزنجی المدنی: المتوفّی (1103)، فی رسالته الإشاعة فی أشراط الساعة.

114- الشیخ محمد بن عبد الباقی بن یوسف الزرقانی المالکی: المتوفّی (1122)، ذکره فی شرح المواهب اللدنیّة (3/143) و حسّنه.

115- الشیخ سالم بن عبد اللَّه بن سالم البصری الشافعی، ذکره فی رسالته الإمداد بمعرفة الإسناد، المؤلّف سنة (1121).

116- میرزا محمد بن معتمد خان البدخشانی الحارثی، أخرجه فی نُزُل

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 107

الأبرار بما صحّ من مناقب أهل البیت الأطهار «1» (ص 27) نقلًا عن البزّار و العقیلی و ابن عدی و الطبرانی و الحاکم و أبی نعیم، و الحدیث عنده صحیح علی شرط کتابه.

117- الشیخ محمد صدر العالم، فی المعارج العلی فی مناقب المرتضی، ذکر ما أفاده السیوطی فی جمع الجوامع من صحّة الحدیث حرفیّا، فیظهر منه اختیار صحّته کالسیوطی.

118- شاه ولیُّ اللَّه أحمد بن عبد الرحیم الدهلوی: المتوفّی (1176)، ذکره فی قرّة العینین «2» فی عدّة مواضع مرسلًا إیّاه إرسال المسلّم، و عدّه من فضائل أمیر المؤمنین فی کتابه إزالة الخفاء «3».

119- الشیخ محمد بن سالم المصری الحفنی: المتوفّی (1181)، فی حاشیته علی شرح الجامع الصغیر للعزیزی «4» (2/63).

120- الشیخ محمد بن محمد أمین السندی، عدّ فی کتابه دراسات اللبیب «5» المطبوع سنة (1284) فی لاهور باب مدینة العلم من أسماء أمیر المؤمنین أخذاً بالحدیث.

121- الأمیر محمد بن إسماعیل بن صلاح الیمنی الصنعانی: المتوفّی (1182) ذکره فی الروضة الندیّة فی شرح التحفة العلویّة «6»، و حکم بصحّة الحدیث تبعاً للحاکم و ابن جریر و السیوطی، و قال بعد نقل تصحیح المصحِّحین و تحسین من حسّنه: فظهر لک بطلان دعوی الوضع و صحّة القول بالصحّة کما اختاره السیوطی و هو قول الحاکم و ابن جریر.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 108

122- الشیخ سلیمان جمل، فی الفتوحات الأحمدیّة بالمنح المحمدیّة، ذکره مرسلًا إیّاه إرسال المسلّم.

123- المولی السیّد قمر الدین الحسینی الأورنک آبادی: المتوفّی (1193)، ذکره فی نور الکریمتین «1» محتجّا به متسالماً علیه.

124- شهاب الدین أحمد بن عبد القادر العجیلی الشافعی- أحد شعراء الغدیر یأتی فی شعراء القرن الثانی عشر- ذکره فی کتابه ذخیرة المآل فی شرح عقد اللآل فی عدّة مواضع کذکر الحدیث الثابت الصحیح المتسالم علیه.

125- الشیخ محمد بن علیّ الصبّان: المتوفّی (1205)، ذکره فی إسعاف الراغبین (ص 156)- هامش نور الأبصار- نقلًا عن البزّار و الطبرانی و الحاکم و العقیلی و ابن عدی و الترمذی، و صوّب قول من حسّنه خلافاً لمن صحّحه أو زیّفه.

126- الشیخ محمد مبین بن محبّ اللَّه السهالوی: المتوفّی (1225)، احتجّ به لعلم الإمام علیه السلام فی کتابه وسیلة النجاة «2» ثمّ قال: و هذا الحدیث صحیح علی رأی الحاکم، و قال ابن حجر: حسن. و لم یذکر شیئاً من کلم الغمز فیه مومیاً إلی فسادها.

127- القاضی ثناء اللَّه پانی پتی: المتوفّی (1225)، ذکره فی غیر موضع من کتابه السیف المسلول، و ذکر تصحیح الحاکم إیّاه و تضعیف من ضعّفه و اختیار ابن حجر حسنه، ثمّ قال ما معناه: الصواب ما اختاره ابن حجر نظراً إلی السند، و أمّا نظراً إلی کثرة الشواهد فیمکننا الحکم بالصحّة.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 109

128- عبد العزیز بن ولیّ اللَّه الدهلوی، ذکره فی جواب سؤال سئل عنه «1»، و فی رسالة کتبها فی عقائد والده الشاه ولیّ اللَّه.

129- الشیخ جواد ساباط بن إبراهیم ساباط الساباطی الحنفی، ذکره فی البراهین الساباطیّة.

130- عمر بن أحمد الخرپوتی الحنفی، فی کتاب عصیدة الشهدة فی شرح قصیدة البردة «2» قال فی شرح قوله:

فاق النبیّین فی خَلقٍ و فی خُلُقٍ             و لم یدانوه فی علمٍ و لا کرمِ

 

ثمّ اعلم أنّ بیان علمه ثابت بقوله تعالی: (وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ) «3»، و بقوله علیه السلام «أنا مدینة العلم». الحدیث و غیر ذلک.

131- القاضی محمد بن علیّ الشوکانی الصنعانی: المتوفّی (1250)، ذکره فی الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة «4»، و حسّنه.

132- محمد رشید الدین خان الدهلوی، فی إیضاح لطافة المقال.

133- جمال الدین أبو عبد اللَّه محمد بن عبد العلی القرشی المعروف بمیرزا حسن علی اللکهنوی، عدّه من مناقب أمیر المؤمنین فی تفریح الأحباب بمناقب الآل و الأصحاب، و اختار حسنه.

134- نور الدین إسماعیل بن السلیمانی، ذکره فی الدرّ الیتیم، نقلًا عن أبی نعیم

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 110

و الحاکم و الخطیب من دون غمز فیه.

135- ولیّ اللَّه بن حبیب اللَّه بن محبّ اللَّه ابن ملّا أحمد عبد الحقّ السهاوی اللکهنوی: المتوفّی (1270)، عدّه من مناقب أمیر المؤمنین فی کتابه مرآة المؤمنین «1»، ثمّ قال ما معناه: و الذی زادوا علیه فی بعض الروایات من مناقب الصحابة موضوع مفتری علی ما فی الصواعق.

136- شهاب الدین السیّد محمود بن عبد اللَّه الآلوسی البغدادی: المتوفّی (1270) فی تفسیره روح المعانی «2» یسمّی علیّا علیه السلام بباب مدینة العلم عند البحث عن رؤیة اللوح فی (27/3) من الطبعة المنیریّة.

137- الشیخ سلیمان بن إبراهیم الحسینی البلخی القندوزیّ: المتوفّی (1293) ذکره بطرق کثیرة فی ینابیع المودّة «3» (ص 65، 72، 73، 400، 419) نقلًا عن جمع من الحفّاظ و الأعلام تنتهی أسنادهم إلی أمیر المؤمنین، و ابن عبّاس، و جابر بن عبد اللَّه، و حذیفة بن الیمان، و الحسن بن علیّ، و ابن مسعود، و أنس بن مالک، و عبد اللَّه بن عمر.

138- الشیخ سلامة اللَّه البدایونی، أسمی أمیر المؤمنین علیه السلام فی کتابه معرکة الآراء بباب مدینة العلم أخذاً بالحدیث.

139- السیّد أحمد زینی دحلان المکّی الشافعی: المتوفّی (1304)، فی الفتوحات الإسلامیّة «4» (2/510).

140- المولوی حسن الزمان، ذکره فی القول المستحسن فی فخر الحسن «5»،

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 111

و عدّه من المشهور الصحیح و قال: صحّحه جماعات من الأئمّة و عدّ منها ابن معین، و الخطیب، و ابن جریر، و الحاکم، و الفیروزآبادی فی النقد الصحیح. ثمّ قال: و اقتصر علی تحسینه العلائی و الزرکشی و ابن حجر فی أقوام أُخر ردّا علی ابن الجوزی.

141- الشیخ علیّ بن سلیمان المغربی المالکی الشاذلی، ذکره فی کتابه نفع قوت المغتذی علی صحیح الترمذی «1».

142- الشیخ عبد الغنی أفندی الغنیمی، حکاه عنه سلیم محمد أفندی فی قرّة الأعیان المطبوع فی القسطنطینیّة سنة (1297).

143- الشیخ محمد حبیب اللَّه بن عبد اللَّه الیوسفی المدنی الشنقیطی المصری فی کفایة الطالب لمناقب علیّ بن أبی طالب (ص 48).

توجد کلمات کثیر من هؤلاء الأعلام حول الحدیث فی الجزء الخامس من عبقات الأنوار لسیّدنا العلَم الحجّة المجاهد الأکبر السیّد میر حامد حسین الموسوی اللکهنوی المتوفّی (1306).

صحّة الحدیث

نصّ غیر واحد من هؤلاء الأعلام بصحّة الحدیث من حیث السند، و هناک جمع یظهر منهم اختیارها، و کثیرون من أولئک یرون حسنه مصرّحین بفساد الغمز فیه، و بطلان القول بضعفه، و ممّن صحّحه:

1- الحافظ أبو زکریّا یحیی بن معین البغدادیّ: المتوفّی (233)، نصّ علی صحّته کما ذکره الخطیب و أبو الحجّاج المزّی و ابن حجر «2» و غیرهم.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 112

2- أبو جعفر محمد بن جریر الطبریّ: المتوفّی (310)، صحّحه فی تهذیب الآثار «1».

3- أبو عبد اللَّه الحاکم النیسابوریّ: المتوفّی (405)، صحّحه فی المستدرک «2».

4- الحافظ الخطیب البغدادیّ: المتوفّی (463)، عدّه ممّن صحّحه المولوی حسن الزمان فی القول المستحسن.

5- الحافظ أبو محمد الحسن السمرقندی: المتوفّی (491)، فی بحر الأسانید.

6- مجد الدین الفیروزآبادی: المتوفّی (816)، صحّحه فی النقد الصحیح.

7- الحافظ جلال الدین السیوطی: المتوفّی (911)، صحّحه فی جمع الجوامع «3» کما مرّ.

8- السیّد محمد البخاری، نصّ علی صحّته فی تذکرة الأبرار.

9- الامیر محمد الیمانی الصنعانی: المتوفّی (1182)، صرّح بصحّته فی الروضة الندیّة «4».

10- المولوی حسن الزمان، عدّه من المشهور الصحیح فی القول المستحسن «5».

و ممّن یظهر منه اختیار صحّته.

11- أبو سالم محمد بن طلحة القرشی: المتوفّی (652).

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 113

12- أبو المظفر یوسف بن قزاوغلی: المتوفّی (654).

13- الحافظ أبو عبد اللَّه الکنجی: المتوفّی (658).

14- الحافظ صلاح الدین العلائی: المتوفّی (761).

15- شمس الدین محمد الجزری: المتوفّی (833).

16- شمس الدین محمد السخاوی: المتوفّی (902).

17- فضل اللَّه بن روزبهان الشیرازی.

18- المتّقی الهندی علیّ بن حسام الدین: المتوفّی (975).

19- میرزا محمد البدخشانی.

20- میرزا محمد صدر العالم.

21- ثناء اللَّه پانی پتی الهندی.

لفظ الحدیث

1- عن الحرث و عاصم، عن علیّ علیه السلام مرفوعاً «إنّ اللَّه خلقنی و علیّا من شجرة أنا أصلها، و علیّ فرعها، و الحسن و الحسین ثمرتها، و الشیعة ورقها، فهل یخرج من الطیّب إلّا الطیّب؟ و أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها، فمن أراد المدینة فلیأتِها من بابها».

و فی لفظ حذیفة عن علیّ علیه السلام: «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها، و لا تؤتی البیوت إلّا من أبوابها».

و فی لفظ آخر له علیه السلام: «أنا مدینة العلم و أنت بابها، کذب من زعم أنّه یصل إلی المدینة إلّا من قِبَل الباب».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 114

و فی لفظ له علیه السلام «أنا مدینة العلم و أنت بابها، کذب من زعم أنه یدخل المدینة بغیر الباب، قال اللَّه عزّ و جلّ: و أتوا البیوت من أبوابها».

2- عن ابن عبّاس: «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها، فمن أراد العلم فلیأتِ بابه- الباب».

و فی لفظ عن سعید بن جبیر عن ابن عبّاس: «یا علیُّ أنا مدینة العلم و أنت بابها، و لن تؤتی المدینة إلّا من قِبَل الباب».

3- عن جابر بن عبد اللَّه قال: سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یوم الحدیبیة و هو آخذ بید علیّ یقول: «هذا أمیر البررة، و قاتل الفجرة، منصور من نصره، مخذول من خذله»، ثمّ مدّ بها صوته فقال: «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها، فمن أراد البیت فلیأتِ الباب».

و فی لفظ له: «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها، فمن أراد العلم فلیأتِ الباب».

و هناک أحادیث أُخری أخرجها الأعلام فی تآلیفهم القیّمة تعاضد صحّة هذا الحدیث منها:

1- «أنا دار الحکمة و علیّ بابها» «1».

2- «أنا دار العلم و علیّ بابها» «2»

3- «أنا میزان العلم و علیّ کفّتاه» «3».

 الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 115

4- «أنا میزان الحکمة و علیّ لسانه» «1».

5- «أنا المدینة و أنت الباب، و لا یؤتی المدینة إلّا من بابها» «2».

6-فی حدیث: «فهو باب مدینة علمی» «3».

7- «علیّ أخی و منّی و أنا من علیّ فهو باب علمی و وصیّی».

8-

 «علیّ باب علمی و مبیّن لأُمّتی ما أُرسلت به من بعدی» «4».

9- «أنت باب علمی». قاله صلی الله علیه و آله و سلم لعلیّ علیه السلام فی حدیث أخرجه: الخرکوشی، و أبو نعیم، و الدیلمی، و الخوارزمی، و أبو العلاء الهمدانی، و أبو حامد الصالحات، و أبو عبد اللَّه الکنجی، و السیّد شهاب الدین صاحب توضیح الدلائل، و القندوزی.

10- «یا أُمّ سلمة اشهدی و اسمعی هذا علیّ أمیر المؤمنین، و سیّد المسلمین، و عیبة علمی- وعاء علمی- و بابی الذی أوتی منه».

أخرجه أبو نعیم، و الخوارزمی فی المناقب «5»، و الرافعی فی التدوین «6»،

 

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 116

و الکنجی فی المناقب «1»، و الحمّوئی فی فرائد السمطین «2»، و حسام الدین المحلّی، و شهاب الدین فی توضیح الدلائل، و الشیخ محمد الحفنی فی شرح الجامع الصغیر «3»

 

 

و قال فی حاشیة شرح العزیزی (2/417): حدیث العیبة أی وعاء علمی الحافظ له، فإنّه مدینة العلم و لذا کانت الصحابة تحتاج إلیه فی تلک المشکلات، و لذا کان یسأله سیّدنا معاویة فی زمن الواقعة عن المشکلات فیجیبه فتقول له جماعته: مالک تجیب عدوّنا؟ فیقول: أما یکفیکم أنّه یحتاج إلینا؟

و وقع له فکُّ مشکلات مع سیّدنا عمر، فقال: ما أبقانی اللَّه إلی أن أدرک قوماً لیس فیهم أبو الحسن، أو کما قال، فقد طلب أن لا یعیش بعده، ثمّ ذکر قضایا منها حدیث اللطم «4» و حدیث قد أمر سیّدنا عمر برجم زانیة (یأتی بتمامه) فقال سیّدنا عمر: لو لا علیّ لهلک عمر.

و قال المناوی فی فیض القدیر (4/356): «علیّ عیبة علمی» أی مظنّة استفصاحی و خاصتی، و موضع سرّی، و معدن نفائسی، و العیبة ما یحرز الرجل فیه نفائسه. قال ابن درید «5»: و هذا من کلامه الموجز الذی لم یسبق ضرب المثل به فی إرادة اختصاصه بأُموره الباطنة التی لا یطّلع علیها أحد غیره، و ذلک غایة فی مدح علیّ، و قد کانت ضمائر أعدائه منطویة علی اعتقاد تعظیمه.

و فی شرح الهمزیّة «6»: إنّ معاویة کان یرسل یسأل علیّا عن المشکلات

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 117

فیجیبه، فقال أحد بنیه: تجیب عدوّک؟ قال: أما یکفینا أن احتاجنا و سألنا؟

11- «أنا مدینة الفقه و علیّ بابها»، ذکره أبو المظفّر سبط ابن الجوزی فی التذکرة «1» (ص 29)، و أخرجه ابن بطّة العکبری بإسناده عن سلمة بن کهیل عن عبد الرحمن عن علیّ، و أبو الحسن علیّ بن محمد الشهیر بابن عراق فی تنزیه الشریعة «2».

برچسب‌ها: ابن بطه عکبریابن فهد هاشمیابو العباس محمد بن یعقوب امویابو العصمه محمد معصومابو بکر احمد بن عمر بصری بزّازابو بکر عبد الرزاق بن همام صنعانیابو جعفر محمد بن جریر طبریابو حسین محمد بن مظفر بزازابو طیب محمد بن عبد الصمدابو علی حسین بن محمد بن فهمابو عیسی محمد ترمذیابو محمد سوید بن سعید هرویاحمد بن حنبلالتیسیرالدرّ المنثرهالریاض النضرهالسراج المنیر در شرح جامع الصغیرالصواعقاللمعات فی شرح المشکاهالمتفق و المفترقالمقاصد الحسنهالمواهب اللدینهانا دار الحکمهانا دار العلمانا میزان الحکمهانا میزان العلمبهجت النفوستاج العارفینتذکرة الحفاظتذکره الموضوعاتترازوتطهیر الجنانتهذیب آلاثارتهذیب الاثارتهذیب الکمالتوضیح الدلائلجامع صغیرجمع الجوامعجنگ صفینحیاة الحیوانداماددانادانشدرة المعارف الالّهیهرساله اشغال نقشبندیهسرّ الاقطابعباد بن یعقوب رواجنی اسدیعبد الله عید روسفتاوی حدیثیّهفصول المهمّهقاضیمحمد بن جعفر قیدیمحمد بن محمد بن باغندیمحمد قسطلانیمدارج النبوهمفاتیح الاعجازمواهب الدینهموده القربینزهة الارواحنهج الحقنواقض الروافضهدایه السعداءوسیله المال فی عدّ مناقب الآلکنز البراهین الکسبیهیحیی بن معین