این جا دیگر گفتگو از گروش و گرایشهای سرورمان ابو طالب -درودهای خدا بر او- را با سرودی از استاد فقه و فلسفه و اخلاق، مهین پیشوای ما استاد محمد حسین اصفهانی نجفی «2» پایان میدهیم که میگوید:
فروغ راهنمائی در دل عموی پیامبر برگزیده،
در همان هنگام که خیلی پنهان و پوشیده است بسیار آشکار و هویدا است.
گروش و باور درست در دل او است
و چه دلی که پایگاه آن از هر پایگاه برتر است
گروش و باور او، خدای بایسته برای هستی را مینماید
در پایگاه نهان خود و آن گنج پنهان.
گروش و باور پنهانی او نیز به نام والای خدای ماند
که جز دست پاکان به آن نرسد
گروش و باور او به جهان نهان به خودی خداوندی در جهان نهان میماند،
و او را پرتو افشانیهائی هر چه رسا است در نشانههایش.
نشانههای او نزد دیده داران
درخشانتر است از خورشید در میان روز روشن.
او سرپرست کسی است که مهر نامه پیام آوری و انگشتر پایگاه آن و باز پسین دارنده آن پایگاه است
و خود با همه نیرویش به پاسداری از او برخاسته
یگانه یاور او در روزگارش بود
و ستون استوار آن در آغاز کارش.
سرور و پشتوانه خاندانش بود و پیشوای دودمانش
و پناه گاه استوارش در روز سختی
و پوشش نیرومند او در برابر دشمنان
و افسون او در برابر هماوردان.
چیست که ارج و پایگاه او برتر باشد از آن چه
یاسین را همچون افسونی از چشم زخم به دور دارد و طاها را در پناه گیرد؟ «1»
در یاری پیامبر والا جایگاه چندان ایستادگی نمود
تا بنیادهای اسلام استوار گردید
در پاسداری از آستان او به برترین گونهای تلاش و پیکار نمود
تا کار پیامبر راهنما بالا گرفت
در برابر گزندهای قرشیان ناسپاس با چنان دلیریای نگهبان او بود
که گردنکشان در برابر آن زبون گردیدند
با شکیبائی خود بر هر درد سر و اندوهی چیرگی یافت
که داستان پناهنده شدن به دره، خود گوشهای از آن همه اندوه است.
وه! چه گرامی یاور و پشتیبان و سرپرستی
که برای سرور مردمان میبود.
همین سرفرازی برای او بس که ارجمندی سرپرستی نمودن
از دارنده پیام و خواننده به سوی خدا با او بود
زبان رسای او در ستایشگری وی
در برابر دشمنانش، از شمشیر برانتر بود
او را از سرودهها و سخنان چندان هست
که جهان را آکنده از روشنائی مینماید.
و ما را، هم از باورهای دل او آگاه میسازد
و هم از این که او از سوی پروردگارش بر راه راست بوده
ام القری (مادر دهکدهها مکه) از فروغ او درخشیدن گرفت
و هم فروزشی پرتوی از طور و سرچشمه تابشهای او است
چگونه چنین نباشد با آن که او پدر فروغها است،
جای رخ نمودن خورشیدها و ماهها،
آغاز هر گوهر درخشنده و پرتو پاش را مینماید
پس چگونه خواهد بود او که خاور خاورها است؟
مهر سپهر بزرگواری و سرفرازی است
و پدر از نیا خسرو آن تخت بوده.
برتری ای از آن او است که از بزرگی به بزرگی رسیده
و آن خود چیزی است که از بزرگان برای او مانده.
پاکیزهترین شاخههای درخت ابراهیم،
و مانا که چه ارجمندی ریشهداری دارد.
که بایستی آن را ارجمندی ارجمندان از دودمان عدنان دانست
که در درد سرهای روزگار پناه آن به شمار میآمد.
او را چنان مایهای از برتریهای است
که از آسمانهای بلند و بام کوشکها نیز فراتر میرود
و چگونه چنین نباشد؟ با آن که او سرپرست پیامبر برگزیده است
و پدر بازماندگانی فرخنده و راهنما.
و پدر جانشین پیامبر و جعفر بلند پرواز
که به زندگیام سوگند این بالاترین سرفرازیها است
ریگزار پهناور تازیان، از فروغ او پرتو گرفت
نه بگو آسمان از او پرتو گرفت
بزرگترین پرتو افکنهای آسمان
در کنار فروغ چهره او به ستاره کور میماند
و چگونه چنین نباشد؟ با آن که از رخسار وی
فروغ خدای برتر و بالاتر از پندار، برای خاندانش پرتو پاشی میکرد.
در مکه ارجمند بر مردمان سروری یافت
و با رسیدن به سالاری به هر گونه بزرگواریای دست یافت
آری باید او را مایه سرفرازی برای شهر ارجمند خدا شمرد
و مایه ارزش یافتن جاهائی از آن، که هنگام دیدار از خانه خدا به کار است.
آرزوها و امیدها به سوی آستان او روی به خاک میسایند
و کعبه گروش به خداوند، در پناه او میآرامد
با پشتیبانی سروری و شکوه او بود
که خواننده مردمان به راه راست، توانست کار خود را به پایان رساند
اگر او نبود، این کار برای پیامبر برگزیده به انجام نمیرسید
پس او بنیاد کیش آفریدگار است.
چگونه؟ به این سان که سایه خداوندی در میان مردمان (محمد)
در سایه او بود که مردم را به اسلام خواند.
اسلام با پشتیبانی او بود که همه جا بپراکند.
و این ارجمندیای است که جز به او نرسید.
و پرچم آن با بلند پروازیهای او بود که افراشته گردید
و همین برای نمودن پایگاه بلندش بسنده است.
اینها سر بلندیهائی است که گردن فرازی با یاری آن بالا نشین میگردد
و یادگارهائی است که آن چه را بر جای مانده شیرین مینماید.
آن است ابو طالب که ویژگیها و چگونگیاش را بازگو میکنیم
و زبان روشنگران از نمودن پایگاه او بسی کوتاه است.
مرز برتریهای او از هر ستایشی فراتر میرود
و ما با یادی از او تنها دلها را زنده میداریم. پایان
و این هم از چکامه دانشور روشنگر آئین، پیشوای ما استاد عبد الحسین صادق عاملی که جانش با پاکان باد. میگوید:
اگر او نبود نه جای گام مسلمانان استوار میشد
و نه چشمه یگانه پرستی در جویهای خود روان میگردید.
بهترین کسی را که از میان همه شهرنشینان و بیابان گردان برخاست
او تا آن جا که در توان داشت پناه داد و پشتیبانی نمود و نیازهای وی را باخود برابر انگاشت.
آن نگهبانی تلخی که نمود تنها نه به انگیزه پیوند خویشاوندی بود
و نه برای جنبش رگ او که برای کشش به برادر زادهاش خون در آن به جوش آمده.
که برای خدا بود چنان که خود نیز در هر فراز از سرودههای خویش
زیبائیهای همین اندیشه را مینماید
پس از او مادر دهکدهها (مکه) با همه فراخیاش
بر پیک خداوند تنگ آمد و روز روشن آن جا بر وی سیاه و تیره شد.
تا شتابان از آن جا روی برتافت و از خداوند برای او به زاری نیکوئی خواست
و در این درخواست و خدا خوانیاش نیز نومید نگردید.
اگر روان عموی پیامبر برگزیده (با آن همه گواهیهایش درباره این آئین)
پاکیزه نشد پس هیچ گفتاری انگیزه رستگاری نتواند بود
در آن یکسال که عمو و همسر پیامبر با هم در گذشتند
او نیز آن را با گریه بر آن دو سپری کرد.
وه! چه بزرگ مردی که با باور و گرایش خود به آئین پیامبر برگزیده
یک سال او را بر خویش به گریه واداشت.
تا آن جا که روزهای روشن آن از شبها تاریکتر گردید.
از پشت او بود که همه فروغها به در آمدند و پراکنده شدند
نخستین آنان، پیشوای پسندیده (مرتضی) و به دنبالش نیز اندوختههای سروری …
پایان
و چنین بود ابو طالب سرور مکیان، و این بود فشردهای از نشانههای گروش و باور سره او به آئین ما. که آنها را ننگاشتیم مگر به امید خشنودی خداوند «1» تا آنان که نامه آسمانی به ایشان داده شده باور کنند و بر گروش گروندگان نیز افزوده گردد. و کسانی که نامه آسمانی به ایشان داده شده و نیز گروندگان دو دل نباشند «1» و آیندگان پس از ایشان بگویند پروردگارا، بیامرز ما را و برادران ما را که در گرویدن پیشاهنگ ما بودند و در دلهای ما از کسانی که گرویدهاند کینهای مگذار پروردگارا به راستی تو مهربان و بخشایندهای. «2»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج8، ص: 42