از جمله بزرگان علماء و حفّاظ که به صحّت حدیث غدیر خم تصریح نموده اند:
1- حافظ، ابو عیسی ترمذی متوفای 279 در جلد 2 صحیح خود در ص 298 بعد از ذکر حدیث مزبور گوید: این حدیث، حسن و صحیح است.
2- حافظ، ابو جعفر طحاوی، متوفای 279 در جلد 2 «مشکل الآثار» در ص 308 گوید: ابو جعفر گفته: منکری در مقام دفع و ردّ این حدیث برآمده و پنداشته که وقوع این امر ممکن نیست و اشعار نموده که هنگام بیرون شدن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله از مدینه بمنظور حج که در راه خود از غدیر خم در جحفه گذشته، علی علیه السّلام با آن حضرت نبوده است!! و در این باره حدیثی را که احمد به اسنادش برای ما روایت کرده ذکر نموده وی گفت: حدیث نمود ما را جعفر بن محمّد علیهما السّلام از پدرش که فرمود بر جابر بن عبد اللّه داخل شدیم ذکری از حدیث خود در خصوص حجّ پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله به میان آورد و سپس گفت: علی علیه السّلام شتر قربانی پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را از یمن آورد، و سپس بقیه حدیث را ذکر نموده.
ابو جعفر گفته، اسناد این حدیث صحیح است و احدی را نسبت به راویان آن طعنی نیست و در آن حدیث چنین است که این سخن رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به علی علیه السّلام در غدیر خم هنگام بازگشت آن جناب از حجّ خود به مدینه بوده، نه هنگام خروج از مدینه برای حج،!! و این گوینده منکر به پندار خود گفته که این حدیث در مورد این داستان از سعد بن ابی وقاص روایت شده و این سخن رسولخدا صلی اللّه علیه و آله در غدیر خم هنگام خروج او از مدینه بسوی حج بوده نه در بازگشت از حج بسوی مدینه.
ابو جعفر گوید: صحیح در این موضوع این است که: حکم این روایت را از عایشه دختر سعد نگرفته و بلکه آن را از معصب بن سعد گرفته، و همچنین غیر لیث آن را روایت کرده، کسی که در ضبط روایت بصیر و مورد اعتماد است و قول او در آن حجّت است، و او شعبة بن حجاج است.
3- فقیه، ابو عبد اللّه محاملی بغدادی، متوفای 330 صحت این حدیث را در امالی خود به طوری که در ج 1 ص 103 گذشت تأیید نموده.
4- ابو عبد اللّه حاکم متوفای 405 روایت مزبور را بطرق متعدد آورده و در «المستدرک» صحت آن را تأیید کرده چنانکه در محل خود گذشت.
5- ابو محمّد، احمد بن محمّد عاصمی در «زین الفتی» گوید: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود:من کنت مولاه، فعلی مولاه، و این حدیثی است که امّت اسلامی آن را با پذیرش دریافت نموده و با اصول موافق است، سپس آن را به طوری که در محلّ خود گذشت به طرق مختلف روایت نموده.
6- حافظ، ابن عبد البر قرطبی، متوفای 463 در جلد 2 «الاستیعاب» ص 373 بعد از ذکر حدیث مواخات (اعلام و اجراء آئین برادری) و دو حدیث (رایت) و (غدیر) گوید: همه اینها اخباری است که به ثبوت رسیده.
7- فقیه، ابو الحسن ابن المغازلی شافعی، متوفای 483 در کتاب خود «المناقب» بعد از آنکه حدیث مزبور را از استاد خود ابو القاسم فضل بن محمّد اصفهانی روایت کرده گوید: ابو القاسم گفت این حدیث از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله صحیح است و آن را حدود یکصد تن روایت نموده اند که از جمله آنها عشره مبشّره است، و این حدیثی است ثابت و هیچ نقص و علتی برای آن به نظر نرسیده، علی علیه السّلام مخصوص و متفرد به این فضیلت است و احدی در این فضیلت با آن جناب شریک نبوده است.
8- حجة الاسلام ابو حامد غزالی متوفای 505 در «سرّ العالمین» ص 9 گوید: برهان و حجّت چهره گشود و تمام فرق (امّت اسلامی) اتفاق نمودند بر متن حدیث از خطبه او (رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) در روز غدیر خم به اتفاق جمیع که آن حضرت میفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» سپس، عمر گفت: به. به … تا آخر داستان، تمام سخن در مفاد حدیث انشاء اللّه خواهد آمد.
9- حافظ، ابو الفرج، ابن جوزی حنبلی، متوفای 597 در «المناقب» گوید: علماء تاریخ اتفاق دارند بر اینکه داستان غدیر بعد از بازگشت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله از حجة الوداع در هجدهم ذی حجّه بوده، در حالی که از صحابه و صحرانشینان و ساکنین اطراف مکه و مدینه یکصد و بیست هزار تن با آن جناب بودند، و این گروه کسانی بودند که با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله حجة الوداع را درک نمودند و این سخن را از او شنیدند و شعرا در این موقع و راجع باین داستان اشعار بسیار سرودند.
10- ابو المظفر، سبط ابن جوزی، حنفی، متوفای 654 در تذکره خود در ص 18 بعد از ذکر حدیث غدیر و بیان آغاز و انجام آن و تهنیت عمر، بطرق متعدد گوید: و همه این روایات را احمد بن حنبل در «الفضایل» با تفصیل بیشتری بررسی و روایت نموده، ( از براء بن عازب روایت نموده و اسناد آن صحیح است،)بنابر این هر گاه گفته شود: روایتی که مشتمل بر این سخن عمر رضی اللّه عنه: اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة میباشد ضعیف است، پاسخ آن این است که: این روایت صحیح است،
11- ابن ابی الحدید معتزلی، متوفای 655 در جلد 2 شرح نهج البلاغه ص 449 حدیث تهنیت را از جمله اخباری که در فضایل امیر المؤمنین شیوع و اشتهار دارد به شمار آورده، در ص 148 از او مستفیض و شایع بودن داستان احتجاج امیر المؤمنین علیه السّلام در روز شوری که در آن حدیث غدیر ذکر شده گذشت.
12- حافظ، ابو عبد اللّه گنجی شافعی، متوفای 658، در «کفایة الطالب» ص 15 بعد از ذکر حدیث از طریق احمد گوید: احمد در مسند خود این حدیث را چنین آورده و کافی است که مثل او یک راوی آن حدیث را بسند واحد بیاورد تا چه رسد به اینکه تمام طرق روایت را چنین پیشوائی جمع آوری کند و بعد از آنکه حدیث مزبور را از طرق حافظ ابی عیسی ترمذی (در جامع خود) روایت نموده گوید:
حافظ دار قطنی طرق این روایت را در جزء (مستقلی) جمع نموده، و حافظ ابن عقده کوفی کتاب جدا گانه ای در این باره تألیف نموده، و اهل سیر و تواریخ داستان غدیر خم را روایت نموده اند و محدّث شامی در کتاب خود آن را به طرق مختلفه از تعدادی از صحابه و تابعین نقل و ذکر نموده، این موضوع را استادان بطور عالی بمن خبر دادند، و حافظ نامبرده (گنجی) داستان مزبور را در ص 17 باسنادش از محاملی روایت نموده سپس خود گوید این حدیث مشهور و حسن است و راویان مورد اعتماد و ثقه آنرا روایت نموده اند، و پیوستگی این اسنادها به یکدیگر برهانی است در صحّت نقل.
13- شیخ ابو المکارم، علاء الدین سمنانی، متوفای 736 در «عروة الوثقی» گوید: و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به علی (علیه السلام و سلام الملائکة الکرام) فرمود:انت منی بمنزلة هارون من موسی و لکن لا نبی بعدی و در غدیر خم بعد از حجّة الوداع در حالیکه شانه او را گرفته بود در حضور گروهی از مهاجر و انصار فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. و این حدیثی است که همگان بصحّت آن اتفاق دارند، بنابر این، علی علیه السلام سرور اولیاء شد و قلب او بر قلب محمّد علیه التحیّة و السلام بود، و به همین راز، سرور صدّیقین یار غار پیغمبر صلی اللّه علیه و آله ابو بکر اشاره نموده، در آن هنگام که ابی عبیدة ابن جراح را به سوی علی علیه السّلام برای حضور در نزد خود فرستاد و گفت: ای ابا عبیده تو امین این امّت هستی، من تو را بسوی کسی میفرستم که با آنکه دیروز او را از دست دادیم (یعنی پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) هم مرتبه است، و بنابر این سزاوار و شایسته است که در نزد او با ادب نیکو سخن بگوئی تا پایان گفتار طولانی او.
14- شمس الدین ذهبی شافعی، متوفای 748، چنانکه در مقدمه ج 1 ص 146 گذشت نامبرده کتاب جداگانه ای در موضوع داستان غدیر تشکیل داده و در «تلخیص المستدرک» حدیث مزبور را بطرق مختلف ذکر نموده و تعدادی از طرق آنرا صحیح اعلام کرده و این گفتار او خواهد آمد که گفته: صدر حدیث متواتر است و من یقین دارم که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آنرا (مراد جمله: من کنت مولاه … است) فرموده، اما، جمله «اللهمّ وال من والاه»زیادتی است که در عین حال اسناد آن قوی است و گروهی از اعلام محدثین اعتماد بصحت آن نموده اند چنانکه بکلمات بعض از آنها قریبا واقف خواهید شد.
15- حافظ، عماد الدین ابن کثیر شافعی دمشقی، متوفای 774 در جلد 5 تاریخش در ص 209 از سنن حافظ نسائی از محمّد بن مثنّی از یحیی بن حمّاد از ابی عوانه از اعمش (سلیمان) از حبیب بن ثابت از ابی الطفیل از زید بن ارقم بلفظیکه در ج 1 ص 64 بطریق نسائی مذکور شد. این حدیث را روایت نموده سپس گوید:نسائی در نقل این روایت از این جهت منحصر بفرد است (یعنی غیر از او بدین لفظ روایت نکرده)، و استاد ما ابو عبد اللّه ذهبی گفته است که این حدیث صحیحی است، و حدیث مناشده در رحبه را روایت نموده و گفته، اسناد این حدیث نیکو است و آنرا بطرق احمد از زید روایت کرده و گوید: اسناد آن نیکو و رجال آن با شروط سنن مطابق و ثقه هستند و ترمذی در موضوع ریث حدیثی را بدین سند تصحیح نموده و حدیث مذکور را بطریق ابن جریر طبری از سعد بن ابی وقاص روایت نموده و از قول ذهبی گفته که این حدیث حسن و غریب است و آنرا بطریق دیگر از جابر ابن عبد اللّه روایت نموده و از قول ذهبی گفته که این حدیث حسن است و آنرا بطریق دیگر نیز روایت کرده و سپس از قول ذهبی گفته که: صدر حدیث متواتر است (یعنی جمله: من کنت مولاه فعلی مولاه ..) و من بیقین میدانم که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آنرا فرموده، و امّا جمله:«اللهمّ وال من والاه ..»زیادتی است که در عین حال اسناد آن قوی است.
16- حافظ، نور الدین هیثمی متوفای 807 در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 104- 109 حدیث مربوط به رکبان را که قبلا از طریق احمد و طبرانی مذکور افتاد روایت کرده سپس گوید: رجال احمد ثقه هستند، و داستان مناشده را از طریق احمد از ابی الطفیل روایت نموده و گفته رجال آن رجال صحیح می باشد، جز، فطر و نامبرده ثقه است و داستان مزبور را از طریق دیگر احمد از سعید بن وهب روایت کرده و گفته رجال آن رجال صحیح میباشد، و آنرا از طریق بزار از سعید و زیدروایت نموده سپس گفته: رجال آن رجال صحیح است، مگر فطر و نامبرده ثقه است، و آنرا از طریق ابی یعلی از عبد الرحمن بن ابی یعلی روایت نموده و رجال آنرا توثیق نموده است، و آنرا از طریق احمد از زیاد بن ابی زیاد روایت نموده و رجال آنرا توثیق نموده، و از حبشی بن جناده. از طریق طبرانی روایت نموده و رجال آنرا توثیق کرده و بطرق و اسنادهای دیگر نیز روایت کرده و بصحیح بودن آن طرق و ثقه بودن رجال آنها تصریح نموده بطوری که در محل خود گذشت.
17- شمس الدین جزری شافعی، متوفای، 833 حدیث غدیر را به هشتاد طریق روایت نموده و رساله خود را بنام «اسنی المطالب» که بچاپ رسیده تنها در اثبات تواتر حدیث مزبور تألیف نموده است.و بعد از ذکر داستان مناشده امیر المؤمنین علیه السّلام در رحبه گفته که: این حدیث از این وجه حسن است و از وجوه بسیار که متواترا از امیر المؤمنین رضی اللّه عنه رسیده صحیح است، و از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نیز متواترا رسیده که گروه بسیار از گروه بسیار آنرا روایت نموده اند و کسی که بدون اطلاع در این علم (علم حدیث) خواسته این حدیث را ضعیف قلمداد کند قابل اعتنا و حایز اعتبار نیست، چه آنکه حدیث مزبور از ابی بکر صدیق، و عمر بن خطاب، و طلحة بن عبید اللّه، و زبیر بن عوّام، و سعد بن ابی وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و عباس بن عبد المطلب، و زید بن ارقم، و براء بن عازب، و بریدة بن حصیب، و ابی هریره، و ابی سعید خدری، و جابر ابن عبد اللّه، و عبد اللّه بن عباس، و حبشی بن جناده، و عبد اللّه بن مسعود، و عمران ابن حصین و عبد اللّه بن عمر، و عمار بن یاسر، و ابی ذر غفاری، و سلمان فارسی، و اسعد بن زراره، و خزیمة بن ثابت و ابی ایوب انصاری، و سهل بن حنیف، و حذیفة بن یمان، و سمرة بن جندب، و زید بن ثابت و انس بن مالک و غیر آنها از صحابه رضوان اللّه علیهم مرفوعا رسیده است، و از گروهی از آنها که قطع بخبر آنها حاصل است صحّت آن بثبوت رسیده و نیز مسلّم شده است که این گفتار از رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهدر روز غدیر خم صادر گردیده، چنانکه استاد ما ابو عمر محمّد بن احمد بن قدامه مقدسی، بطور قرائت بر او- بما خبر داد از امام فخر الدین علی بن احمد مقدّسی سپس حدیث مناشده را بطرق متعدد ذکر نموده است.
18- حافظ ابن حجر عسقلانی، متوفای 852 حدیث مزبور را در «تهذیب التهذیب» در موارد متعدد و بطرق متعدد روایت نموده، از جمله در جلد 7 از کتاب مزبور ص 337، و در ص 339 خود نامبرده گوید: مؤلّف (ابو الحجّاج مزّی متوفای 742) از آنچه که ابن عبد البرّ ذکر نموده تجاوز نکرده است، و بهمین مقدار هم میتوان قناعت کرد، لیکن حدیث موالات را از عده ای ذکر نموده که فقط نام آنها را برده، و ابن جریر طبری در تألیفی از خود آنرا جمع نموده و در تألیف نامبرده چندین برابر آنها مذکور است، و ابو العباس ابن عقده صحّت حدیث را تأیید و گرد آوری طرق آنرا مورد توجه و اعتنا قرار داده و از هفتاد صحابی یا بیشتر با دقت در اسناد حدیث مزبور را روایت نموده، و در جلد 7 «فتح الباری» ص 61 گوید، کسی که بیشتر از همه مناقب حضرت علی علیه السّلام را از میان احادیث نیکو بطور مستوفی گرد آورده نسائی است در کتاب خصائص، و اما حدیث: من کنت مولاه فعلی مولاه، این حدیث را ترمذی و نسائی با بررسی در اسناد آن که جدّا دارای طرق زیادی است، روایت نموده اند، و ابن عقده آنها را در کتاب جداگانه ای قرار داده و بسیاری از اسنادهای آن صحیح و حسن است، و روایتی از امام احمد بما رسیده که او گفته است: آنچه از (فضایل و مناقب) علی بن ابی طالب علیه السّلام بما رسیده- از هیچ یک از صحابه بمانند آن نرسیده است:
19- ابو الخیر شیرازی شافعی در کتاب «ابطال الباطل» که در ردّ بر «نهج الحق» نوشته چنین گوید: و امّا آنچه که از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روایت شده که در روز غدیر خم ذکری از علی بمیان آورده در حالیکه دست او را گرفته بود و فرمود: الست اولی بکم من انفسکم؟ حدیث مزبور در صحاح ثبت و بتحقیق پیوسته و ما سرّ آنرا در ترجمه کتاب «کشف الغمّهفی معرفة الائمّة» ذکر نموده ایم.
20- حافظ جلال الدین سیوطی شافعی، متوفای 911 بمتواتر بودن این حدیث تصریح نموده و عدّه ای از علماء حدیث بعد از او این سخن را از او حکایت و نقل نموده اند چنانکه خواهد آمد.
21- حافظ ابو العباس، شهاب الدین قسطلانی، متوفای 923 در جلد 7 کتاب «المواهب اللدنیّه» ص 13 گوید: و اما حدیث ترمذی و نسائی: من کنت مولاه فعلی مولاه، شافعی گوید: مراد از این ولاء، ولاء اسلام است، مانند قول خدای متعال: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ و سخن عمر: اصبحت مولی کل مؤمن یعنی: ولی کل مؤمن، و طرق این حدیث خیلی زیاد است، و همه را ابن عقده در کتاب جداگانه جمع کرده و بسیاری از اسنادهای آنها صحیح و حسن میباشد.
22- حافظ شهاب الدین، ابن حجر هیتمی، مکی، متوفای 974 در «الصواعق المحرقه» ص 25 در ردّ استدلال شیعه بحدیث غدیر گوید: و جواب این شبهه که قوی ترین شبهات آنها (یعنی شیعه) است محتاج بمقدمه ایست و مقدمه مزبور بیان حدیث و مخرج آنست، بیان آن اینست که: حدیث مزبور، حدیثی است صحیح و شکّی در آن نیست، چه آنکه جماعتی (از علماء حدیث) مانند: ترمذی و نسائی و احمد با بررسی و دقت در اسناد آنرا روایت کرده اند، و طرق آن خیلی زیاد است، و از اینجا است که شانزده نفر از صحابه (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) آنرا روایت نموده اند، و در روایتی از احمد مذکور است که این حدیث را سی نفر از صحابه- از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنیده اند و در زمان خلافت علی علیه السّلام هنگامیکه با او معارضه و منازعه شد، بمدلول آن درباره او شهادت دادند، و قریبا خواهد آمد، و بسیاری از اسنادهای آن صحیح و حسن است، و آنکه در صحّت این حدیث قدح روا داشته نبایدمورد توجه باشد و همچنین سخن آنکه در ردّ آن حدیث ایراد کرده باستناد اینکه (در آن هنگام) علی علیه السّلام در یمن بوده، در خور توجه و قابل اعتناء نیست، چه آنکه بازگشت آنجناب از یمن و درک حجّ با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله بثبوت رسیده است، و سخن بعضی از معترضین دایر باینکه زیادتی جمله: اللهم وال من والاه … الی آخر ساختگی است، مردود است، زیرا این جمله (از سخنان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) از طرقی روایت شده که بیشتر آن طرق را ذهبی صحیح دانسته، سپس (ابن حجر) در خصوص رد بر این داستان در مقامی و ردّ بر تواتر آن در مقام دیگر، گوید: و لفظ (حدیث مزبور) در نزد طبرانی و غیر او بسند صحیح چنین است که: پیغمبر صلی اللّه علیه و آله در غدیر خم- زیر درختان خطبه ایراد نمود و سپس فرمود: ایّها الناس، همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود … تا آخر حدیث که در ج 1 ص 58- 59 ذکر شد.و در ص 73 «صواعق» در مقام تعداد مناقب امیر المؤمنین علیه السّلام گوید: حدیث چهارم- روز غدیر خم پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،». تا پایان حدیث، و بتحقیق در شبهه، یازدهم گذشت، و همچنین گذشت اینکه سی تن از صحابه آنرا از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت نموده اند و اینکه بسیاری از طرق آن صحیح- یا- حسن است، و سخن در پیرامون معنای حدیث بطور کامل در آنجا مذکور افتاد.و در شرح قصیده همزیه بوصیری در ص 221 در شرح این بیت از قصیده او:و علی صنو النبیّ و من دین فؤادی و داده و الولاءگوید: یعنی یاری او و دفاع از مقام او و ردّ بر آنکه با او در امر خلافت نزاع و معارضه نمود و ردّ آنان که اجماع بر خلافت آنجناب را منظور ننمودند و آنانکه بر او خروج نمودند و در امر خلافت با او ستیزه کردند و نسبتهای ناروائیبآنجناب دادند، در حالیکه از آن نسبت ها بری بود، و رعایت (دوستی و یاری) آنجناب بمنظور عمل نمودن به مدلول سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است چه بصحّت پیوسته که فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ان علیا منی و أنا منه، و هو ولی کل مؤمن بعدی .. و بمنظور تأکید دفاع از آنجناب، بواسطه زیادی دشمنان او از بنی امیّه و خوارج که در دشنام دادن و نکوهش او مدت هزار ماه حتی بر منبرها کوتاهی نکردند، (ناظم مذکور) این معنی را بالاخص در نظم خود آورده. و ولاء او را آئین خود قرار داده و برای تأمین همین منظور بزرگان حفّاظ نشر فضایل آنجناب را بکار بستند تا نسبت بامّت خیر اندیشی نموده و حق را یاری نموده باشند، و از همین نقطه نظر است که احمد گوید: بمانند فضائلی که درباره علی بدست آمده درباره احدی (از صحابه) نیامده، و اسماعیل قاضی و نسائی، و ابو علی نیشابوری، گفته اند: اغلب آنچه درباره علی رسیده باسنادهای صحیح و حسن در حق هیچیک از صحابه وارد نشده، از جمله آنها روایتی است بصحت رسیده که: «انّ اللّه تعالی یحبّه و انّ رسول اللّه یحبّه»یعنی همانا خدای تعالی دوست میدارد او (علی علیه السّلام) را و همانا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله دوست میدارد او را، بلکه، ترمذی روایت نموده که: (علی علیه السّلام) محبوبترین مردم بود در نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله تا آنجا که گوید: چون آیه مباهله (آیه 60 از سوره آل عمران) نازل گشت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی و فاطمه و دو فرزندش را بسوی خود خواند و سپس گفت: بار خدایا، اینان اهل (خانواده) من هستند، و نیز فرموده است که: من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب است، لکن از طرف بعضی بتصحیح محدّث معروف حاکم نسبت باین حدیث اعتراض شده است و نیز بصحّت رسیده که (رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.این حدیث را سی نفر از صحابه روایت نموده اند، و نیز از جمله روایاتی که بصحّت پیوسته اینست که خدای متعال امر فرمود پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را که: چهار نفر را دوست بدارد و خبر داد پیغمبرش را که ذات اقدس او نیز آنها را دوست میدارد، و ازجمله آن چهار نفر علی علیه السّلام است، و نیز بصحّت پیوسته اینکه دوست نمیدارد او را مگر مؤمن و دشمن نمیدارد او را مگر منافق، و اینکه هر کس باو ناسزا بگوید، به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله گفته، و اینکه او (علی علیه السّلام) نبرد میکند بر تأویل قرآن همانطور که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نبرد فرمود بر تنزیل قرآن، و اینکه دو گروه در مورد علی علیه السّلام هلاک میشوند، دوستی که افراط در دوستی او کند (یعنی دوستی را منتهی به غلوّ نماید) و دشمنی که در دشمنی او شدت و عناد بورزد، و همانا کشنده آنجناب (ابن ملجم «لع») شقی تر آخرین است همانطور که پی کننده ناقه (صالح) شقی تر اولین است.
23- جمال الدین حسینی، شیرازی، متوفای 1000 در کتاب اربعین خود پس از ذکر حدیث غدیر و نزول آیه: سَأَلَ سائِلٌ
در این داستان گوید: اصل این حدیث سوای داستان حارث متواترا از أمیر المؤمنین علیه السّلام رسیده و داستان حارث نیز متواترا از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت شده است، داستان مزبور را جمع کثیر و گروه بسیاری از صحابه روایت نموده اند و ابن عباس آنرا روایت کرده، سپس لفظ ابن عباس و حذیفة بن اسدی غفاری و حدیث رکبان را روایت کرده است.
24- جمال الدین ابو المحاسن، یوسف بن صلاح الدین حنفی، در کتاب «المعتصر من المختصر» ص 413 گوید: ابو الطفیل واثلة بن اسقع گفت: علی بن ابی طالب علیه السّلام مردم را در رحبه جمع نمود و سپس فرمود: سوگند میدهم بخدای عزّ و جلّ هر مردی را که سخنان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده (برخیزد و شهادت دهد).پس جماعتی از آنها برخاستند و شهادت دادند باینکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در روز غدیر خم فرمود:آیا نمیدانید که ولایت من بمؤمنین بیشتر و سزاوارتر است از خود آنها؟؟آنحضرت این سخن را در حال ایستاده فرمود و سپس دست علی علیه السّلام را گرفت وفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
25- شیخ نور الدین هروی، قاری حنفی، متوفای 1014 در ج 5 «المرقاة شرح المشکوة» ص 568 بعد از روایت حدیث مزبور بطرق مختلفه گوید: و حاصل کلام اینست که این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست، بلکه بعض از علماء حفاظ آنرا از احادیث متواتره بشمار آورده اند، زیرا در روایتی از احمد مذکور است که سی نفر از صحابه آنرا از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنیده اند و در آنهنگام که او (علی علیه السّلام) در ایّام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود آنچه را که درباره آنجناب (از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) شنیده بودند درباره او شهادت دادند و در ص 584گوید: احمد آنرا در مسند خود روایت نموده و کمترین مرتبه این حدیث اینست که- حسن- باشد، بنابر این سخن آنکه دایر بقدح و تردید نسبت به ثبوت این حدیث ایراد شده و آنرا بعنوان اینکه علی در آنهنگام در یمن بوده است رد کرده در خور اعتنا و قابل توجه نیست، زیرا به ثبوت رسیده که آنجناب از یمن مراجعت و حج را با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله درک نموده است، و شاید سبب گفتار تردید آمیز این گوینده این بوده که پنداشته است که پیغمبر این گفتار(من کنت مولاه ..)را هنگام عزیمت از مدینه بمکه و رسیدن به غدیر خم فرموده است! پس از این مرحله سخن بعض از ارباب حدیث دایر باینکه زیادتی جمله: «اللهمّ وال من والاه ..»ساختگی است مردود است، چه آنکه این زیادتی از طرقی روایت شده که بسیاری از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته است.
26- زین الدین مناوی شافعی، متوفای 1031 در ج 6 «فیض القدیر» صفحه 218 گوید: ابن حجر گفته که (حدیث غدیر) حدیثی است که از طرق بسیار زیادی روایت شده و ابن عقده تمام طرق آنرا در کتاب جداگانه ای جمع نموده که بعض از آن طرق صحیح و بعض دیگر حسن است، و در بعض از طرق مذکوره تصریح نموده که این (یعنی سخنان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله درباره علی علیه السّلام) در روز غدیر خم وقوع یافته، و بزار در روایت خود این زیادتی را (در دنبال سخنان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) روایت نموده که فرمود:«اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و احبّ من احبّه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله». و چون ابو بکر و عمر این سخنان (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) را شنیدند، طبق روایتیکه دار قطنی از سعد بن ابی وقّاص نقل نموده- گفتند: «امسیت یا بن ابی طالب مولی کلّ مؤمن و مؤمنة» یعنی گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمنی و نیز با دقت در سند روایت نموده که به عمر گفته شد: تو نسبت بعلی علیه السّلام حسن رفتاری میکنی که مانند آنرا نسبت به هیچ یک از صحابه ننموده ای؟ عمر گفت: همانا او (علی علیه السّلام) مولای من است، سپس بعد از روایت حدیث نزول آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»در روز غدیر، گوید: هیثمی گفته که رجال احمد ثقه هستند، و در موضع دیگر گفته: رجال او رجال صحیح هستند و مصنف (سیوطی) گفته: حدیث متواتر است.
27- نور الدین حلبی شافعی، متوفای 1044، در جلد 3 «السیرة الحلبیّة» ص 302 آنچه را که دایر بصحّت حدیث و ورود آن بسندهای صحیح و حسن از ابن حجر گذشت ذکر کرده و قابل توجّه نبودن سخن آن کسی را که در صحّت حدیث قدح کرده و یا ذیل آن را ساخته دانسته نقل نموده و ورود آن را از طرقی که بسیاری از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته، بیان داشته است.
28- شیخ احمد بن باکثیر مکّی، شافعی، متوفای 1047 در کتاب «وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل» بعد از روایت حدیث مزبور بلفظ حذیفة بن اسید، و عامر ابن لیلی، و ابن عباس، و براء بن عازب گوید: این حدیث را بزار به رجال صحیح از فطر بن خلیفه با دقت در طریق روایت نموده و نامبرده ثقه است، و نیز از امّ سلمه رضی اللّه عنها روایت کرده، سپس لفظ امّ سلمه و بعد لفظ سعد بن ابی وقّاص را ذکر نموده، بعد از آن گوید: دار قطنی در فضایل از معقل بن یسار رضی اللّه عنه با دقت در طریق آورده که گفت: از ابی بکر رضی اللّه عنه شنیدم که میگفت:علی بن ابی طالب عترت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است یعنی از آنها است که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله تاکید فرموده بر تمسک به آنها و پیروی راه آنها، زیرا آنها ستارگان درخشان راه (سعادت) هستند، هر که از آنها پیروی کند (بسر منزل سعادت) راه یافته است، و ابو بکر او را مخصوص باین فضیلت دانسته، بعلت اینکه آنجناب در اینشأن و مرتبت امام و پیشوا است و در شهر علم و عرفان است، و بالنتیجه، او امام ائمه و عالم امّت است، وگوئی، ابی بکر این روش را از اختصاص دادن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن حضرت را در روز غدیر خم در میان همگان بخصوصیاتی که ذکر شد اتخاذ نموده است، و این حدیث صحیح است و تردیدی در آن نیست و هیچگونه شکی که منافی آن باشد، در آن وجود ندارد و این حدیث از گروه بسیاری از صحابه روایت شده و شیوع و اشتهار کامل یافته.و تنها در شهرت آن مجمع حجّة الوداع کافیست، شیخ الاسلام عسقلانی رحمه اللّه تعالی گوید: حدیث: «من کنت مولاه …»را ترمذی و نسائی با دقتدرطریق روایت نموده اند و طرق خیلی زیادی دارد، و ابن عقده تمام طرق حدیث مزبور را در کتاب جداگانه ای جمع نموده، وبسیاری از اسنادهای آن صحیح و حسن است، دلالت بر این معنی دارد آنچه که ابو الطفیل رضی اللّه عنه روایت کرده که: علی رضی اللّه عنه و کرم وجهه در دوران خلافتش مردم را در رحبه که موضعی است در عراق جمع کرد سپس بپا خاست و حمد و ثنای الهی را بجا آورد تا پایان روایت که در ص 29 ذکر شده است.
29- شیخ عبد الحق دهلوی بخاری، متوفای 1052 در شرح المشکات گفتاری دارد که مفاد و ترجمه آن اینست: و این حدیث بدون شک و تردید صحیح است جمعی مانند ترمذی و نسائی و احمد آنرا روایت نموده اند، و طرق آن بسیار است شانزده نفر از اصحاب (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) آنرا روایت کرده اند، و در روایتی مذکور است که: سی تن از صحابه آنرا از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنیدند و در زمانی که آنحضرت در ایّام خلافت مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود بآنچه شنیده بودند درباره علی علیه السّلام شهادت دادند، و بسیاری از اسناد آن صحیح و حسن است، و اظهارات آن کس که در صحت آن سخن گفته قابل توجّه و اعتنا نیست، و همچنین گفتار بعض از معترضین باینکه. زیادتی جمله:«اللّهمّ وال من والاه ..»ساختگی است! چه آنکه بطرق مختلفه روایت شده که اکثر آن طرق را ذهبی بصحّت پذیرفته استو در کتاب (لمعات) خود گوید: این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست و بطور تحقیق گروهی مانند ترمذی .. با دقت در طریق آنرا روایت نموده اند تا آخر آنچه ذکر کرده سپس گوید: استاد ابن حجر در «الصواعق المحرقه» چنین گفته است.
30- شیخ محمود بن محمّد شیخانی، قادری مدنی در کتاب «الصراط السویّ فی مناقب آل النبیّ» گوید: و از جمله حدیثهای صحیح که وارد شده گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله است درباره علی رضی اللّه عنه من کنت مولاه فعلی مولاه، ترمذی و نسائی و امام احمد و غیرهم با دقت در طریق آنرا روایت کرده اند، و چه بسا حدیث صحیحی هست که استادان نامبرده نیاورده اند ، سپس داستان (رحبه) را بلفظ سعید ابن وهب روایت نموده، سپس گوید: ذهبی گفته که: این حدیث صحیح است و بعد روایت احمد را در داستان رحبه، از ابی الطفیل و زید بن ارقم ذکر نموده، و سپس گوید: حافظ ذهبی گفته: این حدیث صحیح و غریب است سپس آنرا از طریق ابن عوانه از ابی الطفیل از زید روایت نموده و بعد گوید: حافظ ذهبی گفته این حدیث صحیح است، سپس آنرا از طریق حافظ ابی یعلی و حافظ حسن بن سفیان روایت نموده و بعد از آن گوید: حافظ ذهبی گفته این حدیث حسن است، و جمهور اهل سنت در این نظر ما متّفق میباشند.و اما آنچه که تنها اهل بدعتها از اسماعیلیه در بلاد یمن بزعم خود گفته اند و با این گفتار خود با اهل جمعه و جماعت و سنن مخالفت ورزیده اند: چه آنکه آنهادر مورد این فرمایش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روز غدیر خم یعنی هنگام بازگشت آنجناب از حجّة الوداع که بعد از جمع نمودن اصحاب این جمله را:«الست اولی بکم من انفسکم»؟ سه بار بر آنها تکرار فرمود و آنها در جواب آنجناب تصدیق و اعتراف مینمودند و سپس دست علی رضی اللّه عنه را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله، و انصر من نصره و ادر الحقّ معه حیث دار». گفته اند که مولی در این حدیث بمعنی اولی است، نه ناصر، و نه سایر معانی مشترکه آن، مدعی این معنی از فرقه اسماعیلیه گوید: جز این نیست که اراده پیغمبر صلی اللّه علیه و آله این بوده که همان سمتی که از ولاء (اولویت در تصرف) برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بر مردم هست برای علی علیه السّلام نیز مسلّم است، و جمله نخست از گفتار پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را«الست اولی بکم من أنفسکم»سند (و دلیل) بر این مدّعی قرار داده است، مدعی این معنی نیز گوید: اگر (مراد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) از مولی ناصر، یا آقا و سیّد و غیر آن می بود نیازی بجمع کردن صحابه و گواه گرفتن آنها نداشت! و موجبی نداشت که دست علی را بگیرد و بلند کند! زیرا، اینرا همه کس میدانست، و احتیاجی نبود بدعای پیغمبر صلی اللّه علیه و آله درباره او به اللهم وال من والاه تا آخر آن.و نیز مدعی گوید: که چنین دعائی در خور کسی نمیشود مگر امام معصوم و مفترض الطاعه بعد از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله باشد مدّعی بدلائل گذشته و بدلیل قرار دادن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله حق را تابع و پیرو علی علیه السّلام نه متبوع او، و این مقام شایسته نیست جز برای آنکس که فرمانبرداری و عصمت او واجب باشد، مدعی گوید: بنابر این (دلایل و براهین) ثابت است که: علی رضی اللّه عنه تنها وصیّ است و وصایت او از طرف رسول خدا صلی اللّه علیه و آله منصوص است، و خلافت آنکس که بر او پیشی گرفت معصیت و نافرمانی است، افتراء (ادعاء) مدعی تمام شد. (مؤلّف الغدیر گوید): بتحقیق احادیث صحیح و حسن گذشت، و در آن احادیث تمام آنچه مدعی ذکر نموده نیست، بلکه از آنچه ما ذکر کردیم آنچه بصحت پیوسته عبارتست از (جمله)من کنت مولاه، فعلیّ مولاهو (جمله)اللهمّ وال من من والاهو (جمله):إنّ اللّه ولی المؤمنین، و من کنت ولیّه، فهذا ولیّه، اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و نیز صحیح از آنچه ما ذکر نمودیم این سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است: که بمردم فرمود: آیا میدانید (تصدیق دارید) که من اولی (سزاوارتر) بولایت مؤمنین هستم از خود آنها؟ گفتند بلی یا رسول اللّه فرمود: هر کس من مولای اویم، علی علیه السّلام مولای او است، بار خدایا: دوست بدار آنکه را که او را دوست میدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن میدارد و نیز این سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است که فرمود: مانند اینست که دعوت شده ام و دعوت را اجابت نموده ام، و همانا من وا گذاشته ام در میان شما دو چیز خطیر و گرانبها را: کتاب خدا و عترتم: اهل بیتم. پس مراقب باشید چگونه بعد از من درباره آندو رفتار مینمائید؟ (آندو) هرگز جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، سپس فرمود: همانا خداوند مولای من است، و من ولیّ هر مؤمن هستم، سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: هر کس من مولای اویم، این ولیّ او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن بدارد آنکه را که او را دشمن دارد، و نیز صحیح از آنچه ما ذکر کردیم، این سخن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است که فرمود: آیا من بهر مؤمنی اولی (سزاوارتر) از خود او نیستم؟ گفتند:
بلی هستی، در این موقع فرمود: پس همانا این (اشاره بعلی علیه السّلام) مولای کسی است که من مولای اویم، خدایا دوست بدار دوستان او را، و دشمن بدار دشمنان او را پس از این جریان عمر رضی اللّه عنه او را (علی علیه السّلام) ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودی در حالیکه مولای هر مرد و زن مؤمن هستی، تمام شد آنچه (از اخبار و روایات صحیح و حسن) بدست آمده و در آنچه ذکر شد، چیزی ازاختراعات مدّعی و افتراهای او وجود ندارد و ابن عقده تمامی طرق احادیث مذکوره و غیر آنها را در کتاب جداگانه ای جمع نموده است.
31- سید محمّد برزنجی، شافعی، متوفای 1103 در تألیف خود «النواقض» گوید: بدانکه، شیعه ادعا میکنند که این حدیث نصّی است آشکار و نمایان در امامت علی رضی اللّه عنه، و این مهم ترین شبه های آنها است، و مقداریکه (از حدیث مذکور) ما ذکر نمودیم:«من کنت مولاه، فعلی مولاه، بدون آن زیادتی (اللهم وال من والاه ..)صحیح است و از طرق بسیار روایت شده است
32- ضیاء الدین مقبلی، متوفای 1108 حدیث غدیر را در کتاب خود «الابحاث المسدّدة فی الفنون المتعدّده» از احادیث متواتره و قطعی بشمار آورده است.و در تعلیق «هدایة العقول الی غایة السئول» در جلد 2 ص 30 (مینگارد): علامه، سید عبد اللّه بن وزیر، در تاریخ معروف خود- موسوم- به (طبق الحلوی) از سید محمّد ابراهیم نقل نموده که: حدیث:«من کنت مولاه». یکصد و پنجاه طریق دارد، ولی همه آن طریق را جز افرادی از حفاظ حدیث نشناخته اند، و علّامه بزرگوار محمّد بن اسمعیل امیر رحمه اللّه گفته: حدیث مزبور یکصد و پنجاه طریق دارد، وعلّامه مقبلی بعد از تحقیق و بررسی بعض طرق این حدیث گوید: هر گاه این امر معلوم نباشد پس در دین معلومی (امری مقطوع) وجود نخواهد داشت! و در فصول خود این حدیث و همچنین حدیث منزلت را از احادیث متواتر لفظی قرار داده، و جلال، نسبت بتواتر حدیث غدیر کلام (فصول) را اقرار نموده ولی بمتواتر بودن حدیث منزلت تسلیم نشده و چنین گوید:حدیث منزلت صحیح و مشهور است، نه متواترو سید- امیر محمّد صنعانی- نامبرده در کتاب «الروضة الندیّه- شرح التحفة العلویه»- گوید: و حدیث غدیر نزد بیشتر از پیشوایان حدیث متواتر (شناخته شده) است، حافظ ذهبی، در «تذکرة الحفّاظ» در شرح حال طبری گوید: محمّد بن جریر (طبری) درباره حدیث غدیر کتابی جداگانه تألیف نموده است، ذهبی گوید: من بر آن کتاب دست یافتم و از بسیاری طرق آن دچار دهشت شدم!!
و نیز ذهبی در شرح حال حاکم (از او نقل نموده که) گوید: حدیث مزبور دارای طرق نیکوئی است، که طرق آنرا جداگانه تصنیف و جمع نموده ام.سپس گوید: استاد- مجتهد، ضیاء الدین صالح بن مهدی مقبلی (که در حرم خداوند «مکه» مسکن گزیده) در «ابحاث خود» حدیث غدیر را در احادیث متواتره که جمع نموده بشمار آورده، و نامبرده از پیشوایان علم و تقوی و انصاف است، و با انصاف پیشوایان حدیث دایر بتواتر آن دیگر لزومی ندارد که با ایراد طرق آن ایجاد ملال شود، بلکه برای تیمّن و تبرّک بذکر بعضی از آنها پرداخته میشود.
33- شیخ محمّد صدر العالم در کتاب «معارج العلی فی مناقب المرتضی» چنین گوید: سپس بدان که حدیث موالات در نظر سیوطی رحمه اللّه بطوریکه در «قطف الازهار» ذکر نموده متواتر است، لذا من خواستم طرق آنرا وارسی کنم تا این تواتر آشکار گردد، بنابر این میگویم: احمد و حاکم از ابن عباس و ابن ابی شیبهو احمد از نامبرده (ابن عباس) از بریده، و احمد و ابن ماجه از براء، و طبرانی از جریر. و ابو نعیم از جندع انصاری، و ابن قانع از حبشی بن جناده اند. و ترمذی با دقت در سند روایت نموده و گفته حدیث- حسن و غریب است (!).و نسائی و طبرانی و ضیاء مقدّسی از ابی الطفیل، از زید بن ارقم یا حذیفة بن اسید.و ابن ابی شیبه و طبرانی از ابی ایّوب، و ابن ابی شیبه و ابن ابی عاصم و ضیاء از سعد بن ابی وقاص. و شیرازی در «الالقاب» از عمر. و طبرانی از مالک بن حویرث.و ابو نعیم در «فضایل الصحابه» از یحیی بن جعده، از زید بن ارقم، و ابن عقده در کتاب الموالات از حبیب بن بدیل بن ورقاء. و قیس بن ثابت و زید بن شراحیل انصاری. و احمد از علی و سیزده نفر. و ابن ابی شیبه از جابر.و احمد و ابن ابی عاصم با دقت در طریق در «السنّه» از زاذان بن عمر روایت کرده اند، گفت: در رحبه از علی علیه السّلام شنیدم .. تا آخر حدیث را ذکر نموده، سپس گوید: و احمد با دقت در طریق از براء ابن عازب و زید بن ارقم روایت نموده ..و لفظ آندو را ذکر نموده، سپس گوید: و طبرانی از ابن عمر. و ابن ابی شیبه از ابی هریره و دوازده تن از صحابه و احمد و طبرانی و ضیاء از ابی ایّوب و جمعی از صحابه و حاکم از علی و طلحة. و احمد و طبرانی و ضیاء از علی و زید بن ارقم و سی نفر از صحابه. و ابو نعیم در فضایل الصحابه از سعد. و خطیب از انس روایت نموده اند. و عبد اللّه بن احمد و ابو یعلی و ابن جریر و خطیب و ضیاء از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت نموده اند که گفت: علی علیه السّلام را در رحبه دیدم .. و تمام حدیث را ذکر نموده. و سپس گوید: و طبرانی از عمرو بن مرّه و زید بن ارقم با هم روایت نموده. و طبرانی و حاکم از ابی الطفیل از زید بن ارقم روایت نموده اند و حدیث را بلفظی که ذکر نمودیم بیان داشته و سپس گوید: و طبرانی از حبشی بن جناده روایت کرده. و ابو نعیم در «فضایل الصحابه» از زید بن ارقم و براء بن عازب روایت نموده.
34- سید ابن حمزه، حرّانی، دمشقی، حنفی، متوفای 1120 حدیث غدیررا در کتاب خود «البیان و التعریف» جلد 2 ص 136 و 230 از طریق ترمذی و نسائی و طبرانی و حاکم و ضیاء مقدسی روایت نموده سپس گوید: سیوطی گفته که حدیث متواتر است.
35- ابو عبد اللّه زرقانی، مالکی، متوفای 1122 در جلد 7 «شرح المواهب» ص 13 بعد از ذکر کلام مصنف مذکور در ص 300- گوید: و مخصوص فرمود (رسول خدا صلی اللّه علیه و آله) او (علی علیه السّلام) را بسبب زیادتی علم او، و دقایق استنباط و فهم او، و حسن سیرت و صفای سریره او، و اخلاق کریم او، و استواری و استحکام قدم او- (تا آنجا که گوید): و طبرانی و غیر او باسناد صحیح آورده اند که:رسول خدا صلی اللّه علیه و آله خطبه در غدیر خم ایراد فرمود هنگام بازگشت از «حجة الوداع» و آن موضعی است در جحفه- سپس حدیث را ذکر نموده- و در حدیث مزبور است:ای مردم، همانا خداوند مولای من و من مولای اهل ایمان هستم و من باهل ایمان اولی (سزاوارتر) هستم از خود آنها، پس هر که من مولای اویم، علی علیه السّلام مولای او است، بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و یاری کن کسی را که او را یاری نماید، و خوار نما کسی را که او را خوار نماید و او را محور و مدار حق قرار ده، و بعضی پنداشته اند که زیادتی «اللهمّ وال من والاه ..»ساختگی است و این پندار مردود است باینکه این جمله ها از طرقی آمده که بسیاری از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته و دار قطنی از سعد روایت کرده که چون ابو بکر و عمر این کلمات (پیغمبر صلی اللّه علیه و آله) را شنیدند، گفتند: گردیدی ای پسر ابی طالب مولای هر مرد و زن مؤمن، سپس داستان نزول آیه: سَأَلَ سائِلٌ ..را پیرامون قضیّه ذکر نموده و شرح حال ابن عقده را ذکر و او را ستوده سپس گوید: و این حدیث متواتر است، شانزده نفر صحابی آنرا روایت نموده اند ، و در روایتیاز احمد مذکور است که: سی تن صحابی این خطبه و سخن را از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنیدند و هنگامی که علی علیه السّلام در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه واقع شده بود بآنچه شنیده بودند برای آنحضرت شهادت دادند، بنابر این سخن کسی که بر صحّت آن معترض و یا داستان مزبور را رد نموده باعتبار اینکه علی علیه السّلام در یمن بوده- قابل توجه و التفات نیست، زیرا بثبوت رسیده که آنجناب از یمن مراجعت فرمود و با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله «حجة الوداع» را درک فرمود.
36- شهاب الدین حفظی شافعی، یکی از شعرای الغدیر است در قرن دوازدهم نامبرده در کتاب ذخیرة الاعمال فی شرح عقد جواهر اللآل- گوید: این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست، ترمذی و نسائی و احمد آنرا روایت کرده اند و طرق آن بسیار است، امام احمد رحمه اللّه گوید: و سی تن صحابی هنگامی که علی علیه السّلام در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود باین حدیث برای آنحضرت شهادت دادند.
37- میرزا محمّد بدخشی در کتاب «نزل الابرار» ص 21 گوید: این حدیث صحیح و مشهور است، و نسبت بانکار صحت این حدیث سخن نگفته مگر متعصّب انکار پیشه که سخن او بی اعتبار است! چه آنکه حدیث مزبور طرق بسیار زیادی دارد و ابن عقده تمام طرق آنرا در کتاب جداگانه جمع نموده و ذهبی بصحت بسیاری از طرق آن تصریح نموده، و تعداد بسیاری از صحابه آنرا روایت نموده اند.
و در کتاب «مفتاح النجا فی مناقب آل العبا» گوید: حکیم در «نوادر الاصول» و طبرانی بسند صحیح در «تاریخ کبیر» از ابی الطفیل، از حذیفة بن اسید رضی اللّه عنه روایت نموده اند که: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در غدیر خم زیر درختی خطبه ایراد فرمود و گفت: ایها الناس بتحقیق خدای مهربان و دانا مرا آگاه فرمود.تا آخر خطبه که در صفحه 59 جلد 1 گذشت، سپس گوید: و احمد از براء ابن عازب و زید بن ارقم رضی اللّه عنهما روایت نموده، بلفظی که در ص 63 و 64- جلد اول بیان داشتیم، سپس گوید: و احمد از علی و ابی ایوب انصاری و عمرو بن مرّهو ابو یعلی از ابی هریره. و ابن ابی شیبه از او و از دوازده تن از صحابه. و بزار از ابن عباس و عماره و بریده. و طبرانی از ابن عمر و مالک بن حویرث و ابی ایوب و جریر و سعد بن ابی وقّاص و ابی سعید خدری و انس. و حاکم، از علی و طلحه.و ابو نعیم در «فضایل الصحابه» از سعد. و خطیب از انس رضی اللّه عنهم روایت نموده اند، سپس حدیث را ذکر نموده و گوید: و در روایت دیگر طبرانی از عمرو بن مرّه و زید بن ارقم و حبشی بن جناده رضی اللّه عنهم، مرفوعا بلفظ: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن من اعانه، روایت شده، و در نزد ابن مردویه از ابن عباس رضی اللّه عنهما مرفوعا چنین است:اللهم: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و اخذل من خذله، و انصر من نصره، و احب من احبه و ابغض من ابغضه، و در روایت دیگر از ابی نعیم در کتاب «فضایل الصحابه» از زید بن ارقم و براء بن عازب با هم مرفوعا چنین مذکور است: ألا! ان اللّه ولیی و أنا ولی کل مؤمن، من کنت مولاه فعلی مولاه و از احمد در روایت دیگر. و از ابن حبّان و حاکم و حافظ ابی بشیر اسماعیل بن عبد اللّه عبدی اصفهانی، مشهور بسمّویه از ابن عباس از بریده روایت شده (و لفظ روایت را ذکر نموده) و از طبرانی در روایت دیگر از ابی الطفیل از زید بن ارقم روایت شده- و لفظ آن را ذکر کرده- و نزد ترمذی و حاکم، از زید بن ارقم روایت شده- و لفظ آنرا ذکر نموده-.سپس گوید:- این حدیث صحیح و مشهور است، حافظ ابو عبد اللّه محمّد بن احمد بن عثمان ذهبی ترکمانی فارقی، سپس دمشقی، بصحّت بسیاری از طرق حدیث مزبور تصریح نموده، و این حدیث طرق بسیار زیادی دارد، و حافظ، ابو- العباس احمد بن محمّد بن سعید کوفی، معروف به ابن عقده تمام طرق این حدیث را در یک کتاب جداگانه جمع نموده، و احمد از ابی الطفیل روایت کرده که: علی کرم اللّه وجهه در رحبه مردم را جمع نمود .. سپس داستان (مناشده) رحبه را ذکر نموده است.
38- مفتی شام، عمادی حنفی، دمشقی، متوفای 1171 در کتاب «الصلاة الفاخره» ص 49 حدیث مزبور را از احادیث متواتره بشمار آورده، و بطوریکه در آغاز کتابش متعرّض است، حدیث مزبور را از ده تن و بیشتر از استادان به نقل از ترمذی و بزّار و احمد و طبری و ابی نعیم و ابن عساکر و ابن عقده و ابی یعلی روایت کرده است.
39- ابو العرفان- صبّان شافعی، متوفای 1206 در کتاب «اسعاف الراغبین» در حاشیه نور الابصار ص 153 بعد از روایت حدیث گوید: سی تن صحابی آنرا از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله روایت نموده، و بسیاری از طرق آن صحیح یا حسن است.
40- سید محمود آلوسی بغدادی، متوفای 1270 در جلد 2 کتاب «روح المعانی» ص 249 گوید: بلی در نزد ما بثبوت پیوسته که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در حق امیر علیه السّلام در آنجا (یعنی غدیر خم) فرموده:«من کنت مولاه فعلی مولاه»، و بر این جمله چنانکه در بعضی روایات هست اضافه فرموده، لیکن در جمیع آنچه روایت شده بر آنچه ادعا دارند از امامت کبری وزعامت عظمی دلالتی نیست و در جلد 2 ص 350 صحت آنرا از قول ذهبی نقل نموده.و نیز از ذهبی نقل کرده که گفت: همانا جمله: «من کنت مولاه»متواتر است و متیقن است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آنرا فرموده، و اما: جمله: «اللهمّ وال من والاه»، زیادتی است که اسناد آن قوی است.
41- شیخ محمّد، حوت، بیروتی، شافعی، متوفای 1276 در کتاب «اسنی المطالب» ص 227 گوید: حدیث: «من کنت مولاه، فعلی مولاه»، اصحاب سنن جز ابی داود، آنرا روایت نموده اند، و احمد آنرا روایت کرده، و صحت آنرا اشعار نموده اند، و بلفظ: «من کنت ولیّه، فعلی ولیّه»نیز روایت شده، و احمد و نسائی و حاکم آنرا روایت و صحت آنرا اشعار نموده اند.
42- مولوی، ولیّ اللّه لکنهوی در کتاب (مرآت المؤمنین فی مناقب اهلبیت سید المرسلین) بعد از ذکر حدیث بطرق متعدد کلامی ایراد نموده که مفاد و ترجمه آن اینست: و باید دانست که این حدیث صحیح است و دارای طرق عدیده است، و آنکس که در صحت آن سخنی دارد خطا نموده!، زیرا حدیث مزبور را جمعی از علماء حدیث مانند ترمذی و نسائی، با دقت در طریق روایت نموده اند، و جمعی از صحابه در ایّام خلافت علی علیه السّلام آنرا برای آنجناب شهادت داده اند سپس حدیث مناشده و گیرا شدن نفرین (حضرت علی علیه السّلام) را ذکر نموده!
43- حافظ معاصر، شهاب الدین، ابو الفیض، احمد بن محمّد بن صدیق حضرمی در کتاب خود «تشنیف الاذان» ص 77 گوید: و اما حدیث:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، این حدیث از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله بتواتر رسیده است، از روایت قریب شصت نفر، اگر اسنادهای همه آنها را بیاوریم بسیار طولانی خواهد بود! ولی از نظر تمام نمودن فایده بذکر آنها که با دقت در طریق آنرا روایت نموده اند اشاره مینمائیم، و هر کس بخواهد بر طرق و اسنادهای این روایت وقوف یابد به کتاب ما در متواتر رجوع نماید، اینک میگوئیم:حدیث مزبور را احمد در مسند خود، و ابن ابی عاصم در «السنّه» از علی علیه السّلام و سیزده تن از صحابه روایت نموده اند، و نسائی در «خصایص» از علی و ده و اند نفر مرد، و طحاوی در «مشکل الآثار» و بزار در «مسند» ، و ابن عساکر و کسان دیگر آنرا آورده اند، و ابن راهویه در «مسند» و ابن جریر در «تهذیب الآثار» و ابن ابی عاصم در «السنّه» و طحاوی در «مشکل الآثار» و محاملی در «امالی» و ابن عقده و خطیب از حدیث ابن عباس روایت نموده اند، و احمد و نسائی در «الکبری» و «خصایص» و ابن ماجه و حسن بن سفیان و دولابی در «الکنی» و ابن عساکر در «التاریخ» از حدیث براء بن عازب روایت نموده اند، و احمد و ترمذی و نسائی در «الکبری» و ابن حبّان در «صحیح» و بزار و دولابی در «الکنی» و طبرانی و حاکم و محدثین دیگر از زید بن ارقم روایت نموده اند، و احمد و نسائی در «الکبری» و «خصایص» و سمّویه در «فوائد» خود و عثمان بنابی شیبه و ابن جریر در «التهذیب» و ابن حبّان و حاکم و طبرانی در «الصغیر» و ابو نعیم در «الحلیه» و «تاریخ اصفهان» و «الفضایل» و ابن عقده و ابن عساکر، از طرقی که بحدّ تواتر میرسد از بریده روایت کرده اند، و احمد و نسائی در «الکبری» و طبرانی از حدیث ابی ایّوب روایت نموده اند، و ترمذی و ابن عقده و طبرانی و دار قطنی و از طریق دار قطنی، ابن عساکر، از حدیث حذیفة ابن اسید روایت کرده اند، جز آنکه این طریق در نزد ترمذی مورد شکّ است.و نسائی و ابن ماجه و سعید بن منصور و ابن جریر «در تهذیب» و بزار و ابن عقده و ابن عساکر از حدیث سعد بن ابی وقاص روایت نموده اند، و ابن ابی شیبه و بزّار هر دو در مسند خود و ابو یعلی و طبرانی در «الاوسط» و ابن عقده و نیز طبرانی در «الصغیر» و ابن عقده و ابو نعیم در «حلیه» و «تاریخ» و خطیب و ابن عساکر از حدیث انس بن مالک روایت نموده اند، و حاکم و طبرانی در «الاوسط» و ابو نعیم در تاریخ و ابن عساکر، از حدیث ابی سعید روایت کرده اند و عثمان بن ابی شیبه و نسائی هر دو در سنن خود و ابن عقده و ابو یعلی و طبرانی و بانیاسی در «جزء» خود، و ابو نعیم در تاریخ اصفهان و ابن عساکر در تاریخ دمشق، از حدیث جابر بن عبد اللّه روایت نموده اند، و طبرانی از حدیث عمرو بن ذی مرّ و عثمان بن ابی شیبه در سنن خود و ابن عقده و طبرانی و ابن عدی و از طریق ابن عدی ابن عساکر، از حدیث ابن عمر روایت کرده اند، و ابن عقده و طبرانی و ابن عساکر از حدیث مالک بن حویرث، و ابو نعیم در حلیه و طبرانی و ابو طاهر مخلصی و ابن قانع و ابن عساکر از حبشی بن جناده روایت نموده اند، و طبرانی و ابن عقده از حدیث جریر بن عبد اللّه بجلی، و بزار از حدیث عماره، و طبرانی و ابن عقده و ابن عساکر از حدیث عمّار بن یاسر، و نیز ابن عساکر از حدیث رباح بن حارث و از حدیث عمر بن خطّاب، و از حدیث نبیط بن شریط، روایت نموده اند، و ابن عقده و ابن عساکر از حدیث مسمرة بن جندب، و طوسی در امالی خود، از حدیث ابی یعلی و ابو نعیم در «الصحابه» از حدیث جندب انصاری، و ابن عقده در کتاب «الموالات» از حدیث جماعتی باسنادهای متعدد، از جمله: حبیب بن بدیل، و قیس بن ثابت، و زید بن شرحبیل، و عباس بن عبد المطّلب و حسن بن علی و برادرش علیهما السّلام و عبد اللّه بن جعفر، و سلمة بن اکوع، و زید بن ابی ثابت، و ابوذر، و سلمان فارسی و یعلی بن مرّه و خزیمة بن ثابت و سهل بن حنیف، و ابو رافع، و زید بن حارثه و جابر بن سمره، و ضمرة الاسلمی و عبد اللّه ابن ابی اوفی، و عبد اللّه بن بسر مازنی و عبد الرحمن بن یعمر دیلمی، و ابو الطفیل، و سعد بن جناده، و عامر بن عمیره و حبّة بن جوین، و ابو امامه، و عامر بن یعلی، و وحشی بن حرب، و عایشه، و ام سلمه روایت نموده اند و حاکم، از حدیث طلحة بن عبید اللّه روایت نموده است.
(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 543)