اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۱ خرداد ۱۴۰۲

المؤید فی الدین، شاعر قرن پنجم

متن فارسی

هبة اللّه بن موسى بن داود، شیرازى، المؤید فى الدین، داعى الدعاة، دانشمندى یگانه، شخصیتى ممتاز و برجسته، نام‏آورى از رجال علم و ادب، نابغه‌اى در علوم عربیت است. و اگر چه در سرزمین فارس دیده بجهان گشوده و در همان سامان بالیده، بهره وافرى از لغت عرب برده و در شعر و شاعرى دستى توانا یافته است.

از ابتداى جوانى، مبلغ مرام و مسلک فاطمیان بود، در راه تبلیغ، گامهاى وسیعى برداشته و موفقیت‌هائى نصیب او گشته است، آن چنان که در سیره خود (سیره المؤید ص 99) یادآور شده، در حضور مستنصر باللّه، خودش را چنین ستوده:
«من استاد مبلغانم و هم دست و زبانشان، و در مقام تبلیغ، کسى با من برابر نیست».

شاعر ما، در راه عقیده‌اش شدائد و سختى فراوان دیده و با حوادث شکننده‌اى روبرو گشته است، اما هماره رنج و بلا را بجان می‌خریده و در تبلیغ مرام و مسلک خود، هر گونه مصیبتى را ناچیز می‌شمرده است.

از مضامین اشعارش چنین برآورد می‌شود که حدود سال 390 در شیراز متولد شده و در همانجا نشو و نما یافته و بسال 429 راهى اهواز گشته است. علت آن بود که میان او با سلطان ابو کالیجار کدورتى حاصل شده و با اینکه قصیده‌اى مسمط بالغ بر 53 بیت، در ستایش و ثنایش سرود (رک: سیره المؤید 48- 54) نتوانست رضایت خاطرش را جلب کند، و ناچار با ترس و اضطراب، به اهواز رفت، در آنجا هم خود را از شر سلطان در امان ندید، ناچار به شهر حله (حله منصور ابن حسین اسدى فرمانرواى جزیره دبیسیه) که در جوار خوزستان بود، پناه برد، و هفت ماه در آنجا پائید، سپس بامید نصرت و یارى، خدمت قرواش ابو منیع ابن مقلد، فرمانرواى موصل و کوفه و انبار رسید، ولى قرواش از دعوت مرام و مسلک او حمایت نکرد، و لذا شاعر میان سالهاى 436 تا 439 راهى مصر گشته و در آنجا منزل گزید، بعد از آنکه نفوذ کلامى در سایر بلاد بهم رساند، به پیشنهاد وزیر عبد اللّه بن یحیى ابن المدبر، جانب شام گرفت تا دعوت خود را پراکنده سازد، پس از مدتى درنگ به مصر باز آمد و تا آخر عمر در آنجا زیست، وفات او بسال 470 هجرى است.

شاعر ما، چند اثر علمى از خود بجاى نهاده که گواه قدرت او در بحث و مناظره، وفور اطلاعات او در مسائل و احکام، عمق دانش و بینش او در معرفت نکته‌ها و اسرار کتاب و سنت است، از جمله: رسائلى انشاء کرده که در آن با ابو العلاء معرى در مسئله «جواز گوشتخوارى» به بحث و تحقیق پرداخته. این رساله در مجله «جمعیت سلطنتى آسیائى» سال 1902 میلادى منتشر شده است.

دیگر مجلس مناظره‌اى است که با علماء شیراز در محضر سلطان ابو کالیجار بپاى برده، و گواه دانش و اطلاعات سرشار اوست، این مناظره، در سیرة المؤید ص 16- 30 بقلم خودش مشروح است.

و مناظره دیگرى با دانشمندى از اهل خراسان داشته که آن را هم در سیره خود ص 30- 43 بشرح آورده و از قدرت علمى او حکایت می‌کند.

– به نام المؤید فى الدین، تألیفاتى یاد شده است:

1- مجالس مؤیدیه.

2- مجالس مستنصریه.

3- دیوان «المؤید».

4- سیره «المؤید».

5- شرح «العماد».

6- ایضاح و تبصیر، در فضیلت روز غدیر.

7- ابتداء و انتهاء.

8- جامع الحقائق در مسئله تحریم گوشت و شیر.

9- قصیده اسکندریه، که بنام «ذات الدوحه» یاد می‌شود.

10- تأویل الارواح.

11- نهج العبارة.

12- پاسخ و پرسش.

13- اساس التأویل.
انتساب تمام این رساله‌ها و کتابها به شاعر ما «المؤید» قطعى نیست.

شرح حال شاعر، به خامه خودش در کتابى بنام «سیره» میان سالهاى 429 تا 450 نوشته شده، و تنها مدرک مؤرخین است، این کتاب 184 صفحه و در مصر بچاپ رسیده است. محمد کامل حسین مصرى استاد دانشکده آداب، بحثى مفصل درباره زندگى شاعر دارد، که از تمام جوانب شخصیت شاعر را مورد توجه و بررسى قرار داده «1» و در 186 صفحه به عنوان مقدمه دیوان شاعر در مصر بطبع رسیده.
در این دو کتاب به حد کافى دیدگاه زندگى شاعر براى جویندگان روشن است، و نیازى به شرح و بسط نخواهد بود «2».

  الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 415

متن عربی

الشاعر

هبة اللَّه بن موسى بن داود الشیرازی المؤیّد فی الدین داعی الدعاة، أوحدیٌّ من حملة العلم، و فذٌّ من أفذاذ الأمّة، و عبقریٌّ من جِلّة أعلام العلوم العربیّة، و نابغةٌ من نوابغ الأدب العربیّ، و له نصیبه الوافر من الق ریض بلغة الضاد و إن وُلد فی قاعة الفرس و نشأ فی مهدها، کان من الدعاة إلى الفاطمیّة منذ بلغ أشدّه فی کلِّ حاضرة حلَّ بها، و له فی تلک الدعوة خطوات واسعة، و هو کما وصف نفسه للمستنصر باللَّه بقوله فی سیرته (ص 99): و أنا شیخ هذه الدعوة و یدها و لسانها و مَن لا یماثلنی أحد فیها. و قد کابد دون تلک الدعوة کوارث، و قاسى نوازل ملمّة، و عانی شدائد فادحة، غیر أنّه کان یستخفُّ وراءها کلّ هامّة و لامّة، و لم یک یکترث لأیّ نازلة.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 416

ولد بشیراز حوالی سنة (390) کما یظهر من شعره، و بها شبَّ و نما إلى أن غادرها سنة (429) و یمّم الأهواز و فارق مسقط رأسه خائفاً یترقّب فَرَقاً من السلطان أبی کالیجار بعد ما جرى بینه و بین الملک ما یورث البغضاء، و ما تأتّى له اقتناء مرضاته بأُرجوزته- المسمّطة- فی (153) بیتاً ذکرها فی سیرته (ص 48- 54)، فنزل الأهواز غیر أنَّ هواجسه ما حدّثته بالطمأنینة إلى الأمن من غیلة الملک، فهبط حلّة منصور بن الحسین الأسدی الذی ملک الجزیرة الدبیسیّة بجوار خوزستان، و مکث هنالک نحو سبعة أشهر، ثمّ اتّجه إلى قرواش أبی المنیع بن المقلّد أمیر بنی عقیل صاحب الموصل و الکوفة و الأنبار، فلمّا لم یجده آخذاً بناصره فی دعوته سار إلى مصر بعد سنة (436) و قبل سنة (439) و مکث فیها ردحاً من الزمن إلى أن غدا و له بعض النفوذ فی البلاد، فسُیِّر إلى الشام باقتراح الوزیر عبد اللَّه بن یحیى بن المدبّر، ثمّ عاد إلى مصر بعد مدّة، فقطن فیها بقیّة حیاته إلى أن توفّی بها سنة (470).

و للمؤیّد آثار علمیّة تنمّ عن طول باعه فی الحجاج و المناظرة، و عن سعة اطّلاعه على معالم الدین و مباحثه الراقیة، و تضلّعه فی علمَی الکتاب و السنّة و وقوفه على ما فیهما من دقائق و رقائق، له رسائل ناظر بها أبا العلاء المعرّی فی موضوع أکل اللحم، نشرت فی مجلة الجمعیّة الملکیّة الآسیویة سنة (1902 م). و مناظرته القیّمة مع علماء شیراز فی حضرة السلطان أبی کالیجار تعرب عن مبلغه من العلم، ذکرها على تفصیلها فی سیرته (ص 16- 30).

و مناظرته مع الخراسانی المذکورة فی سیرته (ص 30- 43) شاهد صدق على تضلّعه فی العلوم، و ذُکر للمؤیّد من التآلیف:

1- المجالس المؤیّدیة.

2- المجالس المستنصریّة.

3- دیوان المؤیّد.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏4، ص: 417

4- سیرة المؤیّد.

5- شرح العماد.

6- الإیضاح و التبصیر فی فضل یوم الغدیر.

7- الابتداء و الانتهاء.

8- جامع الحقائق فی تحریم اللحوم و الألبان.

9- القصیدة الإسکندریّة و تسمّى أیضاً بذات الدوحة.

10- تأویل الأرواح.

11- نهج العبارة.

12- المساءلة و الجواب.

13- أساس التأویل.

و فی نسبة غیر واحد من هذه الکتب إلى مترجمنا المؤیّد نظر، و للبحث فیه مجال واسع.

توجد ترجمة شاعرنا المترجم له بقلمه فی کتاب أفرده فی سیرته بین سنة (429) و سنة (450)، و هو المصدر الوحید للباحثین عن ترجمته طبع بمصر فی (184) صحیفة، و للأستاذ محمد کامل حسین المصری بکلّیة الآداب دراسة ضافیة حول حیاة المترجَم، بحث عنها من شتّى النواحی فی (186) صحیفة ( «1»)، و جعلها تقدمة لدیوانه المطبوع بمصر، ففی الکتابین مقنع و کفایة عن التبسّط فی ترجمة المؤیّد.