اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مهر ۱۴۰۲

انحراف معاویه از اجتهاد حقیقی

متن فارسی

در اینجا لازم است پرده از ماهیت اجتهاد معاویه بر گیریم و از کسانی که مدعیند معاویه در کارهایش ” اجتهاد ” می کرده و آراء استنباطی خویش را بکار می بسته بپرسیم: آیا او در آنچه اجتهاد می نامید تابع نوامیس چهار گانه: قرآن، سنت، اجماع و قیاس بوده است؟ اساسا قرآن شناس بوده است؟ و پیش کی درسش را خوانده و کی آموخته- با اینکه فقط دو سال پس از پیش از وفات پیامبر (ص) با آن آشنا گشته است؟ مگر آیات محکم را از متشابه تمیز می داده؟ و میان مجمل و تشریح شده اش می توانسته فرق بگذارد و عموم و خصوصش را تشخیص دهد و مطلق و مقیدش وناسخ و منسوخش و دیگر انواعش را باز شناسد و دیگر خصوصیات آیات قرآن را که لازمه استنباط احکام است؟
وضع معاویه در دوره اظهار مسلمانیش اجازه و امکان تحصیل این دانستنی ها را به او نمی داده است. علمی که در صورت فراغت و استعداد ذهنی در چندین سال به دست می آید چگونه ممکن است درچنین مدت کوتاهی با عدم استعداد و فراغت و دیگر شرایط بدست آمده باشد برای معاویه ای که روح و عقلش هنوز آکنده از اباطیل جاهلیت بوده و ضمیرش آلوده به باورهای کافری؟ پیش از او به سالها جمعی به اسلام و کتابش ایمان بستند و تعلیمات حکیمانه پیامبرش را شاهد بودند وافاضاتش را حاضر و دمی از انجمنش و درس و بحثش دوری نجستند و پیوسته همدم الهامات وارده بودند و سالها بدین حال سپری ساختند و مدت های مدید و مع ذالک چندان بهره ای از آن نبردند و برخی یکسره تهیدست ماندند و بی نصیب، آن را ببیند که سوره بقره را طی دوازده سال تمام توانسته حفظ کند و چون پس از صرف چنین زمانی دراز از عهده حفظش بر آمده قربانی ها کرده و سپاس ها برده بر آن نعمت، و حال چقدر رنج و زحمت بر تن و جان هموار کرده تا به حفظ سوره ای قادر آمده خدا میداند، و این در نظر آن جماعت به لحاظ علم و فضیلت شخصیت شماره دوی امت است و همو پایه دانش و قرآن دانیش چنان بوده که نمی دانسته در قرآن نوشته است که پیامبر (ص) در خواهد گذشت، و به همین جهت وقتی به او خبرداده اند که خدا می فرماید “: تو مرده خواهی بود و آنان مرده ” شمشیر از دست بیفکند و شعله خشمش فرو کشیده و یقین کرد که پیامبر (ص) در گذشته و مرده است، گوئی تا آن لحظه آن آیه شریفه به گوشش نخورده است، و اگر موارد علمش را به قرآن و آیات و مطالبش بسنجی به شگفت می آئی که چه کم اطلاعی بوده و فهمش چه ناقص، و حیران می مانی که چرا از آموختن اصول اسلام و در قرآن باز مانده و به چه کاری پرداخته که چنین غافل و بی بهره گشته است. اگر حقائقی را که در جلد ششم” غدیر “در این باره نوشتیم از نظر بگذرانید بسختی تکان خواهید خورد و به حیرت در خواهید افتاد. کسی که آن جماعت شخصیت اول امت می شمارند وضعی بهتر از دومی ندارد و بی اطلاعیش از زیر و بم معانی قرآن به حدی است که مردم عادی و عامی اوائل بعثت داشته اند نه برتر و بهتر از آن، و در جلدهفتم ” غدیر ” شواهدی بر این معنا بقدر کافی خواهید یافت. نیازی نیست که برای درک اندازه بهره پیشاهنگان اسلام از علوم و معارف قرآنی یا سنت زحمتی بخود بدهید، بلکه به اسانی به ناچیزی مقدارش پی خواهید برد. وقتی آن پیشاهنگان و کسانی که از روزها و ماه های اول بعثت ایمان آورده و جا در مکتب پیامبر (ص) گرفته اند چنین وضعی داشته باشند حال معاویه که در روزهای آخر حیات پیامبر (ص) اظهار مسلمانی نموده معلوم است، معاویه ای که خانه و خانواده اش پر از تقالید وافکار شرک آمیز جاهلی بوده است و سابقه تجاوز گری و بیراهی درازی داشته و محو عادات جاهلی بوده و پرچم فحشاء و زشتکاری بر بام خانه اجدادیش زده بوده است و خود عناصری بوده اند که گوش از ندای وحی الهی بر می بسته و خرد از درکش باز می داشته و دل بروی پرتو درخشانش بر می بسته اند.
آری، قرآن شناسان نامی دوره اصحاب معلومند، آنان که مراجع امت بودند و خلق برای آموختن مشکلات قرآن و تفسیر آیاتش به ایشان مراجعه می کردند مانند عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، ابی بن کعب، و زید بن ثابت، و بالاتر از همه مولایما علی بن ابیطالب (ع) که همپای قرآن است و دانای رازهایش و رموزش و حلال مشکلاتش، و هم وی قادر به درک و تفسیر مسائل بغرنج و اظهار نظر قاطع و جوابگوی آنها است. و امت همداستانند براین که وی خود فرموده: پیش از آن که از من نپرسید از من بپرسید. و نمی شود از آیه ای از قرآن یا سنت پیامبر خدا (ص) از من بپرسید و پاسختان نگویم “.

نگاهی به حدیث هایی که معاویه نقل کرده است
روایات معاویه را می توانیم از جنبه های مختلف رسید گی کنیم و به حسابش برسیم. احمد حنبل در مسندش- جلد چهارم- یکصدو شش حدیث از معاویه ثبت کرده که بسیاری تکراری است.
1 – حدیث ” خدا چون خیر کسی را بخواهد دینشناسش می کند ” که شانزده بار تکرار کرده است در ص 92 دو بار، در 93 پنج بار، در 95 ، در 96 دو بار، 97 ، در 98 دو بار، 99 ، در 101 دو بار.
2 – حدیث ” اصلاح کردن موی پیامبر (ص) که ده بار آمده است در ص 97 و 96 و 95 و 92 سه بار 102 و 98 دو بار
3 – حدیث ” پیامبر (ص) داستان اذان را گفت ” هفت بار در ص 98 و 93 و 92 و 91 دو بار 100 – دو بار.
4 – حدیث ” جزای میگساری ” پنج بار، در ص 101 و 97 و 96 و 95 و 93 .

5 – حدیث در گذشت پیامبر (ص) و ابو بکر و عمر، در ص 96، 97،- دوبار- 100.
6 – حدیث ” کبه الشعر” در ص 101 و 95 و 94 و 91
7 – حدیث ” سفارش در مورد احادیث ” در ص 99 و 96 و 95 و 92
8 – حدیث ” روزه عاشورا ” در ص 97 و 96 و 95
9 – حدیث ” دوستی انصار ” در ص   96 و 100 دو بار.
10- حدیث «هر که دوست دارد …» ص 91، 93، 100.
11- حدیث «نهی از پوشیدن لباس ابریشمین و زیور زرین» ص 96، 100، 101.
12- حدیث «تمجید مؤذن» ص 95، 98.
13- حدیث «من فقط خزانه دارم» ص 99، 100.
14- حدیث «العمری الجائزة» ص 97، 99.
15- حدیث «سجده سهو برای آنچه در نماز فراموش شود» ص 100- دوبار.
16- حدیث «تبعیت در رکوع و سجود» ص 92، 98.
17- حدیث «نهی از بکار بردن پوست خز و پلنگ برای جامه ستور» ص 93- دوبار.

چهل و هفت حدیث دیگر هست که تکراری نیست. این ها که برخی ربطی به احکام نداردمثل روایتی که می گوید پیامبر (ص)و ابوبکر و عمر هر سه در شصت و سه سالگی مردند، یا آن که می گوید: پیامبر (ص) را دیدم که زبان حسن را می مکید، آیا کمکی به استنباط احکام دین می کند یا خلائی را برای مجتهدان پر می نماید؟
اینک جای آن است که دگر باره به متن احادیث وی پرداخته به حسابش برسیم:

  الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 479

  الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 484

متن عربی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 479

نظرة فی اجتهاد معاویة:

هاهنا حقّ علینا أن نمیط الستر عن اجتهاد معاویة، و نناقش القائلین به فی أعماله، أ فهل کانت علی شی ء من النوامیس الأربعة: الکتاب، السنّة، الاجماع، القیاس؟ أو هل علم معاویة علم الکتاب؟ و عند من درسه؟ و متی زاوله؟ و قد کان عهده به منذ عامین «1» قبل وفاة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، و هل کان یمیّز بین محکماته و متشابهاته؟ أو یفرّق بین مجمله و مبیّنه؟ أو یمکنه الحکم فی عمومه و خصوصه؟ أو أحاط خبراً بمطلقه و مقیّده؟ أو عرف شیئاً من ناسخه و منسوخه، إلی غیر هذه من أضراب الآی الکریمة، و مزایا المصحف الشریف الداخل علمها فی استنباط الأحکام منه؟

إنّ ظروف معاویة علی عهد استسلامه لا یسع شیئاً من ذلک، علی حین أنّها تستدعی فراغاً کثیراً لا یتصرّم بالسنین الطوال، فکیف بهذه الأویقات الیسیرة التی تُلهیه فی أکثرها الهواجس و الأفکار المتضاربة من نوامیس دینه القدیم- الوثنیّة- و قد أتی علیها ما انتحله من الدین الجدید- الاسلام-، فأذهب عنه هاتیک، و لم یجئ بعد هذا علی وجهه بحیث یرتکز فی مخیّلته، و یتبوّأ فی دماغه.

و کان قد سبقه جماعة إلی الإسلام و کتابه، و هم بین حکم النبیّ و محکماته، و إفاضاته و تعالیمه، و هم لا یُبارحون مُنتدیات النبوّة، و هتافها بالتنزیل و التأویل الصحیح الثابت، قضوا علی ذلک أعواماً متعاقبة و مُدداً کثیرة، فلم یتسنّ لهم الحصول علی أکثر تلکم المبادئ، و انکفئوا عنها صفر الأکفّ، خاوی الوطاب، انظر إلی ذلک الذی حفظ سورة البقرة فی اثنتی عشرة سنة، حتی إذا تمکّن من الحفظ بعد ذلک

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 480

الأجل المذکور نحر جزوراً شکراً علی ما أتیح له من تلک النعمة بعد جهود جبّارة، و اللَّه یعلم ماعاناه طیلة تلکم المدّة من عناء و مشقّة، و هذا الرجل ثانی الأُمّة عند القوم فی العلم و الفضیلة، و کان من علمه بالکتاب أنّه لم یعِ تنصیصه علی موت النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم، فلمّا سمع قوله تعالی: (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ

) «1» ألقی السیف من یده، و سکنت فورته، و أیقن بوفاته صلی الله علیه و آله و سلم کمن لم یقرأ الآیة الکریمة إلی حینه، و إن تقس موارد علمه بالکتاب و نصوصه، قضیت منها العجب، و أعیتک الفکرة فی مبلغ فهمه، و ما ذا الذی کان یُلهیه عن الخبرة بأصول الإسلام و کتابه؟ و لئن راجعت فیما یؤول إلی هذا الموقف (الجزء السادس) من هذا الکتاب رأیت العجب العجاب.

و لیس من البعید عنه أوّل رجل فی الإسلام عند القوم، الذی بلغ من القصور و الجهل بالمبادئ و الخواتیم و الأشکال و النتائج حدّا لا یقصر عنه غمار الناس و العادیون منهم الذین أشرقت علیهم أنوار النبوّة منذ بزوغها، و لعلّک تجد فی الجزء السابع من هذا الکتاب «2» ما یلمسک بالید یسیراً من هذه الحقائق.

و أنت إذن فی غنیً عن استحفاء أخبار کثیر من أولئک الأوّلین الذین لا تعزب عنک أنباؤهم فی الفقه و الحدیث و الکتاب و السنّة، فکیف بمثل معاویة الملتحق بالمسلمین فی أُخْریات أیّامهم «3»؟ و کانت تربیته فی بیت حافل بالوثنیّة، متهالک فی الظلم و العدوان، متفانٍ فی عادات الجاهلیّة، ترفّ علیه رایات العهارة و أعلام البغاء، و إذا قرع سمع أحدهم دعاء إلی وحی أو هتاف بتنزیل جعل إصبعه فی أذنه، و راعته من ذلک خاطرة جدیدة لم یکن یتهجّس بها منذ آبائه الأوّلین.

نعم؛ المعروفون بعلم الکتاب علی عهد الصحابة أناس معلومون، و کانوا

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 481

مراجع الأُمّة فی مشکلات القرآن و مغازیه، و تنزیله، و تأویله، کعبد اللَّه بن مسعود، و عبد اللَّه بن العبّاس، و أُبیّ بن کعب، و زید بن ثابت.

و أمّا مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام، فهو عدل القرآن و العالم بأسراره و غوامضه، کما أنّ عنده العلم الصحیح بکلّ مشکلة، و الحکم الباتّ عند کلّ قضیّة، و الجواب الناجع عند کلّ عویصة،

و قد صحّ عند الأُمّة جمعاء قوله الصادق المصدّق صلوات اللَّه علیه: «سلونی قبل أن لا تسألونی، لا تسألونی عن آیة فی کتاب اللَّه و لا سنّة عن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إلّا أنبأتکم بذلک».

راجع الجزء السادس (ص 193).

——————————————-

نظرة فی أحادیث معاویة:

إنّ لنا حقّ النظر فی شتّی مناحی روایاته، لقد أخرج عنه أحمد فی مسنده فی الجزء الرابع «3» (ص 91- 102) مائة و ستّة أحادیث و فیها من المکرّر:

1- حدیث إذا أراد اللَّه بعبده خیراً یفقّهه فی الدین. کرّره ست عشرة مرّة «4» فی (ص 92، 92، 93، 93، 93، 93، 93، 95، 96، 96، 97، 98، 98، 99، 101، 101).

2- حدیث تقصیر شعر النبیّ بمشقص. مکرّر عشر مرّات «5» فی (ص 92، 95، 96، 97، 97، 97، 97، 98، 102، 102).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 484

3- حدیث حکایة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم الأذان. کرّره سبع مرّات «1» فی (ص 91، 92، 93، 98، 98، 100، 100).

4- حدیث عقوبة شرب الخمر. مکرّر خمس مرّات «2» فی (ص 93، 95، 96، 97، 101).

5- حدیث وفاة رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و أبی بکر و عمر. جاء «3» فی (ص 96، 97، 97، 100).

6- حدیث کبّة الشعر. یوجد «4» فی (ص 91، 94، 95، 101).

7- حدیث مناشدته عن أحادیث. جاء «5» فی (ص 92، 95، 96، 99).

8- حدیث صوم عاشوراء «6». فی (ص 95، 96، 97).

9- حدیث حبّ الأنصار. یوجد «7» فی (ص 96، 100، 100).

10- حدیث من أحبّ أن یمثل له قیاماً «8». فی (ص 91، 93، 100).

11- حدیث النهی عن لبس الذهب و الحریر. یوجد «9» فی (ص 96، 100، 101).

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 485

12- حدیث منقبة المؤذّنین «1». فی (ص 95، 98).

13- حدیث إنّما أنا خازن «2». (ص 99، 100).

14- حدیث العمری جائزة «3». (ص 97، 99).

15- حدیث سجدة السهو لکلّ منسیّ «4». (ص 100، 100).

16- حدیث التبعیّة فی الرکوع و السجود «5». (ص 92، 98).

17- حدیث النهی عن رکوب الخزّ و النمار «6». (ص 93، 93).

فالباقی من أحادیثه من غیر تکریر سبعة و أربعون حدیثاً، و هل تسدّ هی فراغ الاستنباط فی أحکام الدین لأیّ مجتهد؟ مع أنّ فیها ما لیس من الأحکام، مثل روایة أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم و أبا بکر و عمر توفّی کلّ منهم و هو ابن ثلاث و ستین، و قوله: رأیت النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم یمصّ لسان الحسن إلی أمثال ذلک.

————————————–