اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۹ آبان ۱۴۰۳

اوصاف خلفا و صحابه از زبان پیامبر(ص)

متن فارسی

16- ابن عساکر در تاریخش روایتی ثبت کرده است از طریق حسن بن محمد بن حسن – ابی علی ابهری مالکی مقیم دمشق- که می رسد به شداد بن اوس و به قول پیامبر (ص): “ابوبکر مهربان ترین و دلسوزترین فرد امت من است و عمر بن خطاب بهترین فرد امتم و عادل ترین، و عثمان پر شرم ترین فرد امتم و بخشنده ترین و راستگوترین، و ابودرداء عابدترین و پرهیزکارترین فرد امتم، و معاویه بهترین حاکم امتم و سخاوتمندترین”.

عقیلی از طریق بشیر بن زاذان از عمر بن صبح از رکن از شداد بن اوس از قول پیامبر(ص) بدین عبارت ثبت کرده است: “ابو بکر وزین ترین فرد امت من است و عمر بهترین فرد امتم، و عثمان پر شرم ترین فرد امتم، و معاویه بهترین حاکم امتم”

سیوطی به نقل از عقیلی بدین عبارت آورده است: “ابوبکر وزین ترین فرد امت من و مهربانترین، و عمر بهترین فرد امتم و کاملترین، و عثمان پر شرم ترین فرد امتم و عادل ترین، و علی وفادارترین فرد امتم و خوشرو ترین، و عبد الله بن مسعود امین امتم و خدمتگزار ترین، و ابوذر پارساترین فرد امتم و پرشفقت ترین، و ابودرداء عادل ترین فرد امتم و دلسوز ترین، و معاویه بردبار ترین فرد امتم و سخاوت مندترین”.

می گوئیم: حافظ ابن عساکر می گوید: “این روایت، سست است ” و ما یقین داریم که خواننده پژوهشگر پس از اطلاع از شرح حال رجال سند روایت، خواهد گفت که روایت جعلی است نه این که چنانکه ابن عساکر می گوید سست و ضعیف! اینک به شناسائی رجال سند روایت می پردازیم:

1- بشیر بن زاذان: دار قطنی و دیگران او را ” ضعیف ” خوانده اند. ابن جوزی او را متهم ساخته است. ابن معین می گوید کسی نیست. ساجی و ابن جارود و عقیلی او را در ردیف راویان “ضعیف” آورده اند. ابن عدی می گوید: در روایاتش پرتو حقیقت نیست، و او “ضعیف ” و غیر قابل اعتماد است و از جمعی از راویان ضعیف روایت می کند و سستی روایتش هویدا است. ابن حجر درشرح حال او پس از ذکر روایتش می گوید: بشیر بن زاذان را در مورد این روایت نمی توان پیروی کرد و این روایت جز از زبان وی عرضه نگشته است. ابن جوزی چون روایتی از او در فضائل اصحاب ذکر می کند می گوید: به نظر من او متهم است(به جعل حدیث و دروغسازی)، زیرا یا این روایت از ساخته های او است یا از تدلیس او در نقل از راویان ضعیف. ابن حبان می گوید: سستی و توهم بر روایاتش چندان چیره گشته که استناد به روایاتش را ناصواب گردانیده است

2- عمر بن صبح- ابو نعیم خراسانی: ابن راهویه می گوید: سه تن از خراسان برخاستند که در بدعت و دروغ سازی در دنیا نظیر ندارند: جهم بن صفوان، عمر بن صبح، مقاتل بن سلیمان. بخاری می نویسد: یحیی یشکری از علی بن جریر برایم روایت کرد که از عمر بن صبح شنیدم که می گفت: من نطق پیامبر (ص) را جعل کردم. ابو حاتم و ابن عدی می گویند: او زشت روایت است. ابن حبان می گوید: از زبان اشخاص مورداعتماد و ” ثقه ” حدیث جعل می کند، و کتاب های روایتش جز برای تعجب و شگفتی روا نیست (که تدریش یا نشر و آموخته شود). ازدی می گوید: دروغ سازی است. دارقطنی می گوید: متروک است. ابن عدی می گوید: بیشتر آنچه نقل می کند غیرمحفوظ است چه به لحاظ متن آن و چه از حیث سندش. نسائی می گوید: مورد اعتماد نیست. عقیلی می گوید: روایتش استوار است و معروفیتی در نقل ندارد. ابو نعیم می گوید: چیزهای جعلی از زبان قتاده و مقاتل ساخته است.

3- رکن شامی: ابن مبارک او را سست خوانده است. یحیی می گوید: چیزی نیست نسائی و دارقطنی می گویند: متروک است. ابو احمد حاکم می گوید: از زبان مکحول روایات جعلی نقل می کند. ابن جارود می گوید: مورد اعتماد نیست. از ابن حماد نقل شده که می گوید: روایتش متروک است. عبد الله بن مبارک می گوید: اگر راهزنی بکنم برایم بهتر است تا از عبد القدوس شامی نقل روایت کنم وعبد القدوس بهتر از صد تا مثل رکن است این، وضع سند روایت است. نگاهی به متنش را به حوصله خواننده محقق می گذاریم که در مجلدات کتابمان بحث های مشروح و غنی در این خصوص داشته و وضع را روشن ساخته ایم. همین روایت به عبارتی و سندی دیگر آمده است بدین گونه: “از علی بن عبد الله از علی بن احمد از خلف بن عمرو عکبری از محمد بن ابراهیم از یزید خلال از احمد بن قاسم بن مهران ازمحمد بن بشیر بن زاذان از عکرمه از ابن عباس. می گوید: رسول خدا (ص) فرمود: ابوبکر بهترین و پرهیزکارترین فرد امت من است و عمر گرامی ترین و عادل ترین و عثمان کریم ترین و پر شرم ترین و علی پرمغز ترین و خوش سیما ترین و ابن مسعود امین ترین و عادل ترین و ابوذر زاهد ترین و راستگو ترین و ابو درداء عابد ترین و معاویه بردبار ترین و سخاوتمند ترین.”

سیوطی در “اللئالی المصنوعه ” می گوید: “در این طریق روائی نیز کسانی هستند که مورد انتقاد و اتهام اند. و بشیر بن زاذان در نسبت نقل خویش نابخردی نشان داده است.”

بر گفته اش می افزائیم: در سند روایت اگر افراد عیبناکی جز یزید خلال وجود نمی داشت، باز برای عیبناکی آن کفایت می نمود. یحیی بن معین درباره اش می گوید: دروغسازی است. ابو سعید می گوید: این یزید را دیده ام و او ضعیف است و نزدیک به وصفی که یحیی از او کرده است. ابو داود می گوید: ضعیف است. دارقطنی می گوید: جدا ضعیف است. ابن عدی می گوید: آن شناختگی را ندارد.

(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج10،ص127الی 131)

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 127

16- أخرج ابن عساکر فی تاریخه «1» (4/224) من طریق الحسن بن محمد بن الحسن أبی علی الأبهری المالکی نزیل دمشق إلى شدّاد بن أوس مرفوعاً: أبو بکر أرأف أُمّتی و أرحمها. و عمر بن الخطاب خیر أُمّتی و أعدلها. و عثمان أحیا أُمّتی و أکرمها و أصدقها. و أبو الدرداء أعبد أُمّتی و أتقاها. و معاویة أحکم أُمّتی و أجودها.

و فی لفظ العقیلی «2» من طریق بشیر بن زاذان، عن عمر بن صبح، عن رکن، عن شدّاد بن أوس مرفوعاً: أبو بکر أوزن أُمّتی، و عمر خیر أُمّتی، و عثمان أحیا أُمّتی، و معاویة أحکم أُمّتی.

لسان المیزان «3» (2/37).

و فی لفظ السیوطی نقلًا عن العقیلی أیضاً: أبو بکر أوزن أُمّتی و أرحمها، و عمر خیر أُمّتی و أکملها، و عثمان أحیا أمّتی و أعدلها، و علیّ أوفى أُمّتی و أوسمها، و عبد اللَّه ابن مسعود أمین أُمّتی و أوصلها، و أبو ذر أزهد أُمّتی و أرقّها، و أبو الدرداء أعدل أُمّتی و أرحمها، و معاویة أحلم أُمّتی و أجودها.

اللآلئ (1/428).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 128

قال الأمینی: قال الحافظ ابن عساکر «1»: هذا الحدیث ضعیف. و نحن على یقین من أنّ الباحث بعد ما أوقفناه على ترجمة رجال الإسناد یحکم بالوضع لا بالضعف، کما حکم به الحافظ، و إلیک الرجال:

1- بشیر بن زاذان: ضعّفه الدارقطنی و غیره، و اتّهمه ابن الجوزی «2»، و قال ابن معین «3»: لیس بشی ء، و ذکره الساجی، و ابن الجارود، و العقیلی فی الضعفاء «4»، و قال ابن عدی «5»: أحادیثه لیس لها نور، و هو ضعیف غیر ثقة، یحدّث عن جماعة ضعفاء، و هو بیّن الضعف.

و قال ابن حجر فی ترجمته بعد ذکر الحدیث: و لا یتابع بشیر بن زاذان على هذا، و لا یُعرف إلّا به، و لمّا ذکر له ابن الجوزی حدیثاً فی فضل الصحابة قال: هو المتّهم به عندی، فإمّا أن یکون من فعله، أو من تدلیسه من الضعفاء. و قال ابن حبّان «6»: غلب الوهم على حدیثه حتى بطل الاحتجاج به «7».

2- عمر بن صبح أبو نعیم الخراسانی: قال ابن راهویه: أخرجت خراسان ثلاثة لم یکن لهم فی الدنیا نظیر فی البدعة و الکذب: جهم بن صفوان، عمر بن صبح، مقاتل ابن سلیمان. و قال البخاری فی التاریخ الأوسط: حدّثنی یحیى الیشکری، عن علی بن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 129

جریر، سمعت عمر بن صبح یقول: أنا وضعت خطبة النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم و قال أبو حاتم «1» و ابن عدی»: منکر الحدیث. و قال ابن حبّان «3»: یضع الحدیث على الثقات، لا یحلّ کتب حدیثه إلّا على وجه التعجّب. و قال الأزدی: کذّاب. و قال الدارقطنی: متروک. و قال ابن عدیّ «4»: عامّة ما یرویه غیر محفوظ لا متناً و لا إسناداً. و قال النسائی: لیس بثقة. و قال العقیلی «5»: لیس حدیثه بالقائم و لیس بالمعروف بالنقل. و قال أبو نعیم: روى عن قتادة و مقاتل الموضوعات.

میزان الاعتدال (2/262)، تهذیب التهذیب (7/463) «6».

3- رکن الشامی: وهّاه ابن المبارک، و قال یحیى: لیس بشی ء. و قال النسائی «7» و الدارقطنی «8»: متروک. و قال أبو أحمد الحاکم: یروی عن مکحول أحادیث موضوعة. و قال ابن الجارود: لیس بثقة. و عن ابن حمّاد: أنّه متروک الحدیث. و قال عبد اللَّه بن المبارک: لَأَن أقطع الطریق أحبّ إلیّ من أن أروی عن عبد القدّوس الشامی، و عبد القدّوس خیر من مائة مثل رکن.

تاریخ ابن عساکر (5/327)، تاریخ الخطیب (8/436)، میزان الاعتدال (1/340)، لسان المیزان (2/462) «9».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 130

هذا شأن إسناد الروایة، و نکل النظرة إلیها متناً إلى سعة باع الباحث، ثقة بوقوفه على ما فصّلناه فی أجزاء کتابنا هذا ممّا تعرف به جلیّة الحال.

لفظ آخر بإسناد آخر:

عن علیّ بن عبد اللَّه، عن علیّ بن أحمد، عن خلف بن عمرو العکبری، عن محمد بن إبراهیم، عن یزید الخلّال، عن أحمد بن القاسم بن مهران، عن محمد بن بشیر بن زادان، عن عکرمة، عن ابن عبّاس، قال: قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم: أبو بکر خیر أُمّتی و أتقاها، و عمر أعزّها و أعدلها، و عثمان أکرمها و أحیاها، و علیّ ألبُّها و أوسمها، و ابن مسعود آمنها و أعدلها، و أبو ذر أزهدها و أصدقها، و أبو الدرداء أعبدها، و معاویة أحلمها و أجودها.

قال السیوطی فی اللآلئ المصنوعة (1/428): فی هذا الطریق أیضاً مجروحون، و قد خلط بشیر بن زاذان فی إسناده.

و نحن نقول: لو لم یکن فی الإسناد من المجروحین إلّا یزید الخلّال لکفاه علّة، قال یحیى بن معین «1»: کذّاب، و قال أبو سعید: قد أدرکت یزید هذا و هو ضعیف، قریب ممّا قال یحیى. و قال أبو داود: ضعیف، و قال الدارقطنی: ضعیف جدّا، و قال ابن عدیّ «2»: لیس بذاک المعروف «3».