رای خلیفه دوم در تحقق بلوغ
از ابن ابی ملیکه نقل شده: که عمر نوشت درباره جوانی از اهل عراق که دزدی کرده بود پس نوشت که او را وجب کنید اگر شش وجب بود قدش پس دستش را قطع کنید، پس وجب کردند شش وجب یک بند انگشت کم شد پس او را رها ساختند.
و از سلیمان بن یسار نقل شده که جوانی را آوردند نزد عمر که دزدی کرده بود پس فرمان داد تا او را وجب کنند پس وجب کردند از شش وجب یک بند انگشت کوتاه بود او را ول کردند.
امینی” قدس الله روحه” گوید: آنچه را که از شریعت در تحقق بلوغ ثابت شده آن احتلام است که ثابت شده به حدیث صحیح قول آن حضرت درباره کسانی که از او رفع قلم شده، و الغلام حتی یحتلم، و پسر تا آنکه محتلم شود یا موی” زهار” در عانه و زیر نافش روئیده باشد آن چنان موی عانه ای که ثابت شده به صحاح یا سنی که محدود شده چنان چه در صحیحه عبد الله بن عمر است و علامت چهارمی برای آن نیست که حد شایع و معمول باشد. و اما مساحت به وجب پس آن از فقه خلیفه و بدعت های او فقط است و شاید او بیناتر باشد به مواقع فقاهتش.
(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 241)