75- معاویه پسر یزید بن معاویه چون به حکومت رسید، به منبر رفته چنین گفت: «این خلافت، ریسمان خدا است (و پیوند و رابطه با خدا) و جدم معاویه بر سر خلافت با کسی که صاحب لایق آن بود و از او به تصدیش سزاوارتر به کشمکش برخاست، یعنی با علی بن ابیطالب، و شما را به کارهائی که می دانید وادار کرد تا آنکه اجلش سر رسید و در گورش در بند گناهانش گشت. آنگاه پدرم متصدی حکومت گشت در حالی که شایسته آن نبود و با پسر دختر پیامبر خدا (ص) به کشمکش و دشمنی برخاست. بر اثر آن، جوانمرگ شد و بی دنباله، و در گورش اسیر گناهانش گشت.» آنگاه بگریست. «2»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 248