اینک کتابهاى او، ذیلا یاد میشود:
1- دیوان اشعار، که به بیست هزار بیت در مدح پیامبر و امامان بزرگوار علیهم السّلام بالغ میگردد.
2- کشف التعمیه فى حکم التسمیه در حکم چگونگى نام بردن امام منتظر- عجل اللّه تعالى فرجه الشریف-.
3- نزهة الاسماع فى حکم الاجماع در نماز جمعه.
4- هدایة الهدایة، در واجب و حرام و نصهایى که بدان آمده.
5- رسالهاى که در آن هزار حدیث در رد صوفیه آمده است.
6- امل الامل در علماء جبل عامل و گروهى دیگر از علما.
7- اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات در دو جلد بر بیست هزار حدیث شامل میشود «1».
8- تحریر وسائل الشیعه و تحبیر وسائل الشریعة، در این کتاب، کتاب وسائل خود را شرح کرده است.
9- هدایة الامة الى احکام الائمه- سه جلد که برگزیدههایى از وسایل است.
10- منظومهاى در تاریخ پیامبر و ائمه- صلوات اللّه علیه و علیهم-.
11- فهرست وسائل الشیعه که بنام «من لا یحضره الامام» نامیده است.
12- الصحیفة الثانیة: از دعاهاى امام على بن حسین علیهما السّلام.
13- الفصول المهمة فى اصول الائمه علیهم السّلام.
14- الایقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة.
15- الجواهر السفیه در احادیث قدسى.
16- تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان.
17- الفوائد الطوسیه، شامل حدود ده رساله.
18- العربیة العلویة و اللغة المرویه.
19- رسالهاى در احوال صحابه.
20- رسالهاى در تواتر قرآن.
21- رسالهاى در خلق کافر.
22- منظومهاى در میراثها.
23- منظومهاى در زکوة.
24- منظومهاى در هندسه.
25- رسالهاى در رجال.
شیخ حر عاملى، علوم را در پیش پدرش حسن بن على متوفاى 1062، و عمویش شیخ محمّد على بن على متوفاى سال 1081، جد مادریش شیخ عبد السّلام بن محمّد حر، دایى پدرش شیخ على بن محمود عاملى، شیخ زین الدین بن محمّد بن حسن صاحب معالم، شیخ حسین ظهیرى و دیگران خوانده است.
از ابو عبد اللّه حسین پسر حسن پسر یونس عاملى «1» و علامه مجلسى اجازه روایت دارد «2»، این علامه مجلسى- بنابر آنچه در اجازه خود ذکر کرده- آخرین کسى است که به او اجازه روایت داد.
و اما کسانى که از او اجازه روایت گرفتهاند، عبارتند از:
– شیخ محمّد فاضل پسر محمّد مهدى مشهدى «1».
– سید نور الدین پسر سید نعمت اللّه جزایرى مطابق اجازه مورخ بسال 1098.
– شیخ محمود بن عبد السّلام بحرانى. این اجازه در مستدرک 3: 390 موجود است.
شیخ حر در روستاى «مشغر» «2» در شب جمعه 8 رجب سال 1033 متولد گردید. و در خانهاى که ریشه در چهل سال سابقه دارد، سکونت گزید. و از آنجا، دوبار به حج مشرف شد. آنگاه مسافرتى به عراق کرد، و امامانى را که در آن کشور مدفونند- صلوات اللّه علیهم- زیارت نمود. سپس او را زیارت امام ابو الحسن رضا علیه السّلام نصیب شده و در مشهد مقدس سکونت کرد. و در مدت اقامت در مشهد. دوباره به حج مشرف شد، و بارگاه ائمه عراق را هم دو بار زیارت کرد. در مقام شیخ الاسلامى و منصب قضاوت یافت. تا در بیست و یکم ماه رمضان سال 1104 وفات یافت، و در صحن عتیق شریف امام رضا علیه السّلام جنب مدرسه میرزا جعفر به خاک سپرده شد. قبرش در مشهد، معروف و مورد زیارت همگان است. خداوند روحش را شاد و مزارش را نورانى فرماید.
از اشعار او، شعرى است که از چهار جانب (صدر و عجز و عروض و ابتدا) محبوکة الاطراف (از هر چهار جهت به یک حرف آمده) است:
– هرگاه در وصف و مدح، از اسراف میترسى، پس بیا به مدح و نعمت پیشوا و رهبر نیکوکاران بپرداز.
– آن کسى را مدح بگو، که مایه افتخار خاندان هاشم و مناف است، و فضایلش از هزاران هزار درگذشته است.
– مدح کسانى را بگزین، که دانششان، هر مجهولى را بر طرف میکند و بر همه کافى است و فضایلشان، از همه بزرگان فراتر است.
– بر همه مردم، از پا برهنگان و کفشپوشان همه برترى دارند. و این چیزى است که دشمنان هم اعتراف میکنند.
– این شعر را از من بپذیر، شعرى که حصارى بسته دارد (از هر طرف با یک حرف خوانده میشود) و شگفتا که هیچ شاعر قافیه پردازى، نمیتواند نظیر آن را بگوید.
و از اشعار او این بیتها است:
– بسا اشخاص توانا و دانا، که در زندگى امیدى جز به خدا نداشتهاند.
– و از این جهت است که رزق و روزیشان را، فقط خدا- از جایى که به حساب نمیآورند- رسانیده است.
و باز از اوست:
– نکو رویانى که خال چهرهشان، همچون نورى که از حجر اسود میدرخشد نور افشانى میکند.
– همچون کعبه زیبایى هستند، که جامه آراسته ابریشمى و عسجدى بر- اندام دارند.
– همه، مفتون جمال اویند، حتى امام جماعت هر روستا، و مسجد.
– نه تنها جاهلان در جمال او و آله و حیرانند، بلکه بسا عالمان بزرگ که در کمال او سرگردانند.
و ابیات زیر از اوست:
– در مراحل دین و ایمان، به مراحل پائینتر قانع مباش، بلکه راه عبادت خدا را پیش بگیر.
– در جهاد با نفس کوشش کن، و در کسب رضاى خدا، منتهاى تلاش را بخرج بده.
و در مدح عترت پاک پیامبر- صلوات اللّه علیهم اجمعین- گفته است:
– کمتر در مقام مفاخره با دیگرانند، زیرا هرگز طلا در مقام فخر فروشى به خزف بر نمیآید.
– من این عبارت را که «امامان ما از فلانى و فلانى بهترند»، نارسا و نوعى عار میدانم.
– سبقت و فضیلت ایشان، بر بکر و عمرو، گویى چنانست که کسى اسب تیز رفتار و جوادى را بر خر برترى داده.
– من در توصیف و سخنورى، قدرت و تسلطى بیش از اندازه دارم، که بین همگان معروف است.
– لکن هنگامى که وصف کمترین مقام آن بزرگواران را میخواهم به بیان آورم، در خود توان و یارائى نمیبینم.
و نیز قصیدهاى دارد بالغ بر هشتاد بیت، خالى از حرف الف که در مدح عترت طاهره علیهم السّلام سروده است، که ابیات زیر از آن نقل میشود:
– پیشوا و ولى امر من على علیه السّلام است. من هر کجا که باشم، یار و مخلص بلکه چاکر چاکر او هستم.
– سوگند بجانم، که در تمام زندگانیام مهر او را، و سپس محبت خاندان و فرزندانش را در سینه دارم.
– ایشان خون دل من، و آرزو و ذخیره اعمال من هستند و دل من بهدایت ایشان به رشد و صواب نائل شده است.
– بزرگان این خاندان، آفتاب منابرند. و کودکانشان در گهواره، خورشید سان تابانند.
– دلاورانشان چون شیر در بیشه، و هر کریم و بخشنده که در این خاندان هست، مانند بارانى است که بر زمینهاى خشک میرسند.
– من کوشش خود را در مدح مهذب و بلیغ این خاندان بکار بردم، و این تلاش براى من بسنده و کافى است.
– من در این چکامه کوشیدم حرف مقدم الفبا را (الف) را از شعرم بپیرایم چرا که میخواهم مجد یگانه اینها را بسلک نظم در آورم:
و در ضمن قصیدهاى گفته است:
– من آزادهاى هستم، لکن همچون احوال کسى که زن جوان نکو رویى از او آرام و قرار را گرفته، و یا کنیزکانى که از احرار دل ربودهاند.
– من نیز شیفته و بیقرار مجد و زیبایى و کمال اهل بیت پیامبرم علیهم السّلام که آرام جان را از دل من گرفته است.
رجوع شود به: امل الامل 448، و اجازات بحار 126، 158، 159، سلافة العصر 367، لؤلؤة البحرین، روضات الجنات 544، مستدرک الوسائل 3: 390 سفینة البحار 1: 242، الفوائد الرضویه 2: 473، شهداء الفضیلة 210، و در این کتاب، شرح حال جمعى از شخصیتهاى این خاندان مکرم و علماء بزرگ اهل بیت حر ذکر شده است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 444