تجسس خلیفه دوم به تهمت
سعید بن منصور و ابن منذر از حسن نقل کرده اند که گفت: مردى نزد عمر بن خطاب آمد و گفت: که فلانى درست نمی شود پس عمر بر او داخل شد و گفت من بوى شراب می یابم اى فلانى تو به این کارى ؟ مردى گفت : اى پسر خطاب و تو به این کارى؟ آیا خدا تو را نهى نکرد که تجسس و تفتیش نکنى پس عمر شناخت اشتباهش را پس عمر او را واگذارد و راهى شد.
امینى گوید: آیا می بینى چگونه خلیفه ترتیب اثر بر تهمت داده بدون شاهدى و بدون آنکه منع کند خبر چین تهمت زننده را از آنچه که مرتکب شده از بدگوئى درباره برادر مسلمانش به بهتان و اشاعه دادن کار زشت در بین کسانی که ایمان آورده اند یا غیبت کردن مرد مسلمانى پس واقع شود از کشیدن همه اینها در محظور دیگرى از تجسس منع شده از آن به صریح قرآن حکیم لکن او به شتاب ممانعت نکرد به سبب منصرف کردن آن مرد نظر او را به حکم شرعى.
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 6 ص 266 )