اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

توصیه پیامبر(ص) به ابوذر

متن فارسی

1- حاکم در مستدرک 3/343- از طریقى که آن را صحیح خوانده- آورده است که ابوذر گفت پیامبر گفت: اى ابوذر چگونه خواهى بود هنگامى که در میان فرومایگانى باشى؟- و انگشتانش را از هم باز کرد- گفتم اى رسول! می‌فرمائى چه کنم؟ گفت شکیبائى کن شکیبائى کن شکیبائى، با مردم به اخلاق ایشان به نیکوئى معاشرت کنید و در کارهاشان با آنان مخالف باشید.

2- بو نعیم در حلیه 1/162 از طریق سلمة بن اکوع آورده است که ابوذر گفت: من با رسول (ص) ایستاده بودم که به من گفت: اى ابوذر تو مردى شایسته‌اى و پس از من بلائى به تو خواهد رسید گفتم در راه خدا؟ گفت در راه خدا. گفتم خوشا به امر الهى.

3- ابن سعد در طبقات کبرى 4/166 از چاپ لیدن از طریق ابوذر آورده است که پیامبر گفت: اى ابوذر! چگونه خواهى بود آنگاه که فرمانروایان، غنیمت‏ها را به خود اختصاص دهند، من گفتم: در آن هنگام سوگند به آن کس که تو را به راستى برانگیخت شمشیر می‌زنم تا به خدا ملحق شوم گفت: آیا راهى بهتر از این به تو ننمایم؟ شکیبائى کن تا مرا دیدار کنى
این حدیث در روایت احمد و ابو داود به این عبارت آمده: چگونه خواهى بود با امامان پس از من که این غنیمت را ویژه خود گردانند؟ ابوذر گفت: گفتم: در آن هنگام سوگند به آن که تو را به راستى فرستاد شمشیرم را بر شانه‌ام می‌گذارم و چندان با آن زد و خورد می‌کنم تا تو را دیدار کنم (یا به تو ملحق شوم) گفت: آیا راهى به تو ننمایم که بهتر از این باشد؟ شکیبائى کن تا مرا دیدار کنى. و به عبارت برخى روایات: چگونه خواهى بود نزد فرمانروایانى که این غنیمت را ویژه‌ى خود گردانند؟
مسند احمد 5/180، سنن بو داود 2/282، این حدیث را احمد از دو طریق روایت کرده است که هر دو طریق آن صحیح است و همه‌ى میانجیان گزارش آن مورد اطمینانند و عبارتند از:
1- یحیى بن آدم
2- زهیر بن معاویه کوفى
3- یحیى بن ابى بکر کوفى
4- مطرف بن طریف
(و این هر چهار تن از راویانى هستند که نگارندگان هر شش کتاب صحیح روایات ایشان را آورده و شایسته‌ى ذکر دانسته‌اند. و همه‌ى محدثان سخن ایشان را مورد اطمینان می‌شمارند)
5- ابو الجهم سلیمان بن جهم حارثى از شاگردان صحابه است که هیچ کس را در لزوم اطمینان به روایت او اختلافى نیست.
6- خالد بن وهبان از شاگردان صحابه و مورد اطمینان است.

4- احمد در مسند 5/178 در حدیثى از طریق ابو السلیل از زبان ابوذر آورده است که پیامبر گفت: اى ابوذر اگر از مدینه اخراجت کنند چه خواهى کرد گفتم می‌روم به سراغ آسایش و زندگى سبک و پهناور، تا کبوترى از کبوتران مکه باشم گفت اگر از مکه اخراج شدى چه خواهى کرد گفتم می‌روم به سراغ آسایش و زندگى سبک و پهناور و به سوى شام و سرزمین مقدس گفت اگر از شام اخراجت کردند چه می‌کنى گفتم: در آن هنگام سوگند به آن کس که تو را به راستى برانگیخت شمشیرم را بر شانه‌ام می‌نهم. گفت: یا بهتر از این؟ گفتم: آیا بهتر از این هم هست؟ گفت بشنو و فرمانبر هر چند بنده‌اى حبشى باشد.
میانجیان گزارش این حدیث نیز همگى مورد اطمینان و عبارتند از:
1- یزید بن هارون بن وادى همه بر لزوم اطمینان به گزارش او همداستانند
2- کهمس بن حسن بصرى که مورد اطمینان است و مانند یزید بن هارون از کسانى است که بخارى و مسلم روایات او را شایسته‌ى ذکر شمرده‌اند
3- ابو السلیل ضریب بن نقیر بصرى که مورد اطمینان و خود از کسانى است که مسلم و صاحبان چهار صحیح -به جز بخارى- روایات او را شایسته‌ى ذکر شمرده‌اند
روایت بالا به این عبارت هم نقل شده که: چه خواهى کرد هنگامى که از آن جا- مسجد پیامبر- اخراج شوى؟ گفت: به شام می‌روم گفت از آن جا اخراج شوى چه می‌کنى؟ گفت به این جا- مسجد- برمی‌گردم. گفت: چه خواهى کرد هنگامى که از آن جا اخراجت کنند گفت: با شمشیرم زد و خورد می‌کنم گفت راهى بهتر از این که نزدیک‏تر به صواب باشد به تو بنمایم؟ بشنو و فرمان بر و هر کجا تو را راندند بپذیر.
فتح البارى 3/213، عمدة القارى 4/291

5- واقدى از طریق ابو الاسود دؤلى آورده است که گفت: من دوست می‌داشتم ابوذر را ببینم تا علت بیرون شدنش از مدینه را بپرسم پس در ربذه فرود آمدم و به او گفتم: مرا خبر نمی‌دهى که آیا به میل خود از مدینه بیرون شدى یا به زور تبعیدت کردند؟ گفت: من در یکى از سرحدات مسلمانان بودم و ایشان را کفایت می‌کردم پس مرا به مدینه راندند و گفتم آن جا شهرى است که خود و یارانم به آن جا کوچیده‌ایم ولى از مدینه نیز مرا به این جا که می‌بینى تبعید کردند. سپس گفت شبى به روزگار رسول (ص) در مسجد، خوابیده بودم که او (ص) بر من بگذشت و نوک پائى به من زد و گفت نبینم که در مسجد بخوابى گفتم پدر و مادرم فدایت باد خواب بر چشمم چیره شد و خوابم برد گفت چه می‌کنى آن گاه که تو را از این جا بیرون کنند گفتم: آن گاه به شام می‌روم که سرزمین مقدس است و سرزمین نیکان مسلمان و سرزمین جهاد در راه خدا گفت: از آن جا بیرونت کنند چه می‌کنى گفتم: بر می‌گردم به مسجد (الحرام) گفت: از آن جا بیرونت کنند چه می‌کنى گفتم شمشیرم را می‌گیرم و با آن زد و خورد می‌کنم گفت: آیا راهى بهتر از این به تو ننمایم؟ به هر جا برانندت با ایشان برو و بشنو و فرمانبر باش. من هم شنیدم و فرمانبردم و می‌شنوم و فرمان می‌برم و به خدا سوگند عثمان در حالى حق را دیدار می‌کند که در مورد من بزهکار است. ابن ابى الحدید 1/241
روایت بالا را -به همین عبارات و از همین طریق- احمد نیز در مسند 5/156 آورده و اسناد آن صحیح و حلقه‌هاى سلسله‌ى گزارش آن همگى مورد اطمینان‏‌اند بدین قرار:
1- على بن عبد اللّه مدینى گروهى او را مورد اطمینان خوانده‌اند و نسائى گفته: او امین و مورد اعتماد و خود یکى از پیشوایان است در فن حدیث
2- ابو محمد معمر بن سلیمان بصرى که در اطمینان به او همه‌ى محدثان همداستان‏اند و همه‌ى نگارندگان شش کتاب صحیح گزارش‏هایش را نقل کرده‌اند.
3- ابو محمد داود بن ابو الهند بصرى که در اطمینان به او همه‌ى محدثان اتفاق نظر دارند و همه‌ى نگارندگان شش کتاب صحیح به جز بخارى، گزارش‏هایش را نقل کرده‌اند و خود بخارى نیز در کتاب التاریخ خود روایات او را آورده است بدون آن که جاى ایرادى در وى بیابد.
4- ابو الحرب بن ابو الاسود دؤلى مورد اطمینان و خود از کسانى است که مسلم روایات او را نقل کرده است
5- ابو الاسود دؤلى از شاگردان صحابه است که همه‌ى محدثان در اعتماد به او اتفاق نظر دارند و از کسانى است که نگارندگان شش کتاب صحیح همگى، روایات او را نقل کرده‌اند.
6- در ص 296 در داستان تبعید ابوذر گذشت که عثمان گفت: من تو را می‌فرستم به ربذه ابو ذر گفت: بزرگ است خدا، راست گفت بر انگیخته‌ى خدا (ص) که مرا از همه‌ى آن چه بر سرم می‌آید آگاه ساخت، عثمان گفت: مگر به تو چه گفت؟ گفت مرا آگاه ساخت که از بودن در مدینه و مکه ممنوع می‌شوم و در ربذه می‌میرم.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 446

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 446

 عهد النبی الأعظم إلى أبی ذر:

1-أخرج الحاکم فی المستدرک «7» (3/343) من طریق صحّحه عن أبی ذر قال: قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم: «یا أبا ذر کیف أنت إذا کنت فی حثالة؟» و شبک بین أصابعه، قلت: یا رسول اللَّه فما تأمرنی؟ قال: «اصبر اصبر اصبر، خالقوا الناس بأخلاقهم، و خالفوهم فی أعمالهم».

2-أخرج أبو نعیم فی الحلیة (1/162) من طریق سلمة بن الأکوع عن أبی ذر رضى الله عنه قال: بینا أنا واقف مع رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم فقال لی: «یا أبا ذر أنت رجل صالح و سیصیبک بلاء بعدی». قلت: فی اللَّه؟ قال: «فی اللَّه». قلت: مرحباً بأمر اللَّه.

3-أخرج ابن سعد فی الطبقات الکبرى «8» (4/166) طبع لیدن من طریق أبی ذر قال: قال النبیُّ صلى الله علیه و آله و سلم: «یا أبا ذر کیف أنت إذا کانت علیک أمراء یستأثرون بالفی‏ء؟» قال: قلت: إذاً و الذی بعثک بالحقّ أضرب بسیفی حتى ألحق به. فقال: «أ فلا أدلّک على ما هو خیر من ذلک؟ اصبر حتى تلقانی».

و فی لفظ أحمد و أبی داود: «کیف أنت و أئمّة من بعدی یستأثرون بهذا الفی‏ء؟» قال: قلت: إذاً و الذی بعثک بالحقّ أضع سیفی على عاتقی ثمّ أضرب به حتى ألقاک أو ألحق بک. قال: «أ وَ لا أدلُّک على ما هو خیر من ذلک؟ تصبر حتى تلقانی». و فی لفظ: «کیف أنت عند ولاة یستأثرون بهذا الفی‏ء؟».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 447

مسند أحمد «1» (5/180)، سنن أبی داود «2» (2/282)، و لأحمد طریقان کلاهما صحیحان رجالهما کلّهم ثقات، و هم:

1- یحیى بن آدم، مجمع على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

2- زهیر بن معاویة الکوفی، متّفق على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

3- یحیى بن أبی بکیر الکوفی، مجمع على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

4- مطرف بن طریف، متّفق على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

5- أبو الجهم سلیمان بن الجهم الحارثی، تابعیّ لا خلاف فی ثقته.

6- خالد بن وهبان، تابعیّ ثقة.

 

4-أخرج أحمد فی المسند «3» (5/178) من طریق أبی السلیل فی حدیث عن أبی ذر عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم قال: «یا أبا ذر کیف تصنع إن أُخرجت من المدینة؟» قال: قلت: إلى السعة و الدعة أنطلق حتى أکون حمامة من حمام مکة. قال: «کیف تصنع إن أُخرجت من مکة؟» قال: قلت: إلى السعة و الدعة إلى الشام و الأرض المقدّسة. قال: «و کیف تصنع إن أُخرجت من الشام؟» قال: إذاً و الذی بعثک بالحقّ أضع سیفی على عاتقی. قال: «أو خیر من ذلک؟» قال: قلت: أوَ خیر من ذلک؟ قال: «تسمع و تطیع و إن کان عبداً حبشیّا».

رجال الإسناد کلّهم ثقات و هم:

1- یزید بن هارون بن وادی، مجمع على ثقته من رجال الصحیحین.

2- کهمس بن الحسن البصری، ثقة من رجال الصحیحین.

3- أبو السلیل ضریب بن نقیر البصری، ثقة من رجال مسلم و الصحاح الأربعة غیر البخاری.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 448

و فی لفظ: «کیف تصنع إذا أُخرجت منه؟» أی المسجد النبویّ. قال: آتی الشام.

قال: «کیف تصنع إذا أُخرجت منها؟» قال: أعود إلیه- أی المسجد- قال: «کیف تصنع إذا أُخرجت منه؟»، قال: أضرب بسیفی. قال: «أدلّک على ما هو خیر لک من ذلک و أقرب رشداً. قال: تسمع و تطیع و تنساق لهم حیث ساقوک».

فتح الباری «1» (3/213)، عمدة القاری «2» (4/291).

5-أخرج الواقدی من طریق أبی الأسود الدؤلی قال: کنت أُحبُّ لقاء أبی ذر لأسأله عن سبب خروجه، فنزلت الربذة فقلت له: ألا تخبرنی: أَخَرجت من المدینة طائعاً، أُم خرجت مکرهاً؟ فقال: کنت فی ثغر من ثغور المسلمین أغنی عنهم فأُخرجت إلى مدینة الرسول صلى الله علیه و آله و سلم فقلت: أصحابی و دار هجرتی، فأُخرجت منها إلى ما ترى. ثمّ قال: بینا أنا ذات لیلة نائم فی المسجد إذ مرّ بی رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم فضربنی برجله و قال: «لا أراک نائماً فی المسجد»، فقلت: بأبی أنت و أُمّی غلبتنی عینی فنمت فیه، فقال: «کیف تصنع إذا أخرجوک منه؟» فقلت: إذن ألحق بالشام فإنّها أرض مقدسة و أرض بقیّة الإسلام و أرض الجهاد، فقال: «فکیف تصنع إذا أُخرجت منها؟». فقلت: أرجع إلى المسجد، قال: «فکیف تصنع إذا أخرجوک منه». قلت: إذن آخذ سیفی فأضرب به، فقال صلى الله علیه و آله و سلم: «ألا أدلُّک على خیر من ذلک؟ انسق معهم حیث ساقوک و تسمع و تطیع». فسمعت و أطعت و أنا أسمع و أُطیع، و اللَّه لیلقینّ اللَّه عثمان و هو آثم فی جنبی. شرح ابن أبی الحدید «3» (1/241).

 

و بهذا الطریق و اللفظ أخرجه أحمد فی المسند «4» (5/156) و الإسناد صحیح

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏8، ص: 449

رجاله کلّهم ثقات، و هم:

1- علیّ بن عبد اللَّه المدینی، وثّقه جماعة، و قال النسائی: ثقة مأمون، أحد الأئمّة فی الحدیث.

2- معمر بن سلیمان أبو محمد البصری، متّفق على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

3- داود بن أبی هند أبو محمد البصری، مجمع على ثقته من رجال الصحاح غیر البخاری، و هو یروی عنه فی التاریخ «1» من دون غمز فیه.

4- أبو الحرب بن الأسود الدؤلی، ثقة من رجال مسلم.

5- أبو الأسود الدؤلی، تابعیّ متّفق على ثقته من رجال الصحاح الستّة.

6- مرّ فی (ص 296) فی حدیث تسییر أبی ذر: قال- عثمان-: فانّی مُسَیّرک إلى الربذة. قال- أبو ذر-: اللَّه أکبر صدق رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم قد أخبرنی بکلّ ما أنا لاقٍ. قال عثمان: و ما قال لک؟ قال: أخبرنی بأنّی أُمنَع عن مکة و المدینة و أموت بالربذة. الحدیث.