اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۴ مهر ۱۴۰۲

جهل خلیفه دوم نسبت به تأویل کتاب خدا

متن فارسی

نادانی خلیفه دوم به تاویل کتاب خدا

از ابی سعید خدری گوید: ما حج نمودیم با عمر بن خطاب… پس چون داخل طواف شد رو به حجر” الاسود” نمود و گفت: من می دانم که تو سنگی هستی که نه ضرر داری و نه منفعت و اگر من ندیده بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را می بوسید من هم هرگز تو را نمی بوسیدم. پس علی بن ابیطالب که رضوان خدا بر او باد گفت بلکه ای پیشوای مومنین زیان می زند و نفع می رساند و اگر تو فهمیده بودی این را از تاویل کتاب خدا” قرآن” هر آینه می دانستی که آن چنان است که من می گویم . خداوند تعالی فرماید: « و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم… » و هنگامی که پروردگار تو گرفت از اولاد آدم از پشت های ایشان ذریه آنها را و گواه گرفت ایشان را بر خودشان پس چون اقرار و اعتراف کردند که او پروردگار عزوجل است و ایشان بندگان اویند نوشت پیمان و عهد ایشان را در پارچه نازکی واین سنگ آن را * بلعید و او در روز قیامت برانگیخته شود در حالی که برای او دو چشم و زبان و دو لب است شهادت و گواهی می دهد درباره کسی که آمد آن را در حالی که وفا کرده به پیمانش پس او ” امین الله ” است در این کتاب پس عمر گفت به او ” لا ابقانی الله بأرض لستَ فیها یا ابا الحسن ” خدا مرا نگذارد در زمینی که تو در آنجا نباشی و در عبارت دیگر گفت : پناه می برم به خدا که من زندگی کنم در میان مردمی که تو در میان ایشان نباشی.

مدارک این داستان

حاکم نیشابوری در مستدرک ج 1 ص 457، و ابن جوزی در سیره عمر ص 106 و ازرقی در تاریخ مکه چنانچه در عمده است و قسطلانی در ارشاد الساری ج 3 ص 195 و عینی در عمده القاری ج 4 ص 606 به دو تعبیرش و سیوطی در جامع کبیر چنانچه در ترتیب آن ج 3 ص 35 نقل از جندی در فضائل مکه آورده . و ابی الحسن قطان در طوالات و حاکم و ابن حبان و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 122 و احمد زینی دحلان در الفتوحات الاسلامیه ج 2 ص 486.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 149

متن عربی

8- جهل الخلیفة بتأویل کتاب اللَّه

عن أبی سعید الخدری قال: حججنا مع عمر بن الخطّاب رضی الله عنه فلمّا دخل الطواف استقبل الحجر فقال: إنّی أعلم أنّک حجر لا تضرُّ و لا تنفع و لولا أنّی رأیت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقبّلک ما قبّلتک فقبّله، فقال علیُّ بن أبی طالب رضی الله عنه: «بل یا أمیر المؤمنین یضرُّ و ینفع و لو علمت ذلک من تأویل کتاب اللَّه لعلمت أنّه کما أقول، قال اللَّه تعالی: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ

) «2»، فلمّا أقرّوا أنّه الربّ عزّ و جلّ و أنّهم العبید، کتب میثاقهم فی رقّ و ألقمه فی هذا الحجر، و أنّه یبعث یوم القیامة و له عینان و لسان و شفتان یشهد لمن وافی بالموافاة، فهو أمین اللَّه فی هذا الکتاب»، فقال له عمر: لا أبقانی اللَّه بأرض لست فیها یا أبا الحسن.

و فی لفظ: أعوذ باللَّه أن أعیش فی قوم لست فیهم یا أبا الحسن.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 149

أخرجه «1» الحاکم فی المستدرک (1/457)، و ابن الجوزی فی سیرة عمر (ص 106)، و الأزرقی فی تاریخ مکّة کما فی العمدة، و القسطلانی فی إرشاد الساری (3/195)، و العینی فی عمدة القاری (4/606) بلفظیه، و السیوطی فی الجامع الکبیر کما فی ترتیبه (3/35) نقلًا عن الجندی فی فضائل مکة، و أبی الحسن القطّان فی الطوالات، و الحاکم، و ابن حبّان، و ابن أبی الحدید فی شرح النهج (3/122)، و أحمد زینی دحلان فی الفتوحات الإسلامیّة (2/486).