اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۷ خرداد ۱۴۰۲

رد دلالت حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» توسط شاه ولی الله

متن فارسی

(خواننده عزیز) با من بیا تا داد و فریاد و هیجان شاه ولی الله صاحب هندی را که در (تالیف خود) تحفه الاثنی عشریه به راه انداخته و بر عربیت هجوم آورده بررسی کنیم (و این از اموری است که بر ملت عرب و آئین عربیت بسی گران و ناگوار است)

این مرد در مقام رد دلالت حدیث “من کنت مولاه فعلی مولاه” (بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام) چنین پنداشته که: استدلال به این حدیث تمام نخواهد بود مگر به امدن مولی به معنای ولی، در صورتی که وزن مفعل به معنای فعیل نیامده است. و با این بیان خواسته تصریح اهل لغت را از میان ببرد دایر به این که مراد از آمدن مولی به معنای ولی همان معنائی است که از: ولی امر، ولی زن، ولی یتیم، ولی بنده مملوک، و ولایت سلطان و ولی عهد (ولیعهد) نسبت به کسی که پادشاه و سرپرست مملکت او را برای زمان بعد از خود بر می انگیزد (و انتخاب مینماید) فهمیده میشود.

آری! گفتار فراء- متوفای 207 در ” معانی القرآن ” و ابی العباس مبرد مشعر بر اینکه: ولی و مولی در لغت عرب یکی است از نظر این (عالم) دهلوی مستور گشته و اتفاق پیشوایان علم لغت را بر این امر از یاد برده که در کتب فرهنگ لغات، ولی را از جمله معانی مولی به شمار آورده اند و سخنان سایرین (از علماء لغت و تفسیر) را نادیده گرفته، از قبیل:

“مشکل القرآن ” تالیف انباری

و “الکشف و البیان” تالیف ثعلبی در قول خدای تعالی: «انت مولینا»

و “صحاح ” تالیف جوهری جلد 2 ص 564

و “غریب القرآن” تالیف سجستانی ص 154

و ” قاموس ” تالیف فیروز آبادی جلد 4 ص 401

و “الوسیط” تالیف واحدی

و تفسیر قرطبی جلد 3 ص 431

و “نهایه” تالیف ابن اثیر جلد 4 ص 246 که گویند: و از این قبیل است گفتار عمر به علی علیه السلام: «اصبحت مولی کل مومن»

و ” تاج العروس ” جلد 10 ص 399 که استشهاد کرده به قول خدای تعالی: «بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم» و به قول رسول خدا صلی الله علیه و آله: “و ایما امراه نکحت بغیر اذن مولیها…” و به حدیث غدیر: «من کنت مولاه فعلی مولاه»

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 639

متن عربی

هلمّ معی إلی صخبٍ و هیاجٍ تهجّم بهما علی العربیّة- و من العزیز علی العروبة و العرب ذلک- الشاه ولیُّ اللَّه صاحب الهندی فی تحفته الاثنی عشریة، فحسب فی ردّ دلالة الحدیث أنَّها لا تتمّ إلّا بمجی‏ء (المولی) بمعنی (الولیّ) و أنَّ (مَفعلًا) لم یأت بمعنی (فعیل) یرید به دحض ما نصّ علیه أهل اللغة من مجی‏ء (المولی) بمعنی (الولیّ) الذی یراد به ولیّ الأمر کما [جاء] ولیّ المرأة، و ولیّ الیتیم، و ولیّ العبد، و ولایة السلطان، و ولیّ العهد لمن یقیِّضه الملک عاهل مملکته بعده.
نعم عزب عن الدهلوی قول الفرّاء المتوفّی (207) فی معانی القرآن و أبی العبّاس المبرّد: بأنّ الولیّ و المولی فی لغة العرب واحد، و ذهل عن إطباق أئمّة اللغة علی هذا، و عدِّهم الولیّ من معانی المولی فی معاجم اللغة و غیرها، کما فی مشکل القرآن للأنباری، و الکشف و البیان للثعلبی فی قوله تعالی: (أَنْتَ مَوْلانا) و

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 640

الصحاح للجوهری (2/564)، و غریب القرآن للسجستانی (ص 154)، و قاموس الفیروزآبادی (4/401)، و الوسیط للواحدی، و تفسیر القرطبی (3/431)، و نهایة ابن الأثیر (4/246) و قال: و منه قول عمر لعلیّ: أصبحتَ مولی کلِّ مؤمن، و تاج العروس (10/399)، و استشهد بقوله تعالی: (بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی‏ لَهُمْ‏)،
و بقوله صلی الله علیه و آله و سلم: «وَ أیُّما امرأة نُکحت بغیر إذن مولاها…»،
و بحدیث الغدیر: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه»