(خواننده عزیز) با من بیا تا داد و فریاد و هیجان شاه ولی الله صاحب هندی را که در (تالیف خود) تحفه الاثنی عشریه به راه انداخته و بر عربیت هجوم آورده بررسی کنیم (و این از اموری است که بر ملت عرب و آئین عربیت بسی گران و ناگوار است)
این مرد در مقام رد دلالت حدیث “من کنت مولاه فعلی مولاه” (بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام) چنین پنداشته که: استدلال به این حدیث تمام نخواهد بود مگر به امدن مولی به معنای ولی، در صورتی که وزن مفعل به معنای فعیل نیامده است. و با این بیان خواسته تصریح اهل لغت را از میان ببرد دایر به این که مراد از آمدن مولی به معنای ولی همان معنائی است که از: ولی امر، ولی زن، ولی یتیم، ولی بنده مملوک، و ولایت سلطان و ولی عهد (ولیعهد) نسبت به کسی که پادشاه و سرپرست مملکت او را برای زمان بعد از خود بر می انگیزد (و انتخاب مینماید) فهمیده میشود.
آری! گفتار فراء- متوفای 207 در ” معانی القرآن ” و ابی العباس مبرد مشعر بر اینکه: ولی و مولی در لغت عرب یکی است از نظر این (عالم) دهلوی مستور گشته و اتفاق پیشوایان علم لغت را بر این امر از یاد برده که در کتب فرهنگ لغات، ولی را از جمله معانی مولی به شمار آورده اند و سخنان سایرین (از علماء لغت و تفسیر) را نادیده گرفته، از قبیل:
“مشکل القرآن ” تالیف انباری
و “الکشف و البیان” تالیف ثعلبی در قول خدای تعالی: «انت مولینا»
و “صحاح ” تالیف جوهری جلد 2 ص 564
و “غریب القرآن” تالیف سجستانی ص 154
و ” قاموس ” تالیف فیروز آبادی جلد 4 ص 401
و “الوسیط” تالیف واحدی
و تفسیر قرطبی جلد 3 ص 431
و “نهایه” تالیف ابن اثیر جلد 4 ص 246 که گویند: و از این قبیل است گفتار عمر به علی علیه السلام: «اصبحت مولی کل مومن»
و ” تاج العروس ” جلد 10 ص 399 که استشهاد کرده به قول خدای تعالی: «بان الله مولی الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم» و به قول رسول خدا صلی الله علیه و آله: “و ایما امراه نکحت بغیر اذن مولیها…” و به حدیث غدیر: «من کنت مولاه فعلی مولاه»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج1، ص: 639