از جمله آنها (که همین معنی را از کلمه مولی فهمید) حارث بن نعمان فهری (یا جابر بن نعمان فهری) است که فورا پاداش عناد و انکار او به او رسید، آن روزی که آمد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و گفت: یا محمد! ما را به شهادتین و به نماز و زکات و حج امر کردی و به این اوامر اکتفا ننمودی تا بازوی پسر عمت را گرفتی و او را بلند نمودی و بر ما برتری دادی و گفتی: “من کنت مولاه فعلی مولاه” که داستان آن در صفحه 127-137 گذشت.
آیا مقصود ملازم با تفضیل (برتری دادن) که این کافر حسود و معاند را گران آمد و تردید نمود که آن از طرف خداوند است و یا به مقتضای محبت و علاقه شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله است ممکن است دو معنی پیش گفته (ناصر – محب) یا غیر آن از سایر معانی (مولی) باشد؟ گمان ندارم فکر آزاد تو (خواننده عزیز) چنین احتمالی را بپذیرد و روا بداند؟ بلکه ضمیر روشن و نیروی درک تو با کمال صراحت به تو میگوید: معنی این کلمه همان ولایت مطلقه ای است که ستمکاران قریش درباره خود رسول خدا صلی الله علیه و آله بدان ایمان نیاوردند مگر بعد از آنکه به وسیله آیات باهره (و معجزات) مقهور گشتند و نیروی برهان و نبردهای خردکننده آنها را زبون ساخت تا نصرت الهی و پیروزی حق رسید و دیدی که مردم دسته دسته و فوج فوج بدین خدائی گرائیدند، ناچار پذیرش این معنی درباره امیر المومنین علیه السلام بالطبع بر آنها گران تر و مهم تر است، منتهی آنچه را که معاندین در دل داشتند حارث بن نعمان آن را آشکار نمود و خدای عزیز و توانا او را مورد عقوبت خود قرار داد!!
(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج1، ص: 613)