اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۳ مهر ۱۴۰۲

بت شکن بزرگ کعبه علی (ع) است

متن فارسی

از امیر المومنین علی علیه السلام نقل است که فرمود : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مرا به سراغ بت ها برد و فرمود :بنشین ، من کنار کعبه نشستم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر شانه ی من بالا رفت و فرمود : برخیز و مرا به نزدیک آن بت ببر. چون برخاستم و او دید می نمی توانم بالای شانه ام نگاهش دارم فرمود : بنشین نشستم و او از شانه ام به زیر آمد و آنگاه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بنشست و فرمود : علی از شانه ی من بالا رو چون بالا رفتم او به همان گونه برخاست و این هنگام چنان به گمانم آمد که – اگر خواهم- به چشم اندازهای آسمان نیز توانم رسید، پس بر فراز کعبه شدم و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله پشت داد و من بزرگترین بت ها یا همان بت قریش را به زمین افکندم، این بت بزرگ را به زور میخ هائی آهنین بر پای داشته بودند، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود : از جای بکنش من به تکان دادن آن آغاز کردم و او به همین گونه می گفت: هان هان هان تا سرانجام توانستم آن را بیفکنم، فرمود بشکنش پس شکستم و خردش کردم و به زیر آمدم.”

و در لفظ دیگر : پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود بیندازش که انداختمش و چنان که شیشه بشکند در هم شکست و آن گاه فرود آمدم .و در لفظ  دیگر : از بالای کعبه به زیر جستم. از جابر بن عبد الله گزارش شده که گفت: “با پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به مکه در آمدم، آن روزها نزدیک به 360 بت در خانه خدا و پیرامون آن بود، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود تا همه ی آنها را سرنگون کردند، بتی دراز در خانه بود که هبل نام داشت. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام نگریست و فرمود : علی برای اینکه هبل را از پشت کعبه به زیر افکنیم تو بر دوش من سوار می شوی یا من بر دوش تو؟ علی علیه السلام میفرماید : گفتم : ای فرستاده ی خدا تو سوار شو ولی چون بر پشت من نشست، سنگینی پیام خداوندی راه نداد که بتوانم او را بردارم، گفتم ای برانگیخته خدا من سوار می شوم، پس بخندید و فرود آمد و پشتش را خم کرد تا بر آن، جای گرفتم، سوگند به آن کس که دانه را شکافت و آفریدگان را پدید آورد اگر می خواستم سپهر را به دست خویش بگیرم می توانستم پس هبل را از پشت کعبه بیفکندم و خدای برتر از هر پندار این فراز فرو فرستاد: “بگو درستی بیامد و نادرستی از میان رفت و البته نادرستی از میان رونده است.”

از پسر عباس گزارش شده که گفت: پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : برخیز تا بتی را که بر فراز کعبه جای دارد درهم بشکنیم، پس برخاستند و چون نزدیک آن رسیدند  پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود : بر شانه من بایست تا تو را بر دارم علی علیه السلام جامه ی خویش به او داد و فرستاده ی خدا صلی الله علیه و آله آن را بر شانه گذاشته سپس او را برداشت تا روی خانه نهاد و علی علیه السلام آن بت را – که از مس بود گرفت و آن را از بالای کعبه به زمین افکند- که گفتی دو بال داشت.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 18

متن عربی

عن علیّ رضی الله عنه قال: «انطلق بی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إلی الأصنام فقال: اجلس. فجلست إلی جنب الکعبة ثمّ صعد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم علی منکبی ثمّ قال: انهض بی إلی الصنم. فنهضت به فلمّا رأی ضعفی تحته قال: اجلس فجلست و أنزلته عنّی و جلس لی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم ثمّ قال لی: یا علیُّ اصعد علی منکبی. فصعدت علی منکبیه ثمّ نهض بی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فلمّا نهض بی خیّل لی أنّی لو شئت نلت أُفق السماء، و صعدت علی الکعبة و تنحّی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فألقیت صنمهم الأکبر صنم قریش و کان من نحاس موتداً بأوتاد من حدید إلی الأرض، فقال لی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: عالجه فعالجته فما زلت أعالجه و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم یقول إیه إیه إیه. فلم أزل أعالجه حتی استمکنت منه. فقال: دقّه فدققته و کسرته و نزلت».
و فی لفظ: «قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: اقذف به. فقذفت به فتکسّر کما تنکسر القواریر ثمّ نزلت. و فی لفظ: و نزوت من فوق الکعبة».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 19

و عن جابر بن عبد اللَّه قال: دخلنا مع النبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم مکّة و فی البیت و حوله ثلاثمائة و ستّون صنماً، فأمر بها رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فأُلقیت کلّها لوجوهها، و کان علی البیت صنم طویل یقال له: هبل. فنظر النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم إلی علیّ و قال له: «یا علیُّ ترکب علیَّ أو أرکب علیک لأُلقی هبل عن ظهر الکعبة؟ قلت: یا رسول اللَّه بل ترکبنی، فلمّا جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة قلت: یا رسول اللَّه بل أرکبک. فضحک و نزل و طأطأ لی ظهره و استویت علیه فوالذی فلق الحبّة و برأ النسمة لو أردت أن أمسک السماء لأمسکتها بیدی، فألقیت هبل عن ظهر الکعبة فأنزل اللَّه تعالی: (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً) «1».
و عن ابن عبّاس قال: قال النبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم لعلیّ: «قم بنا إلی الصنم فی أعلی الکعبة لنکسره» فقاما جمیعاً، فلمّا أتیاه قال له النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم: «قم علی عاتقی حتی أرفعک علیه» فأعطاه علیٌّ ثوبه فوضعه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم علی عاتقه ثمّ رفعه حتی وضعه علی البیت فأخذ علیٌّ الصنم و هو من نحاس، فرمی به من فوق الکعبة فنادی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: «انزل» فوثب من أعلی الکعبة کأنّما کان له جناحان.