حکم خلیفه دوم در حائض بعد از درک عرفات
ابن منذر گوید : عموم فقهاء در شهرها گفته اند که بر حائضی که درک عرفات نموده طواف وداع نیست . و روایت شده ایم ما از عمر بن خطاب و ابن عمر و زید بن ثابت : که ایشان امر کرده اند به توقف کردن هر گاه حائض بود برای طواف وداع و مثل اینکه ایشان واجب کرده اند توقف را بر آن چنانچه واجب است بر او طواف افاضه زیرا اگر پیش از آن حیض شود از او ساقط نشود. سپس نسبت داده از عمر به سندهای صحیح تا نافع از ابن عمر گوید : زنی طواف کرد روز عید قربان خانه خدا را سپس حیض شد پس عمر دستور داد که او را در مکه نگه دارند بعد از آنکه مردم حرکت کردند تا پاک شود و طواف بیت الله نماید گوید : و به تحقیق ثابت شده رجوع ابن عمر و زید بن ثابت از این عقیده و عمر باقی مانده است پس ما با او مخالفت کردیم برای ثبوت حدیث عایشه که اشاره می کند به این به چیزی که متضمن احادیث این باب است و ابن ابی شیبه روایت کرده است از طریق قاسم بن محمد که همه صحابه می گفتند : هر گاه زن درک عرفات کند پیش از آنکه حیض شود پس فارغ شده است از حج مگر عمر که می گفت باید آخر عهد آن طواف بیت باشد .
و از حارث بن عبد الله بن اوس روایت شده گوید : آمدم پیش عمر بن خطاب و پرسیدم از زنی که طواف خانه خدا می کند آنگاه حیض می شود پس گفت باید آخر عهد او طواف خانه باشد . حارث گوید : پس گفتم همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا فتوا داد ؟ پس عمر گفت : دستت بریده باد یا مادرت به مرگ گریه کند ! سئوال کردی مرا از چیزی که سئوال کرده بودی از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله را تا آنکه مخالفت کنم او را” یعنی بر خلاف آنچه عمر فتوا به آن داده بود .
م- و ابو النضر هاشم بن قاسم متوفای 207 نقل کرده در حالیکه پذیرنده آن است بر اعتماد کردن بر او به نسبت دادن راویان آن که همگی موثق ومورد اعتمادند از هاشم بن یحی مخزومی که مردی از قبیله بنی ثقیف آمد پیش عمر بن خطاب پس پرسید از زنی که حیض شده و در روز عید خانه را زیارت کرده آیا بر او جایز است که قبل از آنکه پاک شود کوچ کند ؟ عمر گفت : نه . ثقفی گفت که : رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا فتوا داد در این زن به غیر آنچه که تو فتوا دادی به آن . پس عمر برخاست که او را بزند به تازیانه و می گفت برای چه از من استفتا می کنی در چیزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن فتوا داده است ؟!
نقل از : ایقاظ الهمم تالیف عمری فلانی ص 9 .
امینی گوید: من نمی دانم چگونه از یاد عمر رفته چیزی که همه صحابه آن را دانسته اند و موسی جار الله… خیال می کند که عمر اعلم صحابه است ؟!! پس مخالفت کردند او را در فتوا و پیروی کرده اند ایشان را علماء بلاد . و اما زید و ابن عمر پس او را موافقت کرده اند مدت زیادی از زمانها و نمی دانم آیا از تازیانه اش ترسیده یا به جهت موافقت برای او در عقیده اش بوده و نمی دانم چه وقت عدول کردند از این آیا بعد از مرگش یا در زمان حیاتش ؟ و اگر تعجب کنی پس عجیب آنست که عمر عدول از رأیش نکرد بعد از آنکه مطلع و آگاه شد بر سنت بلکه خشونت کرد به حارث بن عبد الله و ثقفی را با تازیانه اش زد وقتی که او را خبر دادند به آن از فتوای رسول خدا صلی الله علیه و آله و مستمر بر مذهب مخصوص خودش ماند خلاف سنت پیروی شده برای چه من نمی دانم ؟!
و ابن عباس دید: که برای این سنت اصلی در کتاب سودمند خداست که از یاد خلیفه رفته . نیز، بیهقی در سنن کبرایش ج 5 ص 163 نقل کرده از عکرمه که زید بن ثابت گفت : زن باید بماند تاپاک شود و آخرین عهدش خانه خدا باشد. پس ابن عباس گفت : هر گاه روز عید طواف خانه کرده باید حرکت کند پس زیدبن ثابت فرستاد بسوی ابن عباس که من یافتم آنچه را که گفتی چنانکه گفتی گوید: پس ابن عباس گفت که من هر آینه می دانم گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله را برای زنها و لکن من دوست داشتم که بگویم به آنچه که در کتاب خداست سپس این آیه را خواند: « ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیق » سپس چرکهای خویش را” بسر تراشیدن و گرفتن ناخن و مانند آن” برطرف کنند و آنچه را به نذر بر خویشتن واجب کردند به اتمام برسانند و گرد خانه کهن بگردند” طواف نساء کنند” پس چرک و کثافت را برطرف کرد و وفاء به نذر نمود و گرد خانه گردید پس چیزی باقی نماند دیگر.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 6، ص: 160