اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مهر ۱۴۰۲

حیله عمرو عاص و رسوایی او

متن فارسی

نصر بن مزاحم، به اسناد خود از ابن عباس روایت کرده که:
عمرو بن عاص، روزى از روزهاى جنگ صفین، متعرّض على شد به گمان اینکه می تواند على را غافلگیر نموده و به آن حضرت ضربه اى وارد سازد.
على (ع) به او حمله ور شد، همین که نزدیک بود ضربه على به او برسد، خود را از اسب به زیر افکند و لباس خود را بالا زد، و پاى خود را (مانند سگ هنگام بول کردن) بلند نمود که عورتش نمایان شد؛ حضرت از او روى برتافت، آنگاه به پا خاست در حالی که خاک آلوده بود و با پاى پیاده فرار کرد و خود را به صفوف سپاهیان خود رسانید.
سپاهیان عراق به أمیر المؤمنین عرض کردند که این مرد گریخت، حضرت فرمود: آیا او را شناختید؟ گفتند: نه.
حضرت فرمود: او عمرو بن عاص بود، با کشف عورت به من روى آورد و مرا یاد آور رحمیّت شد (این تکه لفظ ابن کثیر است) و من روى از او بگرداندم هنگامى که (بعد از این رویداد) به جانب معاویه برگشت، معاویه به او گفت: چه کردى؟ گفت: على با من روبرو شد و مرا به خاک افکند.
معاویه گفت: خداى را سپاسگزار باش و عورتت را، و بنا به ضبط لفظ ابن کثیر چنین آمده: خداى را شکر کن، و ما تحت خود را.
به خدا سوگند، من گمان دارم که اگر او را می شناختى بر او حمله نمی بردى و در این باره معاویه این اشعار بگفت:

هان، پناه به خدا از گمراهیهاى عمرو، که مرا به خوددارى از روبرو شدن با على در مبارزه، سرزنش می کند.
عمرو، با على روبرو شد و با خوارى و رسوائى باز گشت.
او، اگر عورت خود را آشکار نکرده بود، با شیرمردى روبرو بود که هر جنگجوئى را خوار و ذلیل می کند.
گوئى مرگ روبرو شوندگان، در میان دو کف اوست که چون باز شکارى حریف را در هم می کوبد.
اگر مرگ دامنگیر عمرو نشد؛ اهل حجاز در رسوائیش آوازها خواندند.

عمرو پس از شنیدن این اشعار از معاویه خشمگین شد و گفت:
چقدر تو در این شکست من، على را بزرگ می شمارى.
ابن ابى الحدید این تکه را چنین آورده: چقدر ابو تراب (على) را در این امر پرعظمت می شمارى، آیا مگر من کسى نیستم که با پسر عم خود روبرو شدم و او مرا به خاک افکند؛ آیا تصور می کنى که براى این حادثه از آسمان خون خواهد بارید؟!.
معاویه گفت: نه، ولى این حادثه خوارى بار می آورد «1»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 237

متن عربی

روایة ابن عبّاس:

روى نصر «6» بإسناده عن ابن عبّاس قال: تعرّض عمرو بن العاص لعلیّ یوماً من أیّام صفِّین، و ظنَّ أنَّه یطمع منه فی غرّة- أی: فی غفلة- فیصیبه، فحمل علیه علیٌّ علیه السلام فلمّا کاد أن یخالطه أذرى- أی: ألقى- نفسه عن فرسه، و رفع ثوبه، و شغر «7»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏2، ص: 237

برجله فبدت عورته، فصرف علیه السلام وجهه عنه، و قام معفَّراً بالتراب، هارباً على رجلیه، معتصماً بصفوفه، فقال أهل العراق: یا أمیر المؤمنین أفلت الرجل. فقال: «أ تدرون من هو؟». قالوا: لا. قال: «إنَّه عمرو بن العاص، تلقّانی بسوأته فذکّرنی بالرَحِم،- لفظ ابن کثیر- فصرفت وجهی عنه».

و رجع عمرو إلى معاویة فقال: ما صنعت یا أبا عبد اللَّه؟ فقال: لقینی علیٌّ فصرعنی. قال: احمد اللَّه و عورتک- و فی لفظ ابن کثیر: احمد اللَّه و احمد استک- و اللَّه إنّی لأظنّک لو عرفته لما اقتحمت علیه. و قال معاویة فی ذلک:

ألا للَّه من هفواتِ عمروٍ             یعاتبُنی على ترکی برازی‏

فقد لاقى أبا حسنٍ علیّا             فآب الوائلیُّ مآب خازی‏

فلو لم یُبدِ عورتَهُ للاقى             به لیثاً یُذلِّل کلَّ غازی‏

له کفٌّ کأنَّ براحتیها             منایا القوم یخطفُ خطفَ بازی‏

فإن تکن المنیّةُ أخطأتهُ             فقد غنّى بها أهل الحجازِ

فغضب عمرو و قال: ما أشدّ تعظیمک علیّا فی کسری هذا- و فی لفظ ابن أبی الحدید: ما أشدَّ تغبیطک أبا تراب فی أمری «1»- هل أنا إلّا رجل لقیه ابن عمِّه فصرعه؟! أَ فَتُرى السماء قاطرةً لذلک دماً؟! قال: لا، و لکنَّها مُعقبة لک خزیاً.

کتاب صفّین «2» (ص 216)، شرح ابن أبی الحدید «3» (2/287)، تاریخ ابن کثیر «4» (7/263).