اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۸ مهر ۱۴۰۲

همان پینه دوز کفش هاجانشین من است

متن فارسی

نیز از اشعار عبدی است:

آن قوم بگاهی که علی پاک نهاد، به پاره دوزی کفش پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نشسته بود، به خانه رسول آمدند، و گفتند:اگر حادثه ای رخ دهد،جانشین تو و مرجع ما چه کسی خواهد بود؟ و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: جانشین من همان پینه دوز پاک سرشت و دانایی پارسا است.

شاعر در این ابیات به حدیث ام سلمه اشاره کرده است که به ام المومنین عایشه در سر آغاز جنگ جمل گفت: آیا بیاد می آری که من و تو در سفری با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بودیم و علی(علیه السلام) در آن سفر پاره دوزی کفش پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) و شستشوی جامه های حضرتش را بعهده گرفته پس کفش پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) پاره شد و علی (علیه السلام)در زیر سایه سمره ای به پاره دوزی نشست، که پدرت با عمر پیش آمدند و اجازه شرفیابی خواستند ما بر خواستیم و در پرده شدیم و آن دو در آمدند و با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به گفتگو پرداختند و گفتند: ای رسول خدا  نمی دانیم تا کی در میان ما خواهی بود؟ ای کاش ما را به جانشین خود آگاه می کردی تا پس از تو داد خواه ما باشد.

پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: من او راشناخته ام و اگر معرفیش کنم از گردش پراکنده خواهید شد، آن چنانکه بنی اسرائیل، هارون پسر عمران را تنها گذاشتند.

آن دو خاموش ماندند و از خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)مرخص شدند و چون من و تو بخدمت رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم)باز آمدیم تو که از ما گستاختر بودی،پرسیدی:ای رسول خدا،جانشین تو کیست؟

و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: پاره دوز کفش.

ما بیرون آمدیم و کسی جز علی(علیه السلام) ندیدیم و تو گفتی:

ای رسول خدا جز علی دیگری را نمی بینم.

فرمود: همو جانشین من است. عایشه گفت: درست است. داستان را بیاد دارم.

ام سلمه گفت: پس از این یاد آوری چرا بر علی خروج میکنی؟

عایشه گفت: من برای اصلاح در میان مردم، می روم و امیدوارم که اجر ببرم انشاء الله

ام سلمه گفت: خود دانی.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 78

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 451

متن عربی

و له قوله:

          لَما أتاهُ القومُ فی حُجُراتِهِ             و الطُّهْرُ یخصِفُ نعلَهُ و یُرَقِّعُ

 

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 451

         قالوا له إن کان أمرٌ من لنا             خَلَفٌ إلیهِ فی الحوادثِ نرجِعُ

          قال النبیُّ خلیفتی هو خاصفُ             النعلِ الزکیُّ العالمُ المتورِّعُ «1»

 

أشار بهذه الأبیات إلی

حدیث أمّ سلمة قالت لعائشة أمّ المؤمنین فی بدء واقعة الجمل:

أُذْکِرُکِ کنت أنا و أنت مع رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم فی سفر له، و کان علیٌّ یتعاهد نعلَی رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم فیخصفها و یتعاهد أثوابه فیغسلها، فنُقبت له نعلٌ فأخذها یومئذٍ یخصفها و قعد فی ظلِّ سمرة، و جاء أبوکِ و معه عمر فاستأذنا علیه فقمنا إلی الحجاب، و دخلا یُحدِّثانه فیما أرادا، ثمّ قالا: یا رسول اللَّه إنّا لا ندری قَدْر ما تصحبنا فلو أعلَمْتنا مَن یُستخلَف علینا لیکون لنا بعدک مفزعاً.

فقال لهما: «أما إنّی قد أری مکانه و لو فعلتُ لتفرّقتم عنه کما تفرّقت بنو إسرائیل عن هارون بن عمران» فسکتا ثمّ خرجا، فلمّا خرجنا إلی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله قلتِ له و کنتِ أجرأ علیه منّا: من کنت یا رسول اللَّه مستخلفاً علیهم؟ فقال: «خاصف النعل». فنزلنا فلم نرَ أحداً إلّا علیّا، فقلتِ: یا رسول اللَّه ما أری إلّا علیّا، فقال: «هو ذاک». فقالت عائشة: نعم أذکرُ ذلک. فقالت: فأیَّ خروجٍ تخرجین بعد هذا؟ فقالت: إنّما أخرج للإصلاح بین الناس، و أرجو فیه الأجر إن شاء اللَّه.

فقالت: أنتِ و رأیک. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید «2» (2/78).