نامه معاویه به عبد اللّه بن زبیر
برای عبد اللّه بن زبیر این ابیات را فرستاد:
مردان بزرگوار را دیده ام که چون از ره بردباری
دست از ایشان بردارند نسبت به آن بردبار حقشناسی می نمایند
مخصوصا اگر آنکه گذشت کرده در عین قدرت کرده باشد
که در این صورت باید بیشتر حقشناسی و تجلیلش کرد
تو پست نیستی تا کسی که سرزنشگر تو است ترا
به خاطر کرداری که بروز داده ای سرزنش نماید،
بلکه حقه باز ناخالصی هستی که جز دغلی و
نادرستی نمی شناسی و قبل از این ابلیس هم با آدم دغلی کرده است،
ولی با کار خویش فقط خود را گول و ضرر زده
و با اینکه سابقا معزز و محترم بوده ملعون و مایه ننگ گشته است
من می ترسم آنچه را تو با کردارت در پی آنی
به تو بدهم (یعنی کیفر را) و آنگه خدا آن را که ستمکارتر است به کیفر رساند و او در جوابش چنین نوشت:
هان! خدائی که او را می پرستم سخنت را شنید
و او که خدای خلق است آنکس را که ستمکارتر است رسوا ساخت
آن کس را که در برابر خدای بسیار حلیم گستاخی می نماید
و از هر کس در فرو رفتن به منجلاب گناه و تبهکاری شتابزده تر است
آیا از این مغرور گشته و خود را گم کرده ای که به تو گفته اند: در عین
قدرت بردباری؟! حال آنکه بردبار نیستی، بلکه خود را به بردباری میزنی
اگر تصمیمی را که درباره من داری عملی سازی
خواهی دید که شیر میدان نبرد و پیکارم
و قسم یاد می کنم اگر بیعتی که با تو کرده ام نبود و این که
نمی خواهم آن را زیر پا بگذارم جان سالم از دستم به در نمی بردی «1»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 341