اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۳ مهر ۱۴۰۲

اسناد و مدارک مناشده امیرالمؤمنین(ع) در روز رحبه

متن فارسی

مناشده أمیر المؤمنین علیه السلام در روز رحبه- سال 35

در اثر معارضه و منازعه که در امر خلافت با أمیر المؤمنین علیه السّلام وقوع یافت برخى از مردم نسبت به آنچه که آن حضرت از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله دایر به تقدیم آن جناب بر دیگران روایت و نقل فرموده بود آن حضرت را متّهم ساختند و واردات از طرف رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در این موضوع با تردید و انکار تلقّى کردند، چون این کیفیّت به آن حضرت رسید، در میدان وسیع کوفه حضور یافت و در میان گروه بسیارى که در آنجا گرد آمده بودند به منظور دفاع از حق و ردّ بر آنها که در امر خلافت با آن جناب منازعه میکردند، با آن گروه استدلال و مناشده فرمود، و این موضوع به حدى جلب اهمیت کرده که بسیارى از تابعین آن را روایت نموده اند و اسناد آن در کتب علماء به حد تواتر و تظافر رسیده و ما به روایت چهار تن از اصحاب و چهارده نفر از تابعین (در این خصوص) «2» واقف شدیم، و اینک تفصیل آن.

1- ابو سلیمان مؤذّن، (شرح حال او در ص 113 جلد 1 گذشت) ابن ابى الحدید در جلد 1 شرح نهج البلاغه ص 362 گوید: ابو اسرائیل «3» از حکم «4» روایت کرده و او از سلیمان مؤذن (این همان سند احمد است که خواهد آمد) اینکه، علی علیه السّلام سوگند داد مردم را که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه … گواهى دهد، پس گروهى بدان شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت به آن در حالی که بدان آگاه بود امساک نمود، پس امیر المؤمنین علیه السّلام او را به نابینائى نفرین فرمود و او نابینا شد، و پس از نابینا شدن داستان این گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را براى مردم بیان میکرد، و به طرق دیگر از او (یعنى سلیمان مؤذن) خواهد آمد که این داستان را از زید بن ارقم روایت کرده و شاید این روایت هم از آن است و از قلم افتاده است.

2- ابو القاسم، اصبغ بن نباته (شرح حال او در ص 114 جلد 1 ذکر شد). ابن اثیر در جلد 3 «اسد الغابه» ص 307 و در جلد 5 ص 205 از حافظ ابن عقده، از محمّد بن اسماعیل بن اسحاق راشدى روایت نموده و او از محمّد بن خلف نمیرى، از على بن حسن عبدى، از اصبغ، که گفت: على علیه السّلام سوگند داد مردم را در رحبه که هر کس گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد و بدان گواهى دهد، و فقط کسى برخیزد که گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را شخصا شنیده باشد، جمعى در حدود هفده نفر برخاستند که در میان آن گروه، ابو ایوب انصارى، و ابو عمرة بن عمرو بن محصن، و ابو زینب (ابن عوف انصارى)، و سهل بن حنیف، و خزیمة بن ثابت، و عبد اللّه بن ثابت انصارى، و حبشى بن جناده سلولى، و عبید ابن عازب انصارى، و نعمان بن عجلان انصارى، و ثابت بن ودیعه انصارى، و ابو فضاله انصارى، و عبد الرحمن بن عبد ربّ انصارى، بودند، گروه نامبرده که بر خاستند، گفتند: ما شهادت میدهیم که، شنیدیم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:

«الا من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و اعن من اعانه.»

و در أسد الغابه از اصبغ بن نباته ذکر شده، که گفت: على علیه السّلام سئوال کرد و بدان سوگند داد مردم را که هر کس گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را روز غدیر خم شنیده برخیزد، در این هنگام جمعى بالغ بر هفده تن برخاستند که در میانشان ابو ایوب انصارى و ابو زینب بودند، آنها که برخاستند گفتند: شنیدیم از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم در حالی که دست تو را گرفته و بلند نموده بود، فرمود: آیا شما گواه نیستید به اینکه من (او امر خدا را) رساندم و خیر و صلاح شما را بیان نمودم؟ سپس فرمود: آگاه باشید، همانا خداى عزّ و جلّ ولیّ من است، و من ولیّ مؤمنین هستم، پس هر کس که من مولاى اویم پس این على، مولاى او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن بدارد، این روایت را ابو موسى با دقت در سند آورده است.

و روایت مزبور را ابن حجر عسقلانى در جلد 4 «الاصابه» ص 408 از طریق ابن عقده از اصبغ آورده که گفت: چون على علیه السّلام در رحبه مردم را سوگند داد و از آنها سؤال کرد که هر کس (سخن رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) را شنیده باز گوید، در نتیجه بالغ بر هفده نفر برخاستند که در آنها ابو ایوب و ابو زینب و عبد الرحمن بن عبد ربّ بودند و آن گروه گفتند: شهادت میدهیم که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدیم، در حالی که دست تو را در روز غدیر خم گرفته و بلند کرده بود، فرمود: آیا شما گواه نیستید که من (او امر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: آرى گواهى میدهیم، فرمود: فمن کنت مولاه فعلى مولاه، و در جلد 4 «الاصابه» ص 80 آن را روایت کرده و گوید: ابو موسى گفت: که این روایت را ابو العباس ابن عقده در کتاب «الموالات» از طریق على بن حسن عبدى از سعد (اسکاف) از اصبغ بن نباته ذکر نموده که گفت: على علیه السّلام در رحبه مردم را سوگند داد و از آنها پرسید که: هر کس گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد، پس بالغ بر هفده تن برخاستند که از جمله آنها بود ابو ایوب و ابو زینب ابن عوف آنان گفتند: ما شهادت میدهیم که شنیدیم، رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم در حالیکه دست تو را گرفته و بلند نموده بود فرمود: آیا گواه نیستید که (او امر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: گواهیم، فرمود: فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه.

3- حبة بن جوین عرنى، ابو قدامه بجلىّ- صحابى، متوفاى 76 ر 79 حافظ ابن مغازلى شافعى در «المناقب» از ابی طالب، محمّد بن احمد بن عثمان، از ابی عیسى حافظ روایت نموده که او روایت را میرساند به حبّه عرنى و او داستان روز غدیر و استشهاد على علیه السّلام را بدان با سوگند دادن ذکر مینماید، تا آنجا که گوید: پس دوازده تن از اهل بدر برخاستند که از جمله آنها، زید بن ارقم بود، و گفتند: ما گواهى میدهیم که شنیدیم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم میفرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه .. بشرح حدیث.
و در صفحه 54 جلد 1 از دولابى مذکور گردید که باسنادش از ابی قدّامه روایت کرده که على علیه السّلام در رحبه سوگند داد مردم را و از آنها سؤال فرمود، پس جمعى بالغ بر ده و اندى برخاستند که در میان آنها مردى بود که جبّه بر تن داشت و بر آن بالاپوش حضرموتى افکنده بود پس آن گروه شهادت دادند .. بشرح حدیث.

4- زاذان بن عمر (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده) احمد پیشواى حنبلیان در جلد 1 مسندش در ص 84 با بررسى در سند آورده از ابن نمیر، از عبد الملک، از ابى عبد الرحیم کندى، از زاذان بن عمر که گفت: سخن على علیه السّلام را شنیدم که در رحبه از مردم سؤال کرد و آنها را سوگند داد که هر کس رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم دیده و سخنان او را شنیده برخیزد و گواهى دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که آنها از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدند که میفرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه.
و حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 107 این حدیث را از زاذان، از طریق احمد به لفظى که ذکر شد روایت نموده، و همچنین ابو الفرج ابن جوزى در جلد 1 «صفة الصفوة» ص 121 و ابو سالم محمّد بن طلحه شافعى در «مطالب السؤال» ص 54 (در سال 1302 بچاپ رسیده) و ابن کثیر شامى در جلد 5 «البدایة و النهایة»ص 210 و در جلد 7 ص 348 از طریق احمد و سبط ابن جوزى در «تذکره» ص 17، و سیوطى در «جمع الجوامع» نقل از احمد، و ابن ابی عاصم در «السنّه» (بطورى که در جلد 6 «کنز العمال» ص 407 مذکور است) روایت مذکوره را ذکر نموده اند.

5- زرّ بن حبیش اسدى (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده)، حافظ ابو عبد اللّه زرقانى- مالکى- در جلد 7 «شرح المواهب» ص 13 گوید: ابن عقده با دقت در سند از زرّ بن حبیش روایت کرده که گفت: على علیه السّلام فرمود: در اینجا از اصحاب محمّد صلى اللّه علیه و آله چه کسانى هستند؟ دوازده تن برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدند، فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه.

6- زیاد بن ابى زیاد (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل در جلد 1 «مسند» ص 88 آورده، از محمّد بن عبد اللّه، از ربیع- یعنى ابن ابى صالح اسلمى، از زیاد بن ابى زیاد که گفت: شنیدم على بن ابی طالب رضى اللّه عنه از مردم سؤال نمود و آنها را سوگند داد به اینکه هر مرد مسلمى که شنیده است از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آنچه را فرموده، برخیزد، پس دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و شهادت دادند.
و این حدیث را حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 106 از طریق احمد روایت نموده و گفته که رجال آن ثقه هستند و ابن کثیر در جلد 7 «البدایه» ص 348 از احمد، و حافظ محب الدین طبرى در جلد 2 «الریاض النضره» صفحه 170 و «ذخایر العقبى» ص 67 روایت مزبور را ذکر نموده اند.

7- زید بن ارقم انصارى- صحابى- احمد با دقت در سند از اسود بن عامر، از ابی اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید بن ارقم روایت کرده که گفت:
على علیه السّلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که هر کس شنیده است از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله که فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و گواهى دهد، دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و به آن شهادت دادند و من از کسانى بودم که کتمان نمودند و در نتیجه چشم خود را از دست دادم!.
و هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 106 از احمد- و طبرانى در «الکبیر» بلفظ مذکور، این حدیث را روایت نموده اند، و طبرانى رجال آن را مورد وثوق دانسته، و در روایتى که نزد او ضبط شده این جمله مذکور است: و على بر هر که کتمان میکرد نفرین میفرمود: و ابن مغازلى در «المناقب» آن را از ابی الحسین على بن عمر بن عبد اللّه بن شوذب از پدرش از محمّد بن حسین زعفرانى از احمد بن یحیى بن عبد الحمید از ابى اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید، به لفظ مذکور روایت کرده و در آن مذکور است (از قول زید) که: من از جمله کسانى بودم که کتمان کردند، پس خداى چشمم را نابینا فرمود و على کرم اللّه وجهه کسى را که کتمان کند نفرین فرمود «1» و شیخ ابراهیم وصّابى آن را در «الاکتفاء» بلفظ مذکور از طبرانى در «المعجم الکبیر» روایت نموده.

و حافظ، محبّ الدین طبرى در «ذخایر العقبى» ص 67 از زید روایت نموده که گفت: على علیه السّلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که: هر کس از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهى دهد، شانزده تن برخاستند و بآن گواهى دادند، و بهمین لفظ هیثمى آن را در «مجمع الزواید» ص 107 از طریق احمد روایت نموده و سیوطى به طوری که در جلد 6 «کنز العمال» ص 403 بنقل از «المعجم الاوسط» طبرانى، مذکور است، این حدیث را در «جمع الجوامع» آورده و در آن مذکور است: دوازده تن برخاستند و به آن شهادت دادند.و حافظ، محمّد بن عبد اللّه (شرح حال او در ص 173 ج 1 ذکر شده)، در کتاب خود «فواید» (که در مکتبه حرم الهى «مکه» موجود است) با بررسى در سند آورده از محمّد بن حرث از عبید اللّه بن موسى، از ابى اسرائیل ملائى، از حکم، از ابى سلیمان مؤذن، از زید که: همانا على علیه السّلام از مردم با قید سوگند سئوال کرد که هر کس از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و شهادت دهد، شانزده تن برخاستند و به آن شهادت دادند، و من در میان آنها بودم «1» و این روایت را ابن کثیر در جلد 7 «البدایة و النهایة» ص 346 از او حکایت نموده است.

8- زید بن یثیع (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل در ج 1 «المسند» ص 118 آورده از على بن حکیم اودى، از شریک، از ابى اسحق، از سعید بن وهب و زید بن یثیع که آن دو گفتند: على علیه السّلام سوگند داد مردم را در رحبه و از آنها سئوال نمود که هر کس گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد و گواهى دهد، از قبل سعد شش تن و از قبل زید شش تن برخاستند و گواهى دادند که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که درباره على علیه السّلام فرمود: آیا رسول خدا صلى اللّه علیه و آله به اهل ایمان اولى (سزاوارتر) نیست؟ گفتند:
آرى. فرمود:
اللهم من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابن کثیر در جلد 5 «البدایة و النهایة» ص 210 و گنجى شافعى در «کفایة الطالب»ص 17 و جزرى در «اسنى المطالب» ص 4 از طریق احمد به همین لفظ آن را روایت نموده اند.
و نسائى در «خصایص» ص 22 از قاضى على بن محمّد بن على از خلف (ابن تمیم) از شعبه، از ابى اسحق، از سعید و زید و در ص 23 از ابى داود (سلیمان حرّانى) از عمران (متوفاى 205) ابن ابان، از شریک، از ابى اسحق از زید، روایت نموده که: شنیدم از على بن ابى طالب رضى اللّه عنه که بر منبر کوفه میگفت: همانا من بخدا سوگند میدهم آن مردى را (و شهادت ندهد مگر اصحاب محمّد صلى اللّه علیه و آله) که شنیده باشد از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و شهادت دهد، شش تن از جانب دیگر منبر «1» برخاستند و شهادت دادند که این سخن را از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدند که میفرمود … شریک گوید: به ابى اسحق گفتم: آیا از براء بن عازب شنیدى که به این گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله حدیث کند؟ گفت: بلى.
و ابن جریر طبرى با بررسى در سند آورده، از احمد بن منصور، از عبید اللّه بن موسى، از فطر بن خلیفه، از ابى اسحاق، از سعید بن وهب و زید بن یثیع و عمرو ذى مرّ که همانا على علیه السّلام در کوفه مردم را سوگند داد و … حدیث مزبور را ذکر کرده، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش ص 210 این را از ابن جریر حکایت نموده است.
و حافظ ابن عقده با بررسى در سند آن را آورده از حسن بن على بن عفّان عامرى، از عبید اللّه بن موسى، از فطر، از ابى اسحاق، از عمرو بن مرّة و سعید بن وهب و زید بن یثیع که نامبردگان گفتند: شنیدیم على علیه السّلام در رحبه میگفت ..
و حدیث مزبور را ذکر کرده، و در آن ذکر نموده که: سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، ابو اسحق هنگام فراغت از این حدیث گفت: اى ابا بکر «1»، آنها چه بزرگانى بودند؟! ابن کثیر در جلد 7 تاریخش ص 347 آنرا از ابن عقده روایت نموده، و حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزوائد» ص 105 این حدیث را از طریق بزار روایت نموده و گفته که: رجال این طریق رجال صحیح است، جز فطر، و او ثقه است، و در صفحه 107 آنرا از طریق بزار و عبد اللّه بن احمد روایت نموده و بطوریکه در جلد 6 «کنز العمال» ص 403 مذکور است، سیوطى حدیث مزبور را در «جمع الجوامع» از ابى اسحق از عمرو ذى مرّ و سعید بن وهب و زید بن یثیع، نقل از بزار و ابن جریر و از خلعى در «خلیعیّات» روایت نموده، سپس از قول هیثمى گفته که: رجال اسناد آن ثقات هستند و لفظ آنها چنین است:
گفتند: شنیدیم على علیه السّلام میگفت: سوگند میدهم بخدا مردى را که سخن رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر شنیده، برخیزد و بآنچه شنیده گواهى دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: آیا من، اولى (سزاوارتر) بمؤمنین از خود آنها نیستم؟ گفتند، بلى یا رسول اللّه پس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله، و این حدیث را شیخ یوسف نبهانى در «الشرف المؤبّد» صفحه 113 از طریق ابن ابى شیبه از زید بن یثیع روایت نموده است.

9- سعید بن ابی حدان (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شده) شیخ الاسلام حموینى در «فراید السمطین» در باب دهم گوید: خبر داد ما را، شیخ عماد الدین عبد الحافظابن بدران بوسیله قرائت من نزد او، باو گفتم: خبر داده است تو را قاضى محمّد بن عبد الصمد بن ابى الفضل خزستانى بطور اجازه گفت: خبر داد ما را ابو عبد اللّه محمّد بن فضل عراوى بطور اجازه، گفت: خبر داد ابو بکر احمد بن حسین بیهقى حافظ از ابو بکر احمد بن حسین قاضى، از ابو جعفر محمّد بن على بن دنعیم، از احمد بن حازم بن عزیزه، از ابو غسان (مالک) از فضیل بن مرزوق، از ابى اسحق از سعید بن ابى حدّان و عمرو ذى مرّ که آندو گفتند: على علیه السّلام فرمود: بخدا سوگند میدهم، و سوگند نمیدهم مگر اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را که خطبه آنحضرت را در روز غدیر خم شنیده اند، راوى گوید: دوازده تن برخاستند، شش تن از قبل سعید و شش تن از قبل عمرو ذى مرّ و شهادت دادند که آنها شنیدند از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله میفرمود «1»:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.

10- سعید بن وهب (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شد)، ابن حنبل در ج 1 مسندش ص 118 آورده از على بن حکیم اودى از شریک، از ابى اسحق از سعید و زید بن یثیع این حدیث را بلفظى که در پیش در صفحه 20 نقل نمودیم و در جلد 5 ص 366 از محمّد بن جعفر از شعبه از ابى اسحق روایت کرده که گفت از سعید بن وهب شنیدم گفت: على علیه السّلام سوگند داد بر مردم، پنج یا شش تن از اصحاب پیغمبر صلى اللّه علیه و آله برخاستند و گواهى دادند که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه.
و نسائى در «خصایص» ص 26 از حسین بن حریث مروزى، از فضل بن موسى از اعمش (سلیمان) از ابى اسحق «عمرو» از سعید روایت کرده که گفت:
على کرم اللّه وجهه در رحبه مردم را بخدا سوگند داد که هر کس شنیده استاز رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم که فرمود: همانا خدا و رسول خدا اولى مؤمنین هستند:
و من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره، راوى از قول سعد گوید که شش تن از پهلوى من برخاستند و از قول زید بن یثیع گوید که: شش تن از پهلوى من برخاستند و از قول عمرو ذى مرّ این جمله را نیز ذکر کرده: «احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه» و سپس دنباله حدیث را ذکر نموده است، این حدیث را اسرائیل از اسحاق از عمرو ذى مرّ روایت کرده و در صفحه 40 «خصایص» آنرا از یوسف بن عیسى از فضل بن موسى از اعمش تا آخر سند و لفظ مذکور روایت نموده است.
و در صفحه 22 «خصایص» گوید: خبر داد ما را محمّد بن مثنى از محمّد (بن جعفر غندر) از شعبه از ابى اسحق از سعید بن وهب که گفت: (پس از سوگند دادن على علیه السّلام) پنج یا شش تن از اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله برخاستند و گواهى دادند که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه
و علامه عاصمى در زین الفتى آورده، از ابى بکر جلاب از ابى سعید عبد اللّه بن محمّد رازى ازابى احمد ابن منّه نیشابورى از ابى جعفر حضرمى از على بن سعید کندى از جریر بن سرىّ همدانى از سعید، که گفت: امیر المؤمنین کرّم اللّه وجهه در رحبه مردم را سوگند داد و فرمود: بخدا سوگند میدهم مردى را که شنیده است از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله که فرمود:
«من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»، برخیزد و شهادت دهد، دوازده تن برخاستند و شهادت دادند.
و ابن اثیر در جلد 3 «اسد الغابه» صفحه 321 از ابى العباس ابن عقده از طریق موسى بن نضر از ابى غیلان سعد بن طالب از ابى اسحق از سعید بن وهبو عمرو ذى مرّ، و زید بن یثیع، و هانى بن هانى روایت نموده، و ابو اسحق گفته که: و حدیث نمودند بمن عده که نمیتوانم آنها را شماره نمایم باینکه: على علیه السّلام سوگند داد مردم را در رحبه باینکه: هر کس گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه شنیده، گواهى دهد، گروهى برخاستند و گواهى دادند که این سخن را از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیده اند و گروهى کتمان نمودند، در نتیجه کتمان از دنیا نرفتند مگر آنکه نابینا شدند و بآنها آفت و بلیه اى رسید، از جمله آنان یزید بن ودیعه و عبد الرحمن بن مدلج بودند، این داستان را ابو موسى با بررسى در طریق روایت نموده است. و این حدیث ابن عقده را، ابن حجر در جلد 2 «الاصابه» صفحه 421 ذکر نموده و در شرح حال عبد الرحمن بن مدلج گفته که: ابو العباس ابن عقده آنرا در کتاب «الموالات» ذکر نموده. و از طریق موسى بن نضر بن ربیع حمصى با بررسى در سند آورده که: حدیث نمود مرا سعد بن طالب- ابو غیلان-، از ابو اسحق که گفت: حدیث نمودند مرا عده که احصاء آن عده را نتوانم نمود، باینکه: على علیه السّلام مردم را در رحبه سوگند داد که هر کس از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله این گفتار را
(من کنت مولاه فعلى مولاه)
شنیده گواهى دهد، در نتیجه تعدادى از آنان- برخاستند که از جمله آنها عبد الرحمن بن مدلج بود، و شهادت دادند که این گفتار را از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیده اند، و ابن شاهین این حدیث را با بررسى در سند از ابن عقده آورده و ابو موسى آنرا بررسى و اثبات نموده است، و تو (خواننده عزیز) مى‏بینى که ابن حجر چگونه با حدیث مزبور از حیث سند و متن آن بازى کرده و آن را با از قلم انداختن چهار نفر راویان نامبرده اش زیر و رو کرده و داستان آنان را که کتمان شهادت نمودند و دچار نفرین (امیر المؤمنین علیه السّلام) شدند حذف نموده و عبد الرحمن بن مدلج را که از جمله کتمان کنندگان حدیث بوده در شمار راویان آن در آورده و نام یزید بن ودیعه را اساسا از بین برده؟! (خداوند امانت در نقل را درود فرستد!!) و چه بسیار نظیر این بازى‏ها خاصّه در کتاب «اصابه» ازابن حجر سر زده!. و حدیث مزبور را حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» صفحه 104 از طریق احمد روایت نموده و گفته است رجال این حدیث جز فطر رجال صحیح است و فطر ثقه و مورد اعتماد است.

و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 209 نقل از احمد بدو طریق او، و از نسائى، و از طریق ابن جریر از احمد بن منصور از عبد الرزاق از اسرائیل از ابى اسحق از سعید و عبد خیر، و در جلد 7 صفحه 347 از طریق ابن عقده بسندیکه ما قبلا در روایت زید بن یثیع ذکر نمودیم، و از طریق حافظ عبد الرزاق از اسرائیل از ابى اسحق از سعید، و از طریق احمد، از محمّد «غنذر» از شعبه از ابى اسحق از او (سعید) این روایت را ذکر نموده، و خوارزمى در «مناقب» صفحه 94 باسنادش که بحافظ عبد الرزاق منتهى میشود از اسرائیل از ابى اسحق از او (سعید) و از عبد خیر روایت نموده که آندو گفتند: در رحبه کوفه از على علیه السّلام شنیدیم که میگفت:
سوگند میدهم بخدا هر کس از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه گواهى دهد، گوید در نتیجه عده اى از اصحاب پیغمبر صلى اللّه علیه و آله برخاستند و همه آنها شهادت دادند که این سخن را از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیده اند، و در آنجا طرق دیگری هم هست که در طریق زید بن یثیع گذشت.

11- ابو الطفیل عامر بن واثلة لیثى (از صحابه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) متوفاى حدود سالهاى یکصد و یکصد و دو و یکصد و هشت و- یکصد و ده- احمد در جلد 4 (مسند) صفحه 370 از حسین بن محمّد و ابى نعیم این معنى را روایت کرده که آندو از فطر و او از ابى الطفیل حدیث نمودند که گفت: على رضى اللّه عنه مردم را در رحبه (میدان وسیع کوفه) جمع نمود و سپس بآنها فرمود: بخدا سوگند میدهم هر مرد مسلمى را که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم شنیده آنچه شنیده برخیزد، در نتیجه سى تن از آنمردم برخاستند. و ابو نعیم (شرح حال او در ص 114 ج 1- مذکور است) گوید: پس مردم بسیارى برخاستند و گواهى دادند هنگامى را کهرسول خدا صلى اللّه علیه و آله دست او را (على علیه السّلام را) گرفت و بمردم فرمود: آیا میدانید که من بمؤمنین اولى (سزاوارتر) هستم از خود آنها؟ گفتند: آرى یا رسول اللّه، آنگاه فرمود:
من کنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، (ابو الطفیل) گفت: من بیرون شدم در حالیکه گوئى چیزى در دل من «1» هست، پس زید بن ارقم را ملاقات و باو گفتم: همانا از على رضى اللّه عنه شنیدم که چنین میگفت، (زید) گفت چه انکارى دارى؟ بتحقیق من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که این سخنان را درباره او میفرمود، و این حدیث را حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزاوید» صفحه 104 از سند و متن از احمد روایت نموده و سپس گفته: رجال آن جز فطر بن خلیفه رجال صحیح است ولى نامبرده ثقه و مورد اعتماد است.
و نسائى حدیث مزبور را در خصایص صفحه 17 با بررسى طریق آن آورده گوید: خبر داد مرا هارون بن عبد اللّه بغدادى حمال، از مصعب بن مقدام و او از فطر بن خلیفه و او از ابى الطفیل، و از ابى داود، و او گفت که محمّد بن سلیمان از فطر از ابى الطفیل بلفظ مذکور روایت نموده، و ابو محمّد احمد بن محمّد عاصمى در «زین الفتى» حدیث مزبور را بلفظ مذکور از استاد خود ابن الجلاب روایت نموده و او از ابى احمد همدانى از ابى عبد اللّه محمّد صفّار از احمد بن مهران از على بن قادم از فطر از ابى الطفیل، و بطریق دیگر از استادش محمّد بن احمد از على بن ابراهیم بن على همدانى از محمّد بن عبد اللّه از احمد بن محمّد لبّاد از ابى نعیم از فطر از ابى الطفیل، و بهمین لفظ گنجى در (کفایة) اش صفحه 13 آنرا از استاد خود یحیى بن ابى المعالى محمّد بن على قرشى از ابى على حنبل بن عبد اللّه بغدادى از ابى القاسم ابن حصین از ابى على ابن مذهب از ابى بکرقطیعى از عبد اللّه بن احمد از پدرش .. تا آخر سند احمد روایت نموده، و محب الدین طبرى در جلد 2 «ریاض النضره» صفحه 169 آنرا بلفظ مذکور روایت نموده و در پایان آن هست که: بفطر گفتم (یعنى کسیکه این حدیث از او نقل شده): بین این گفتار و در گذشتن او چند روز فاصله بود؟ گفت، صد روز، این حدیث را ابو حاتم با بررسى طریق آورده و گوید: مقصود او در گذشتن على بن ابى طالب «1» بوده و ابن کثیر در جلد 5 (البدایه) صفحه 211 و بدخشى در (نزل الابرار) صفحه 20 این حدیث را از طریق احمد و بلفظ او روایت نموده اند.
و ابن اثیر در جلد 5 «اسد الغابة» صفحه 276 از استاد خود ابى موسى از شریف ابى محمّد حمزه علوى از احمد باطرقانى از ابى مسلم بن شهدل از ابى العباس ابن عقدة از محمّد اشعرى از رجا بن عبد اللّه از محمّد بن کثیر از فطر، و ابن جارود از ابى الطفیل روایت نموده که گفت: در نزد على رضى اللّه عنه بودیم که فرمود: سوگند میدهم بخداى تعالى هر که را که روز غدیر خم را درک نموده و حضور داشته برخیزد، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها ابو قدامه انصارى بود، سپس گفتند:
ما گواهى میدهیم که با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از حجة الوداع برمیگشتیم، هنگام ظهر رسول خدا (از قرارگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود چند درخت را محکم بستند و پارچه بر آنها افکندند، سپس نماز را اعلام کرد، پس نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثناى خداوند نمود، سپس فرمود: اى مردم: آیا میدانید که خداى عز و جل مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و همانا من بشما اولى (سزاوارتر)هستم از خود شما- این سخن را چند بار تکرار فرمود، گفتیم: آرى. در این هنگام در حالیکه دست تو را (خطاب بعلى علیه السّلام است) گرفته بود فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه- سه بار.
ابو موسى این حدیث را با بررسى سند روایت نموده و از طریق ابن عقده از کتاب او (الموالات فى حدیث الغدیر) ابن حجر در جلد 4 «الاصابه» صفحه 159 آنرا روایت کرده است.
و سید نور الدین سمهودى در «جواهر العقدین» نقل از حافظ ابى نعیم اصفهانى در «حلیة الاولیاء» از ابى الطفیل روایت کرده که گفت: على رضى اللّه عنه بپا خاست و حمد و ثناى خداوند نمود و سپس گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس که روز غدیر خم حضور داشته برخیزد- آنها که با نقل قول از دیگران بر این امر گواهند برنخیزند، فقط کسانى برخیزند که گوش آنها (از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) این گفتار را شنیده و قلب آنها آنرا ضبط نموده است، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها: خزیمة بن ثابت و سهل بن سعد و عدى بن حاتم و عقبة بن عامر و ابو ایوب انصارى و ابو سعید خدرى و ابو شریح خزاعى و ابو قدامه انصارى و ابو لیلى «1» و ابو الهیثم بن تیّهان و مردانى از قریش بودند. سپس على رضى اللّه عنه و عنهم گفت: بیاورید آنچه شنیدید، آنان گفتند: شهادت میدهیم که: ما با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از حجة الوداع آمدیم تا هنگام ظهر که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله (از جایگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود شاخه و خارهاى چند درخت را زدودند و خرقه بر آنها فکندند سپس اعلام نماز فرمود و ما بیرون شدیم و نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثناى خدا نمود و پس از آن فرمود: اى مردم گفتار شما (در زمینه وظایفى که انجام داده ام) چیست؟ گفتند: بتحقیق ابلاغ نمودى. گفت: خدایا گواه باش (سه بار این کلام را فرمود). سپس فرمود: نزدیک است که من دعوت شوم
و اجابت نمایم و من مسؤلم و شما مسؤلید. سپس فرمود: اى مردم من در میان شما دو چیز خطیر و گرانبها میگذارم، کتاب خدا و عترت من: اهل بیت من، اگر بآند و متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد.
پس متوجه باشید که پس از من درباره آندو، چه گونه خلفى خواهید شد؟ و همانا آندو هرگز جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من وارد شوند، خداوند ذیلطف و آگاه، مرا باین امر خبر داد. سپس فرمود: همانا خداى مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم. آیا نمیدانید که من بشما اولى (سزاوارتر) هستم از خودتان؟ گفتند بلى میدانیم- سه بار- سپس دست تو را یا امیر المؤمنین گرفت و بلند کرد و فرمود:
من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه پس على علیه السّلام فرمود: راست گفتید و من نیز بر این امر از گواهان هستم.
و صاحب ینابیع المودّه در صفحه 38 این حدیث را از سمهودى حکایت نموده و شیخ احمد بن فضل بن محمّد با کثیر مکّى شافعى در (وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل) آنرا بهمین لفظ از ابى الطفیل ذکر نموده است،

12- ابو عماره عبد خیر بن یزید همدانى کوفی (شرح حال او در ص 121 جلد 1 گذشت)، خوارزمى در «المناقب» صفحه 94 باسنادش از حافظ احمد بن حسین بیهقى آورده که او باخبار از ابو محمّد عبد اللّه بن یحیى بن هارون بن عبد الجبار سکرى در بغداد باخبار از اسمعیل بن محمّد صفار و او از احمد بن منصور رمادى از عبد الرزاق از اسرائیل از ابى اسحق روایت نموده که گفت: حدیث نمود مرا سعید بن وهب و عبد خیر … تا آخر آنچه که در صفحه 26- گذشت. و در همان صفحه از ابن کثیر از طریق ابن جریر از سعید و عبد خیر ذکر شد. مراجعه نمائید.

13- عبد الرحمن بن أبی لیلى (شرح حال او در ص 121 ج 1 ذکر شد)، احمد ابن حنبل در ج 1 مسندش در ص 119 با بررسى در سند از عبد اللّه بن عمر قواریرى آورده که او از یونس بن ارقم از یزید بن أبی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلى روایتنموده که گفت: على علیه السّلام را در رحبه مشاهده نمودم، سوگند میداد مردم را که:
هر که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم این گفتار را من کنت مولاه فعلى مولاه شنیده برخیزد و گواهى دهد، عبد الرحمن گفت: دوازده تن از کسانى که در غزوه بدر شرکت نموده بودند بپا خاستند، گوئى بیکى از آنان مینگرم «1» سپس گفتند:
ما شهادت میدهیم که در روز غدیر خم از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدیم که فرمود: آیا من اولى (سزاوارتر) بمؤمنین از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران مؤمنین نیستند؟ گفتیم بلى یا رسول اللّه. سپس فرمود:
فمن کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
و نیز در ص 119 با بررسى سند از احمد بن عمر وکیعى آورده که او از زید بن حباب از ولید بن عقبة بن نزار عبسى از سماک بن عبید بن ولید عبسى روایت نموده که گفت: بر عبد الرحمن بن ابى لیلى وارد شدم و او براى من حدیث نمود باینکه على رضى اللّه عنه را در رحبه مشاهده نمود که گفت بخدا سوگند میدهم مردى را که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را روز غدیر خم دیده و گفتار او را شنیده برخیزد. و جز آنکه خودش او را دیده، برنخیزد. در نتیجه دوازده مرد برخاستند و گفتند ما رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را دیدیم در حالیکه دست تو را (على علیه السّلام را) گرفته بود شنیدم که فرمود:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله و در آن هنگام (هنگام مناشده و سوگند دادن على علیه السّلام) سه تن برنخاستند، پس على علیه السّلام بر آنها نفرین کرد و اثر نفرین او بآنها رسید.
و احمد بن محمّد عاصمى در «زین الفتى» از شیخ زاهد أبی عبد اللّه احمد بن مهاجر روایت نموده و او از شیخ زاهد ابى على هروى از عبد اللّه بن عروه از یوسف بن موسى قطان از مالک بن اسماعیل از جعفر بن زیاد احمر از یزید ابن أبی زیاد و ازمسلم بن سالم، از عبد الرحمن بلفظ او که در حدیث اول از دو حدیث احمد ذکر شد، و بهمین لفظ خطیب بغدادى در ج 14 تاریخش در ص 236 از محمّد بن عمر بن بکیر روایت کرده که گفت: خبر داد ما را ابو عمر یحیى بن محمّد بن عمر اخبارى در سال 363 از ابى جعفر احمد بن محمّد ضبعى از عبد اللّه بن سعید کندى- ابو سعید اشجّ- از علاء بن سالم عطّار از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن که گفت: شنیدم از على علیه السّلام در رحبه …
و طحاوى در ج 2 «مشکل الآثار» ص 308 با بررسى سند از عبد الرحمن روایت نموده که گفت: از على علیه السّلام شنیدم که سوگند میداد و میگفت: بخدا سوگند مى‏دهم هر مردى را که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آنچه شنیده برخیزد و گواهى دهد، در نتیجه دوازده تن از آنها که جنگ بدر را درک نموده بودند برخاستند و گفتند: رسول خدا دست على علیه السّلام را گرفت و بلند کرد و فرمود:
اى مردم، آیا من بمؤمنین اولى (سزاوارتر) نیستم از خودشان؟ گفتند: آرى یا رسول اللّه هستى، فرمود: بار خدایا هر کس که من مولاى اویم پس این (على علیه السّلام) مولاى او است … و تمام حدیث را ذکر نموده.
و ابن اثیر در ج 4 «اسد الغابه» ص 28 از ابى الفضل بن عبید اللّه فقیه باسنادش به ابى یعلى احمد بن على روایت نموده که او بطور اخبار از قواریرى نقل نموده و او از یونس بن ارقم، از یزید بن ابى زیاد از عبد الرحمن بن ابى لیلى که گفت: على علیه السّلام مشاهده نمودم که در رحبه مردم را سوگند مى‏داد و میفرمود: سوگند مى‏دهم بخدا هر کس که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه برخیزد، عبد الرحمن گفت در نتیجه دوازده نفر از اصحاب بدر برخاستند، گوئى یکى از آنانرا مى‏بینم که شلوار بتن داشت و همگان گفتند: ما گواهیم که شنیدیم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم میفرمود: آیا من اولى (سزاوارتر) بمؤمنین از خودشان نیستم؟ و آیا زنان من مادران مؤمنین نیستند؟؟ گفتیم: بلى، یا رسول اللّه، سپس فرمود:من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- سپس ابن اثیر گوید مانند این حدیث از براء بن عازب نیز روایت شده و در آن افزوده است که: در نتیجه این گفتار پیغمبر صلى اللّه علیه و آله عمر بن خطاب گفت: اى پسر ابى طالب امروز ولى هر مؤمن گشتى، و حموینى در «فراید السمطین» باب دهم روایت کرده گوید: خبر داد مرا، شیخ ابو الفضل اسمعیل بن ابى عبد اللّه بن حمّاد فسفلانى در کتاب خود باخبار از شیخ حنبل بن عبد اللّه بن سعاده مکى رصافى بطور سماع از او باخبار از ابى القاسم هبة اللّه بن محمّد بن عبد الواحد بن حصین بطور سماع از او باخبار از ابو على ابن المذهّب بطور سماع از او باخبار از ابى بکر قطیفى، از ابى عبد اللّه عبد اللّه بن احمد بن حنبل … تا آخر سند و لفظ او که هر دو مذکور افتاد.
و شمس الدین جزرى در «اسنى المطالب» صفحه 3 حدیث مزبور را روایت نموده گوید: خبر داد مرا ابو حفص عمر بن حسن مراغى بطور مشافهه از ابى الفتح یوسف بن یعقوب شیبانى، از ابى الیمن زید کندى، از ابى منصور قزّاز، از ابى بکر بن ثابت، از محمّد بن عمر، از ابى عمر، تا آخر سند خطیب بغدادى که کمى پیش ذکر شد سپس گفته: این حدیث از این وجه حسن است و از وجوه بسیار صحیح است که بطور تواتر از امیر المؤمنین علیه السّلام رسیده و از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله نیز بطور متواتر رسیده است، و حافظ ابو بکر هیثمى آن حدیث را بلفظ مذکور از ابن اثیر در جلد 9 «مجمع الزواید» خود صفحه 105 از عبد اللّه بن احمد، و حافظ ابى یعلى روایت کرده و رجال آنرا توثیق نموده است.
و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش حدیث مزبور را در صفحه 211 از دو طریق و بدو لفظ احمد که ذکر شد روایت نموده و بعد از ذکر کردن روایت بلفظ دوم گوید:
و نیز از عبد الاعلى ابن عامر ثعلبى «1» و غیره از عبد الرحمن بن ابى لیلى حدیث مزبور بدین لفظ روایت شده، و در جلد 7 صفحه 346 آن کتاب حدیث مزبور را از طریقابى یعلى و احمد (بدو اسنادش) روایت نموده سپس گوید: و همچنین حدیث مزبور را ابو داود طهوى (بضمّ طاء) و نامش عیسى بن مسلم است از عمرو بن عبد اللّه بن هند جملى و عبد الاعلى ابن عامر ثعلبى و آندو از عبد الرحمن روایت نموده اند و سپس بهمان نحو آنرا ذکر کرده، و بطوریکه در جلد 6 «کنز العمال» صفحه 397 مذکور است سیوطى حدیث مزبور را از دار قطنى در «جمع الجوامع» روایت نموده و لفظ او چنین است:
على علیه السّلام خطبه ایراد کرد و سپس گفت: سوگند میدهم بخدا (سوگندى که در اسلام مقرر است) هر فردى را که روز غدیر خم در محضر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله حضور داشته آنگاه که دست مرا گرفت و فرمود: آیا من اولى (سزاوارتر) بشما اى گروه مسلمین از خود شما نیستم؟ گفتند بلى، هستى اى رسول خدا، پس فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، برخیزد و شهادت دهد، در نتیجه حدود هفده تن برخاستند و شهادت دادند و گروهى کتمان نمودند و آنان از دنیا نرفتند مگر بعد از آنکه نابینا و دچار برص شدند.
و حدیث مزبور را در جلد 6 صفحه 407 بلفظ اوّل که از احمد ذکر شد، از طریق عبد اللّه بن احمد، و ابى یعلى موصلى- و ابن جریر طبرى، و خطیب بغدادى، و ضیاء مقدسى روایت نموده، و وصّابى در «الاکتفاء» حدیث مزبور را بلفظ اوّل از دو لفظ احمد که ذکر شد نقل از «زواید المسند» عبد اللّه بن احمد و از طریق ابى یعلى در مسندش و از ابن جریر طبرى در «تهذیب الآثار» و از خطیب در تاریخش و از ضیاء در «المختاره» ع 2 صفحه 132 روایت نموده است.

14- عمر و ذى مرّ (شرح حال او در صفحه 123 ج 1 مذکور است)، احمد بن حنبل در جلد 1 مسندش صفحه 118 با بررسى طریق روایت کرده گوید: حدیث نمود ما را على بن حکیم باخبار از شریک از ابى اسحق از عمرو بمانند حدیث ابى اسحاق از سعید و زید که در صفحه 21 ذکر شد و در روایت مزبور این جمله را نیز ذکر نمودهو افزوده است: و انصر من نصره و اخذل من خذله، و نسائى در خصایص صفحه 19 و در طبعه 26 روایت کرده گوید: خبر داد ما را على بن محمّد بن على بحدیث از خلف بن تمیم و او از اسرائیل و او از ابى اسحق و او از عمرو ذى مرّ که گفت: على علیه السّلام را در رحبه مشاهده نمودم که سوگند میداد اصحاب محمّد صلى اللّه علیه و آله را و بآنها میفرمود کدام یک از شما سخن رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده آنچه را که فرموده، در نتیجه مردمى برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدند که مى‏فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و در صفحه 41 باسناد دیگر حدیث مزبور را از او روایت نموده است.
و حموینى در «فراید السمطین» باب دهم این حدیث را از او (عمر و ذى مرّ) بسند و لفظ مذکور در صفحه 22 روایت نموده، و حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» صفحه 105 از نامبرده و از زید بن یثیع و سعید بلفظ ابن عقده که در صفحه 22 ذکر شد از طریق بزّار روایت را ذکر کرده و تصریح او در آنجا دایر بصحیح بودن رجال سند حدیث تا آخر گذشت.
و گنجى شافعى در «الکفایه» صفحه 17 باسناد از عمرو بن مرّه و زید بن یثیع و سعید بن وهب- و ذهبى در جلد 2 (المیزان) صفحه 303 از ابى اسحق از عمرو- و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 211 از طریق احمد و نسائى و ابن جریر، و در جلد 7 صفحه 347 از طریق ابن عقده از حسن بن على بن عفّان عامرى از عبید اللّه بن موسى از فطر از عمرو بلفظ او که در صفحه 22 ذکر شد حدیث مزبور را روایت نموده اند، و سخن ابى اسحق را ذکر کرده که گفت: اى ابى بکر؟ آنان چگونه استادانى هستند؟
و سیوطى در «تاریخ الخلفاء» صفحه 114 و «جمع الجوامع»- چنانکه در جلد 6 «کنز العمال» صفحه 403 مذکور است از ابى اسحق از عمرو و سعید و زید بلفظ پیشگفته از طریق بزار و ابن جریر و خلیعى- و جزرى در «اسنى المطالب» صفحه 4 بلفظ احمد- حدیث مزبور را روایت نموده اند.

15- عمیرة بن سعید (شرح حال او در صفحه 124 گذشت) حافظ ابو نعیم اصفهانى در جلد 5 «حلیة الاولیاء» صفحه 26 با بررسى طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را سلیمان بن احمد (طبرانى) از احمد بن ابراهیم بن کیسان از اسمعیل بن عمرو بجلى «1» از مسعر بن کدام، از طلحة بن مصرف، از عمیرة بن سعد که گفت على علیه السّلام را بر منبر مشاهده کردم در حالیکه اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را سوگند میداد و در میان آنها: ابو سعید و ابو هریره، و انس بن مالک از جمله دوازده تن که در اطراف منبر بودند حضور داشتند و على علیه السّلام در حالیکه بر منبر قرار داشت فرمود: شما را بخدا قسم میدهم آیا شنیدید از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله که میفرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه.
در نتیجه همه آنها برخواستند و گفتند: بار خدایا، آرى، یکى از آن گروه برنخاست، على علیه السّلام فرمود: تو را چه مانع شد از اینکه برخیزى؟ گفت: یا امیر المؤمنین در اثر سالخوردگى دچار فراموشى شدم! على علیه السّلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را گرفتار بلائى حسن «2» (نیکو) بگردان راوى گوید: ازدنیا نرفت تا اینکه ما دیدیم که بین دو چشم او نقطه سفیدى آشکار شد که عمّامه آنرا نمیتوانست بپوشاند! حدیث غریبى «1» است از طلحة بن مصرف که مسعر بن کدام تنها بطور طولانى از او نقل کرده، و این حدیث را ابن عایشه از اسمعیل بمانند او روایت کرده، و اجلح «2» و هانى «3» بن ایوب آنرا بطور اختصار از طلحه روایت نموده اند.
و نسائى در خصایصش در صفحه 16 از محمّد بن یحیى بن عبد اللّه نیشابورى، و احمد بن عثمان بن حکیم، از عبید اللّه بن موسى از هانى بن ایوب، از طلحه، از عمیرة بن سعد روایت نموده که نامبرده از على علیه السّلام شنیده که آنجناب در رحبه سوگند داد هر که را که از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله این گفتار را
(من کنت مولاه فعلى مولاه)
شنیده برخیزد و گواهى دهد و در نتیجه شش تن برخاستند و شهادت بدان دادند.
و ابو الحسن ابن المغازلى در مناقب خود روایت کرده گوید: حدیث کرد مرا ابو القاسم فضل بن محمّد بن عبد اللّه اصفهانى هنگام ورودش بما در واسط که از کتاب خود در تاریخ آخر رمضان سال 434 املاء نموده و گفت: حدیث نمود مرا محمّد بن على بن عمر بن مهدى، از سلیمان بن احمد بن ایوب طبرانى، از احمد بن ابراهیم بن کیسان ثقفى اصفهانى از اسمعیل بن عمر بجلى، از مسعر بن کدام، از طلحة بن مصرف از عمیرة بن سعد که گفت: على علیه السّلام را بر منبر دیدم در حالیکه سوگند میداد اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را که در روز غدیر آنچه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله فرموده بدان گواهى
دهند، و در نتیجه دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: ابو سعید خدرى و ابو هریره و انس بن مالک «1» که شهادت دادند باینکه از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شنیدند میفرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و ابن کثیر حدیث مزبور را در جلد 5 تاریخش در صفحه 211 از طریق اسمعیل بن عمر بجلى از مسعر از طلحه از عمیره و از طریق عبید اللّه بن موسى، از هانى بن ایوب، از طلحه، از عمیره و در جلد 7 صفحه 347 از طریق طبرانى مذکور روایت نموده، و سیوطى بطوریکه در جلد 6 «کنز العمال» صفحه 403 مذکور است در «جمع الجوامع» از طریق طبرانى در کتاب اوسط او بدو لفظش آنرا روایت نموده که در یکى از آندو چنین است که: در نتیجه هجده تن برخاستند و شهادت دادند و در روایت دوم دوازده تن، و شیخ ابراهیم وصابى در کتاب «الاکتفاء» نقل از «المعجم الاوسط» طبرانى بدو لفظ او آنرا روایت نموده.
فائده- حافظ هیثمى در جلد 9 «مجمع الزواید» صفحه 108 حدیث مناشده را با بررسى در سند از طریق طبرانى در جامع اوسط و صغیر او از عمیرة بنت سعد، بلفظ عمیرة بن سعد که در بالا از ابن مغازلى ذکر شده روایت نموده، سپس: بعضى از متأخرین حدیث مزبور را از عمیرة بنت سعد ذکر و شرح حال و معرفى او را بطوریکه در صفحه 124 مذکور است درج نموده، در حالیکه از نظر او مخفى و پوشیده مانده که این امر اشتباه و غلط است و حدیث مذکور همان روایتى است که حفاظ آنرا از طریق طبرانى از عمیرة بن سعد نقل نموده اند.

16- یعلى بن مرة بن وهب ثقفى صحابى، ابن اثیر در جلد 5 «اسد الغابه»صفحه 6 از طریق ابى نعیم و ابى موسى مدینى باسناد آندو بابى العباس ابن عقده، روایت نموده، از عبد اللّه بن ابراهیم بن قتیبه از حسن بن زیاد، از عمرو بن سعید بصرى، از عمرو بن عبد اللّه بن یعلى بن مرّه، از پدرش، از جدّش (یعلى نامبرده) که گفت: شنیدم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه پس از آنکه على علیه السّلام بکوفه آمد، مردم را سوگند داد و در حدود هفده تن از آنان در قبال سوگند آنجناب شهادت دادند (باستماع این گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) و در میان آنعدّه بودند: ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و ناجیة بن عمرو خزاعى، و ابن حجر حدیث مذکور را از جلد 3 «کتاب الموالات» ابن عقده در کتاب الاصابه ج 3 صفحه 542 روایت نموده، و حدیث نامبرده در جلد 2 «اسد الغابه» صفحه 233 از طریق حافظ ابن عقده و ابى موسى مدینى بهمان اسناد و لفظ مذکور روایت شده جز اینکه در آن چنین مذکور است: چند نفر از ده بیشتر شهادت دادند و از جمله آنها یزید- یا- زید بن شراحیل انصارى بود، و ابن حجر در جلد 1 «الاصابه» صفحه 567 آنرا حرف بحرف از «کتاب الموالات» ابن عقده نقل کرده و ابن اثیر در جلد 3 «اسد الغابه» صفحه 93 آنرا باسناد و لفظ مذکور روایت نموده جز اینکه در آن چنین ذکر شده: ده و اندى از آنان شهادت دادند که در میان آنها عامر بن لیلى غفارى بود.

17- هانى بن هانى همدانى کوفى تابعى، ابن اثیر در جلد 3 «اسد الغابة» صفحه 331 از طریق ابن عقده و ابى موسى از ابى غیلان، از ابى اسحق، از عمرو ذى مرّ و زید بن یثیع و سعید بن وهب و هانى بن هانى (حدیث مزبور را) بلفظى که در صفحه 25 گذشت روایت نموده و در آنجا توجه به تحریف ابن حجر در «الاصابه» نسبت به حدیث مزبور نمودید!.

18- حارثة بن نصر تابعى، نسائى در خصایص صفحه 40 با بررسى آورده گوید: خبر داد ما را یوسف بن عیسى، باخبار از فضل بن موسى بروایت او از اعمشاز ابى اسحق از سعید بن وهب که گفت: على علیه السّلام در رحبه فرمود بخدا سوگند میدهم که شنیده است از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود: خداوند ولى من است و من ولى مؤمنین هستم و هر کس که من ولى اویم، این على ولى او است خدایا دوست بدار کسى را که او را دوست دارد و دشمن دار کسى را که او را دشمن دارد و یارى کن کسى را که او را یارى کند؟ سعید گفت: از پهلوى من شش تن برخاستند، و حارثة بن نصر گفت، شش تن برخاستند، و زید بن یثیع گفت:
شش تن در نزد من برخاستند، و عمرو ذى مرّ این جمله را (اضافه بر آنچه از دعاى پیغمبر صلى اللّه علیه و آله فوقا ذکر شد) بیان نمود: احب من احبه و ابغض من ابغضه.
ابن ابى الحدید در جلد 1 شرح «نهج البلاغه» صفحه 209 گوید: عثمان بن سعید از شریک بن عبد اللّه- قاضى (متوفاى 177) روایت نموده که گفت: چون بعلى علیه السّلام رسید که مردم او را در خصوص ادعایش راجع بمقدم داشتن و برترى دادن پیغمبر صلى اللّه علیه و آله او را بدیگران متهم داشته و بیانات او را خلاف واقع مى‏پندارند فرمود آنهائى را که (از صحابه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) باقى مانده اند و گفتار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله را در روز غدیر شنیده اند، بخدا سوگند میدهم که برخیزند و بآنچه شنیده اند گواهى دهند در نتیجه شش تن از اصحاب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از طرف راست آنجناب و شش تن از طرف چپ آنحضرت که آنها نیز از صحابه بودند بپا خاستند و شهادت دادند که خود از پیغمبر شنیدند که در آنروز در حالیکه دستهاى على علیه السّلام را بلند کرده بود فرمود:
من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.
و برهان الدین حلبى در جلد 3 «سیرة الحلبیّه» ص 302 گوید: بتحقیق پیوسته که على کرم اللّه وجهه در حال خطبه بپا خاست، و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:
آنان را که روز غدیر خم را درک نموده اند بخدا قسم میدهم که برخیزند، آنها که بگویند: آگاهى یافتم- یا- بمن چنین رسیده، برنخیزند، تنها کسانى که دوگوش آنها (از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله) شنیده و قلب آنها آن را درک نموده برخیزند، در نتیجه هفده تن صحابى (یعنى از اصحاب پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) بپاخاستند و در روایتى سى تن، در معجم الکبیر- شانزده تن- و در روایتى دوازده تن- در این هنگام على علیه السّلام به آنها فرمود: بیاورید و بیان کنید آنچه شنیده اید، آنها این حدیث را ذکر نمودند که از جمله آن این کلام بود من کنت مولاه فعلى مولاه. و در روایتى چنین است که:
فهذا مولاه، و از زید بن ارقم رضى اللّه عنه نقل کرده اند که گفت: من از کسانى بودم که کتمان کردند و شهادت ندادند؟ و در نتیجه خداوند مرا نابینا ساخت، و على کرم اللّه وجهه بر کتمان کنندگان این نفرین را نموده بود.

در این مورد گروه دیگرى از متأخرین علما، حدیث هستند که به ذکر و روایت این مناشده پرداخته اند که ما از ذکر و شرح آنها صرف نظر میکنیم و به آنچه ذکر شد اکتفا مینمائیم.
(گواهان مشهور و بنام- که به داستان غدیر در روز رحبه براى امیر المؤمنین شهادت دادند)
1- ابو زینب بن عوف انصارى.
2- ابو عمرة بن عمرو بن محصن انصارى.
3- ابو فضاله انصارى- نامبرده از اصحاب بدر است و در صفین در راه یارى امیر المؤمنین علیه السّلام شهادت یافته.
4- ابو قدامه انصارى که در صفین شهادت یافته.
5- ابو لیلى انصارى- گفته شده که او نیز در صفین شهادت یافته «1».
6- ابو هریره دوسى که (در یکى از سالهاى 57/8/9 در گذشته).
7- ابو الهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است و در صفین بشهادت رسیده.
8- ثابت بن ودیعه انصارى- خزرجى- مدنى.
9- حبشىّ بن جناده سلولى در غزوات امیر المؤمنین علیه السّلام حضور داشته.
10- ابو ایوب خالد انصارى که از اصحاب بدر است و در جنگ با روم (حدود سالهاى 50/1/2 بشهادت رسیده.
11- خزیمة بن ثابت انصارى ذو الشهادتین که از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته.
12- ابو شریح خویلد بن عمر و خزاعى که در سال 68 وفات یافته.
13- زید- یا- یزید بن شراحیل انصارى.
14- سهل بن حنیف انصارى اوسى که از اصحاب بدر است و در سال 38 وفات یافته.
15- ابو سعید سعد بن مالک خدرى انصارى که در یکى از سالهاى 63/4/5 وفات یافته
16- ابو العباس سهل بن سعد انصارى که در سال 91 وفات یافته.
17- عامر بن لیلى غفارى.
18- عبد الرحمن بن عبد ربّ انصارى.
19- عبد اللّه بن ثابت انصارى که خدمتکار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بوده است.
20- عبید بن عازب انصارى که از جمله ده نفرى است که براى دعوت مردم باسلام گماشته شدند «1».
21- ابو طریف عدىّ بن حاتم که در سال 68 در سن صد سالگى وفات یافته.
22- عقبة بن عامر جهنى که از نزدیکان و خویشاوندان معاویه بود و نزدیک سال 60 در گذشته.
23- ناجیة بن عمرو خزاعى.
24- نعمان بن عجلان انصارى- سخنگو و شاعر انصار بوده.

اینها کسانی هستند که از گواهان مشهور و به نام داستان غدیر در مناشده رحبه به دستیارى تاریخ و بر حسب احادیث پیش گفته بدانها واقف و آگاه شدیم. و امام احمد در حدیثى که در صفحه 26 گذشت، تصریح نموده که تعداد شهود در آن روز (رحبه) سى تن بوده و حافظ هیثمى در مجمع الزواید خود به طوری که گذشت این داستان را بررسى و بصحت آن اشعار نموده، و در تذکره سبط ابن جوزى ص 17 و تاریخ الخلفاى سیوطى ص 65 و جلد 3 السیرة الحلبیه ص 302 نیز ملاحظه میشود، و لفظ ابى نعیم «فضل بن دکین» در اینجا چنین است (پس از سوگند دادن امیر المؤمنین علیه السّلام) مردم بسیارى بپا خاستند و گواهى دادند- چنانکه در صفحه 26- گذشت.

جلب توجه خواننده گرامى به این نکته جدّا توجه دارد، که این مناشده در تاریخى صورت گرفته (سال 35) که با تاریخ وقوع (سال حجة الوداع) بیش از بیست و پنج سال فاصله داشته و در خلال این مدت بسیارى از اصحاب پیغمبر که در روز غدیر خم حضور داشته اند وفات یافته اند و بعضى از آنها در جنگها کشته شده اند و گروهى هم در بلاد مختلفه پراکنده گشته اند، و کوفه هم با مدینه منوره که مرکز اجتماع اصحاب پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بوده فاصله زیادى داشته و جز معدودى از پیروان حق که در عصر خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام بدانجا مهاجرت نموده بوده اند حضور نداشته اند و این داستان مناشده از امور اتفاقى بوده است که بدون سابقه و مقدمه صورت گرفته و طورى نموده که قبلا اعلام شده باشد تا علاقمندان بحضور در آن اجتماع آهنگ آنجا نمایند و گواهان بسیار و راویان فراوانى در مجمع مناشده امیر المؤمنین علیه السّلام حضور داشته باشند، و در میان حاضرین نیز کسانى بوده اند که از روى سفاهت یا کینه ورزى از اداى شهادت خوددارى و کتمان کرده اند به طوری که در بسیارى از احادیث مذکوره به آن اشاره شده و تفصیل آن نیز در مطالب آتیه بیان خواهد شد، با همه این علل و جهات گروه بسیارى این داستان را نقل و روایت نموده اند تا چه رسد باینکه چنین موانع و عللى وجود نمیداشت پس با آنچه ذکر شده بر خواننده آشکار است که این حدیث (داستان غدیر خم) در آن اعصار و ازمنه گذشته تا چه حد داراى شهرت و تواتر بوده است؟!

و اما اختلاف تعداد گواهان در احادیثى که ذکر شد، محمول بر این است که هر یک از راویان قضیه مناشده رحبه کسانى را که میشناخته یا بدو توجه داشته یا کسانى را که در نزد او یا در پهلوى منبر یا یکى از دو طرف آن در آن روز بوده اند دیده و شهادت آنها را ذکر نموده و به دیگرى توجه نداشته و یا فقط آنهائى که از اصحاب بدر و یا از گروه انصار در آن روز و در آن مجلس حضور داشته اند مورد توجه راوى بوده یا در نتیجه بلند شدن صداهاى آن گروه براى شهادت و دوخته شدن چشمها و گوشها به درک موضوع شهادت و وجود اختلال و هرج و مرج در مجلس چنانکه مقتضاى امثال آن مجتمعات است بعضى از بعض دیگر غفلت ورزیده و هر کس آن کسى را از شهادت دهندگان که به حساب در آورده است نقل نموده است.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 339

متن عربی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 339

 مناشدة أمیر المؤمنین علیه السلام یوم الرحبة سنة (35) «1»

إنَّ أمیر المؤمنین علیه السلام لَمّا بلغه اتِّهام الناس له فیما کان یرویه من تقدیم رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم إیّاه على غیره، و نوزع فی خلافته، حضر فی مجتمع الناس بالرحبة فی الکوفة، و استنشدهم بحدیث الغدیر؛ ردّا على من نازعه فیها، و قد بلغ الاهتمام بهذه المناشدة إلى أن رواها غیرُ یسیر من التابعین، و تظافرت إلیها الأسانید فی کتب العلماء، و نحن وقفنا على روایة أربعة صحابیین، و أربعة عشر تابعیّا «2»، فإلى الملتقى:

1- أبو سلیمان المؤذِّن- المترجم (ص 62)-:

قال ابن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغة «3» (1/362): روى أبو إسرائیل «4»، عن الحکم «5»، عن أبی سلیمان المؤذِّن- هذا سند أحمد الآتی-: أنَّ علیّا علیه السلام نشد الناس: «من سَمِع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه؟» فشهد له قومٌ، و أمسک زید بن أرقم،- فلم یشهد، و کان یعلمها!- فدعا علیّ علیه السلام علیه بذهاب البصر فعَمِیَ، فکان یحدِّث الناس بالحدیث بعد ما کُفَّ بصره.

و یأتی بطرق أخرى عنه عن زید بن أرقم، و لعلّ هذا من ذلک، و فیه سقط «6».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 340

2- أبو القاسم أصبغ بن نُباتة- المترجم (ص 62)-:

روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «1» (3/307 و 5/205) عن الحافظ ابن عقدة عن محمد بن إسماعیل بن إسحاق الراشدی، حدّثنا محمد بن خلف النمیری، حدّثنا علیّ بن الحسن العبدی عن الأصبغ قال:

 نشد علیٌّ الناس فی الرحبة: «من سمِع النبیّ صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ ما قال إلّا قام، و لا یقوم إلّا من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول».

فقام بضعة عشر رجلًا فیهم أبو أیّوب الأنصاریّ، و أبو عمرة بن عمرو بن محصن، و أبو زینب- بن عوف الأنصاری- و سهل بن حنیف؛ و خزیمة بن ثابت، و عبد اللَّه بن ثابت الأنصاریّ، و حُبشی بن جنادة السلولی، و عُبید بن عازب الأنصاریّ، و النعمان بن عجلان الأنصاریّ، و ثابت بن ودیعة الأنصاریّ، و أبو فضالة الأنصاریّ، و عبد الرحمن بن عبد ربّ الأنصاریّ، فقالوا:

نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: «ألا من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحبَّ من أحبّه و أبغض من أبغضه، و أعن من أعانه».

و فی أُسد الغابة «2» عن الأصبغ بن نباتة: قال:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 341

نشد علیٌّ الناس من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قال إلّا قام.

فقام بضعة عشر فیهم أبو أیّوب الأنصاریّ، و أبو زینب، فقالوا: نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و أخذ بیدک یوم غدیر خُمّ، فرفعها، فقال:

 «أ لستم تشهدون أنّی بلّغت و نصحت؟ [قالوا: نشهد أنَّک قد بلّغت و نصحت.] «1» قال: ألا إنَّ اللَّه عزّ و جلّ ولیّی و أنا ولیّ المؤمنین، فمن کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحِبَّ من أحبّه، و أعِن من أعانه، و أبغض من أبغضه». أخرجه أبو موسى.

و رواه ابن حجر العسقلانی فی الإصابة (2/408) من طریق ابن عقدة عن الأصبغ قال:

لمّا نشد علیٌّ الناس فی الرحبة من سمِع [النبیّ صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قال إلّا قام، و لا یقوم إلّا من سمع‏] «2»، فقام بضعة عشر رجلًا، منهم: أبو أیّوب و أبو زینب، و عبد الرحمن بن عبد ربّ، فقالوا: نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول و أخذ بیدک یوم غدیر خُمّ فرفعها فقال: «أ لستُم تشهدون أنّی قد بلّغت؟» قالوا: نشهد.

قال: «فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه».

و رواه فی الإصابة (4/80) و قال: قال أبو موسى: ذکره أبو العبّاس بن عقدة فی کتاب الموالاة من طریق علیّ بن الحسن العبدیّ، عن سعد هو الإسکاف، عن الأصبغ ابن نباتة، قال:

نشد علیٌّ الناسَ فی الرحبة من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قال، إلّا قام، فقام بضعة عشر رجلًا منهم أبو أیّوب، و أبو زینب بن عوف، فقالوا:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 342

نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول، و أخذ بیدک یوم غدیر خُمّ فرفعها، فقال: «أ لستم تشهدون أنّی قد بلّغت؟» قالوا: نشهد. قال: «فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه».

 «1»

 

3- حَبَّة بن جُوَیْن العُرَنی، أبو قُدامة البجلیّ، الصحابیّ: المتوفّى (76، 79).

روى الحافظ ابن المغازلی الشافعی فی المناقب «2» عن أبی طالب محمد بن أحمد ابن عثمان، عن أبی عیسى الحافظ، یرفعه إلى حبّة العُرَنی، یذکر یوم الغدیر و استنشاد علیٍّ به، فقال: فقام اثنا عشر رجلًا من أهل بدر منهم: زید بن أرقم فقالوا: نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ: «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه». الحدیث.

و مرّ (ص 24) عن الدولابیّ بإسناده عن أبی قُدامة، قال: نشد الناسَ علیٌّ فی الرحبة، فقام بضعة عشر رجلًا، فیهم رجل علیه جبّة علیها إزارٌ حضرمیّة، فشهدوا…. الحدیث. «3»

 

 4- زاذان بن عمر- المترجم (ص 64)-:

أخرج أحمد إمام الحنابلة فی مسنده «4» (1/84) قال: حدّثنا ابن نمیر، حدّثنا

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 343

عبد الملک، عن أبی عبد الرحیم الکندی، عن زاذان بن عمر، قال:

سمعتُ علیّا فی الرحبة، و هو ینشد الناس من شهد رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ و هو یقول ما قال.

فقام ثلاثة عشر رجلًا، فشهدوا أنَّهم سَمِعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و هو یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه».

و رواه عن زاذان «1» الحافظ الهیثمیّ فی مجمع الزوائد (9/107) من طریق أحمد باللفظ المذکور، و أبو الفرج ابن الجوزی فی صفة الصفوة (1/121)، و أبو سالم محمد ابن طلحة الشافعیّ فی مطالب السؤول (ص 54)- المطبوع سنة (1302)- و ابن کثیر الشامیّ فی البدایة و النهایة (5/210، 7/348) من طریق أحمد، و سبط ابن الجوزی فی تذکرته (ص 17)، و السیوطیّ فی جمع الجوامع نقلًا عن أحمد، و ابن أبی عاصم فی السنّة، کما فی کنز العمّال (6/407). «2»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 344

5- زِرّ بن حُبیش الأسدی- المترجم (ص 64)-:

قال الحافظ أبو عبد اللَّه الزرقانیّ المالکیّ فی شرح المواهب (7/13): أخرج ابن عقدة عن زرّ بن حُبیش قال:

قال علیٌّ: «من هاهنا من أصحاب محمد؟» فقام اثنا عشر رجلًا، فشهدوا أنَّهم سَمِعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه» «1».

 

6- زیاد بن أبی زیاد- المترجم (ص 64)-:

أخرج أحمد بن حنبل فی مسنده «2» (1/88) قال: حدّثنا محمد بن عبد اللَّه، حدثنا الربیع- یعنی ابن أبی صالح الأسلمی- حدّثنا زیاد بن أبی زیاد:

سمعت علیّ بن أبی طالب رضى الله عنه یَنشُد الناس فقال: «أَنشُدُ اللَّه رجلًا مسلماً سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قال». قال: فقام اثنا عشر بدریّا، فشهدوا.

و رواه الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/106) من طریق أحمد، و قال: رجاله ثقات، و ابن کثیر فی البدایة «3» (7/348) عن أحمد، و الحافظ محبّ الدین الطبری فی الریاض النضرة «4» (2/170)، و ذخائر العقبى (ص 67). «5»

 

7- زید بن أرقم الأنصاریّ، الصحابیّ:

أخرج أحمد «6»، عن أسود بن عامر، عن أبی إسرائیل، عن الحکم، عن أبی‏

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 345

سلیمان، عن زید بن أرقم قال:

نشد علیٌّ الناس فقال: «أَنشُد اللَّه رجلًا سمع النبیّ صلى الله علیه و سلم یقول: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

فقام اثنا عشر رجلًا بدریّا، فشهدوا بذلک، و کنت فیمن کتم، فذهب بصری.

و أخرجه الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/106) عن أحمد و الطبرانی فی الکبیر «1» باللفظ المذکور، و وثّق رجاله، و قال: و فی روایة عنده: و کان علیٌّ دعا على من کتم «2».

و رواه ابن المغازلی فی المناقب «3» عن أبی الحسین علیّ بن عمر بن عبد اللَّه بن شوذب، عن أبیه، عن محمد بن الحسین الزعفرانی، عن أحمد «4» بن یحیى بن عبد الحمید، عن أبی إسرائیل، عن الحکم، عن أبی سلیمان، عن زید باللفظ المذکور، و فیه:

 

و کنت أنا ممّن کتم، فذهب اللَّه ببصری، و کان علیّ- کرّم اللَّه وجهه- دعا على من کتم.

و رواه الشیخ إبراهیم الوصّابی فی الاکتفاء باللفظ المذکور عن الطبرانی فی المعجم الکبیر.

و روى الحافظ محبّ الدین الطبری فی ذخائر العقبى (ص 67) عن زید أنَّه قال:

نشد علیٌّ الناس فقال: «أَنشُد اللَّه رجلًا سمع النبیّ صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خم: من

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 346

کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

فقام ستة عشر رجلًا فشهدوا بذلک.

و بهذا اللفظ رواه الهیثمی فی مجمعه (ص 107) من طریق أحمد، و رواه السیوطی فی جمع الجوامع کما فی کنز العمّال «5» (6/403) نقلًا عن المعجم الأوسط للطبرانی «6»، و فیه: فقام اثنا عشر رجلًا، فشهدوا بذلک.

و أخرج الحافظ محمد بن عبد اللَّه «7»- المترجم (ص 104)- فی فوائده- الموجودة فی مکتبة الحرم الإلهی- قال:

 

حدّثنا محمد بن سلیمان بن الحرث، حدّثنا عبید اللَّه بن موسى، حدّثنا أبو إسرائیل الملّائی، عن الحکم، عن أبی سلیمان المؤذِّن، عن زید:

أنَّ علیّا انتشد الناس من سمِع رسول اللَّه یقول: «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه»

فقام ستة عشر رجلًا، فشهدوا بذلک و کنتُ فیهم «8».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 347

و حکاه عنه ابن کثیر فی البدایة و النهایة «1» (7/346). «2»

 

8- زید بن یُثیع- المترجم (ص 64)-:

أخرج أحمد بن حنبل فی المسند «3» (1/118) قال: حدّثنا علیّ بن حکیم الأودی، أنبأنا شریک عن أبی إسحاق، عن سعید بن وهب و زید بن یُثیع قالا:

 

نشد علیٌّ الناس فی الرحبة: «من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ إلّا قام».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 348

قال: فقام من قِبَل سعد ستّة، و من قِبَل زید ستّة، فشهدوا أنَّهم سمعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول لعلیّ یوم غدیر خمّ: «ألیس رسول اللَّه أولى بالمؤمنین؟ قالوا: بلى.

قال: اللّهمّ من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

و رواه من طریق أحمد بهذا اللفظ ابن کثیر فی البدایة و النهایة «1» (5/210)، و الکنجیّ الشافعیّ فی کفایة الطالب «2» (ص 17)، و الجزریّ فی أسنى المطالب «3» (ص 4).

و روى النسائی فی الخصائص «4» (ص 22)، عن القاضی علیّ بن محمد بن علیّ، عن خلف- بن تمیم- عن شعبة «5»)، عن أبی إسحاق، عن سعید و زید. و فی (ص 23) عن أبی داود- سلیمان الحرّانی-، عن عمران بن أبان المتوفّى (205) عن شریک، عن أبی إسحاق، عن زید قال: سمعت علیّ بن أبی طالب رضى الله عنه یقول على منبر الکوفة: «إنّی أَنشُدُ اللَّه رجلًا- و لا یشهد إلّا أصحاب محمد- سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ یقول: من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

فقام ستّة من جانب المنبر الآخر «6»، فشهدوا أنَّهم سمعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول ذلک.

قال شریک: فقلت لأبی إسحاق: هل سمعت البراء بن عازب یحدِّث بهذا عن

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 349

رسول اللَّه؟ قال: نعم.

و أخرج ابن جریر الطبری، عن أحمد بن منصور، عن عبید اللَّه بن موسى، عن فطر بن خلیفة، عن أبی إسحاق، عن سعید بن وهب و زید بن یُثیع و عمرو ذی مرّ:

أنَّ علیّا أنشد الناس بالکوفة… و ذکر الحدیث.

حکاه عن ابن جریر ابن کثیر فی تاریخه «1» (5/210).

 

و أخرجه الحافظ ابن عقدة، عن الحسن بن علیّ بن عفّان العامری، عن عبید اللَّه بن موسى، عن فطر، عن أبی إسحاق، عن عمرو بن مرّة و سعید بن وهب و زید بن یُثیع، قالوا: سمعنا علیّا یقول فی الرحبة… فذکر الحدیث، و فیه:

فقام ثلاثة عشر رجلًا، فشهدوا أنَّ رسول اللَّه قال: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحبَّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه، و انصُر من نصره و اخذُل من خذله».

قال أبو إسحاق حین فرغ من هذا الحدیث: یا أبا بکر أیّ أشیاخ هم؟!

رواه عن ابن عقدة، ابن کثیر فی تاریخه «2» (7/347).

 

و رواه الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/105) من طریق البزّار و قال: رجاله رجال الصحیح غیر فطر و هو ثقة، و فی (ص 107) رواه من طریق البزّار و عبد اللَّه بن أحمد.

و رواه السیوطیّ فی جمع الجوامع «3» کما فی کنز العمّال «4» (6/403) عن أبی‏

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 350

إسحاق، عن عمرو ذی مرّ و سعید بن وهب و زید بن یثیع نقلًا عن الحفّاظ: البزّار، و ابن جریر، و الخلعی فی الخلعیّات، ثمّ قال: قال الهیثمی: رجالُ إسناده ثقاتٌ، و لفظهم: قالوا: سمعنا علیّا یقول: «نشدتُ اللَّه رجلًا سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قالَ لمّا قام».

فقام ثلاثة عشر رجلًا، فشهدوا أنَّ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم قال: «أ لستُ أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى یا رسول اللَّه.

فأخذ بید علیّ، و قال: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحبَّ من أحبّه و أبغض من أبغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله».

و ذکره الشیخ یوسف النبهانی فی الشرف المؤبّد «1» (ص 113) من طریق ابن أبی شیبة «2»، عن زید بن یُثیع. «3»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 351

9- سعید بن أبی حدّان- المترجم (ص 65)-:

روى شیخ الإسلام الحموّئی فی فرائد السمطین فی الباب العاشر «1» قال:

 

أخبرنا الشیخ عماد الدین عبد الحافظ بن بدران بقراءتی علیه، قلت له: أخبرک القاضی محمد بن عبد الصمد بن أبی الفضل الحرستائی إجازةً؟ [فأقرَّ به‏]، قال: أنبأنا أبو عبد اللَّه محمد بن الفضل الغراوی إجازةً، قال: أنبأنا أبو بکر أحمد بن الحسین البیهقی الحافظ، قال: أنبأنا أبو بکر أحمد بن الحسین القاضی، قال: أنبأنا أبو جعفر محمد بن علیّ بن دحیم، قال: أنبأنا أحمد بن حازم بن أبی غرزة، قال: أنبأنا أبو غسّان- مالک- قال: أنبأنا فضیل بن مرزوق، عن أبی إسحاق، عن سعید بن أبی حدّان و عمرو ذی مرّ، قالا:

قال علیّ: «أَنشُد اللَّه، و لا أَنشُد إلّا أصحاب رسول اللَّه، من سمع خطبة رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خمّ».

قال: فقام اثنا عشر رجلًا: ستّة من قِبَل سعید و ستّة من قِبَل عمرو ذی مرّ، فشهدوا: أنَّهم سمعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول «2»: «اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره، و أحبّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه».

 

10- سعید بن وهب- المترجم (ص 65)-:

أخرج ابن حنبل فی مسنده «3» (1/118) عن علیّ بن حکیم الأودی، عن شریک، عن أبی إسحاق، عن سعید و زید بن یُثیع بلفظ أسلفناه (ص 156)،

و روى فی (5/366) عن محمد بن جعفر، عن شعبة، عن أبی إسحاق، قال: سمعت سعید بن وهب، قال:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 352

نشد علیٌّ الناس، فقام خمسة أو ستّة من أصحاب النبیِّ صلى الله علیه و سلم فشهدوا: أنَّ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم قال: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه».

و روى النسائی فی الخصائص «1» (ص 26) عن الحسین بن حریث المروزی، قال: أخبرنا الفضل بن موسى، عن الأعمش- سلیمان- عن أبی إسحاق- عمرو- عن سعید، قال:

 

قال علیٌّ- کرّم اللَّه وجهه- فی الرحبة: «أَنشُدُ باللَّه من سمِع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ یقول: إنَّ اللَّه و رسوله ولیُّ المؤمنین، و من کنتُ ولیّه فهذا ولیّه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره».

قال: فقال سعید: قام إلى جنبی ستّة، و قال زید بن یُثیع: قام عندی ستّة، و قال عمرو ذی مرّ: «أحبّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه». و ساق الحدیث.

رواه إسرائیل، عن أبی إسحاق، عن عمرو ذی مرّ. و رواه «2» (ص 40) عن یوسف بن عیسى، عن الفضل بن موسى، عن الأعمش… إلى آخر السند و اللفظ.

 

و قال فی الخصائص «3» (ص 22): أخبرنا محمد بن المثنى، قال: حدّثنا محمد بن جعفر غندر، قال: حدّثنا شعبة عن أبی إسحاق، قال: حدّثنی سعید بن وهب، قال:

 

قام خمسة أو ستّة من أصحاب رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم فشهدوا: أنَّ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم قال: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه»

. و أخرج العلّامة العاصمی فی زین الفتى، عن أبی بکر الجلاب، عن أبی سعید عبد اللَّه بن محمد الرازی، عن أبی أحمد بن مُنّة النیسابوریّ، عن أبی جعفر الحضرمیّ،

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 353

عن علیّ بن سعید الکندی، عن جریر بن السریّ الهمدانیّ، عن سعید، قال:

نَشَدَ أمیرُ المؤمنین- کرّم اللَّه وجهه- الناس بالرحبة، فقال: «أَنشُد اللَّه رجلًا سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه». فقام اثنا عشر رجلًا فشهدوا.

و روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «1» (3/321) عن أبی العبّاس بن عقدة، من طریق موسى بن النضر، عن أبی غیلان سعد بن طالب، عن أبی إسحاق، عن سعید ابن وهب، و عمرو ذی مرّ، و زید بن یُثیع، و هانی بن هانی، و قال: قال أبو إسحاق:

 

و حدّثنی من لا أُحصی: أنَّ علیّا نَشَدَ الناسَ فی الرحبة: «من سمع قولَ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

فقام نفر، فشهدوا أنَّهم سمعوا ذلک من رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و کتم قومٌ، فما خرجوا من الدنیا حتى عَمُوا، و أصابتهم آفة، منهم: یزید بن ودیعة، و عبد الرحمن بن مدلج. أخرجه أبو موسى.

و حدیث بن عقدة هذا ذکره ابن حجر فی الإصابة (2/421)، قال فی ترجمة عبد الرحمن بن مُدلج: ذکره أبو العبّاس بن عقدة فی کتاب الموالاة، و أخرج من طریق موسى بن النضر بن الربیع الحمصی، حدّثنی سعد بن طالب أبو غیلان، حدّثنی أبو إسحاق، حدّثنی من لا أُحصی:

أنَّ علیّا نَشَد الناس فی الرحبة: «من سمِع قول رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه».

فقام نفر- منهم عبد الرحمن بن مُدلج- فشهدوا: أنَّهم سمِعوا ذاک من رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم، و أخرجه ابن شاهین عن ابن عقدة، و استدرکه أبو موسى.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 354

و أنت ترى کیف لعب ابن حجر بالحدیث سنداً و متناً، فقلبه ظهراً لبطن بإسقاط أسماء رواته الأربعة المذکورین فیه، و حذف قصّة الکاتمین و إصابة الدعوة علیهم، و عدّ عبد الرحمن بن مُدلج الکاتم للحدیث راویاً له، و عدم ذکر یزید بن ودیعة رأساً. حیّا اللَّه الأمانة فی النقل، و کم لابن حجر نظیر ذلک فی خصوص الإصابة؟!

و رواه الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/104) من طریق أحمد، و قال: رجاله رجال الصحیح، غیر فطر، و هو ثقةٌ.

و ابن کثیر فی تاریخه «1» (5/209)، نقلًا عن أحمد بطریقیه و النسائی، و من طریق ابن جریر، عن أحمد بن منصور، عن عبد الرزّاق، عن إسرائیل، عن أبی إسحاق، عن سعید و عبد خیر، و فی (7/347) من طریق ابن عقدة بسند أسلفناه فی زید بن یُثیع، و من طریق الحافظ عبد الرزاق عن إسرائیل عن أبی إسحاق عن سعید، و من طریق أحمد عن محمد- غندر- عن شعبة عن أبی إسحاق عنه.

 

و الخوارزمی فی المناقب» (ص 94) بإسناده إلى الحافظ عبد الرزّاق عن إسرائیل عن أبی إسحاق عنه و عن عبد خیر أنَّهما قالا:

 

سمعنا علیّا برحبة الکوفة یقول: «أَنشُد اللَّه من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه؟».

قال: فقام عدّةٌ من أصحاب النبیّ صلى الله علیه و سلم فشهدوا جمیعاً: أنَّهم سمعوا رسول اللَّه یقول ذلک.

و هناک طرق أخرى مرّت فی زید بن یُثیع. «3»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 355

11- أبو الطفیل عامر بن واثلة اللیثی الصحابی: المتوفّى (100، 102، 108، 110).

روى أحمد فی مسنده «1» (4/370)، عن حسین بن محمد و أبی نعیم المعنی، قالا: حدثنا فطر، عن أبی الطفیل قال: جمع علیٌّ رضى الله عنه الناس فی الرحبة، ثمّ قال لهم: «أَنشُد اللَّه کلّ امرئ مسلم سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما سمع لمّا قام» فقام ثلاثون من الناس.

و قال أبو نعیم- المترجم (ص 85)-: فقام ناسٌ کثیرٌ، فشهدوا حین أخذه بیده، فقال للناس: «أ تعلمون أنّی أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: نعم یا رسول اللَّه.

قال: من کنتُ مولاه فهذا مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 356

قال: فخرجتُ و کأنّ فی نفسی «1» شیئاً، فلقیت زید بن أرقم، فقلت له: إنّی سمعت علیّا- رضی اللَّه تعالى عنه- یقول: کذا و کذا. قال: فما تنکر؟ قد سمعت رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول له ذلک.

و حکاه عن أحمد سنداً و متناً الحافظ الهیثمی فی مجمعه (9/104)، ثمّ قال: رجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة، و هو ثقة.

و أخرجه النسائی فی الخصائص «2» (ص 17)، قال: أخبرنی هارون بن عبد اللَّه البغدادی الحمّال، قال: حدّثنا مصعب بن المقدام، قال: حدّثنا فطر بن خلیفة، عن أبی الطفیل.

 

و عن أبی داود قال: حدّثنا محمد بن سلیمان، عن فطر، عن أبی الطفیل باللفظ المذکور.

و رواه باللفظ المذکور أبو محمد أحمد بن محمد العاصمی فی زین الفتى، عن شیخه ابن الجلاب، عن أبی أحمد الهمدانی، عن أبی عبد اللَّه محمد الصفّار، عن أحمد بن مهران، عن علیّ بن قادم، عن فطر، عن أبی الطفیل.

و عن شیخه محمد بن أحمد، عن علیّ بن إبراهیم بن علیّ الهمدانی، عن محمد ابن عبد اللَّه، عن أحمد بن محمد اللبّاد، عن أبی نعیم، عن فطر، عن أبی الطفیل.

و بهذا اللفظ رواه الکنجی فی کفایته «3» (ص 13)، عن شیخه یحیى بن أبی المعالی محمد بن علیّ القرشی، عن أبی علیّ حنبل بن عبد اللَّه البغدادی، عن أبی القاسم بن الحصین، عن أبی علیّ بن المذهِّب، عن أبی بکر القطیعی، عن عبد اللَّه بن أحمد، عن أبیه… إلى آخر سند أحمد.

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 357

و باللفظ المذکور رواه محبّ الدین الطبری فی الریاض النضرة (2/169) «1» و فی آخره: قلت لفطر- یعنی الذی روى عنه الحدیث-: کم بین القول و بین موته؟ قال: مائة یوم.

 

أخرجه أبو حاتم و قال: یرید موت علیِّ بن أبی طالب «2».

 

و من طریق أحمد و لفظه رواه ابن کثیر فی البدایة و النهایة «3» (5/211)، و البَدَخشی فی نُزُل الأبرار «4» (ص 20).

و روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «5» (5/276) عن شیخه أبی موسى، عن الشریف أبی محمد حمزة العلوی، عن أحمد الباطرقانی، عن أبی مسلم بن شهدل، عن أبی العبّاس بن عقدة، عن محمد الأشعری، عن رجاء بن عبد اللَّه، عن محمد بن کثیر، عن فطر و أبی الجارود، عن أبی الطفیل قال:

 

کنّا عند علیّ رضى الله عنه فقال: «أَنشُد اللَّه تعالى من شهد یوم غدیر خُمّ إلّا قام».

فقام سبعة عشر رجلًا، منهم: أبو قدامة الأنصاری، فقالوا:

نشهد أنَّا أقبلنا مع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم من حجّة الوداع، حتى إذا کان الظهر خرج رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم فأمر بشجرات فَشُدِدْنَ، و أُلقی علیهنّ ثوبٌ، ثمّ نادى الصلاة، فخرجنا فصلّینا، ثمّ قام، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال:

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 358

 «یا أیّها الناس أ تعلمون أنَّ اللَّه عزّ و جلّ مولای و أنا مولى المؤمنین، و أنّی أولى بکم من أنفسکم؟» یقول ذلک مراراً.

قلنا: نعم، و هو آخذٌ بیدک یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه». ثلاث مرّات.

أخرجه أبو موسى، و رواه من طریق ابن عقدة عن کتابه الموالاة فی حدیث الغدیر ابن حجر فی الإصابة (4/159).

و روى السیّد نور الدین السمهودی فی جواهر العقدین «1»، نقلًا عن الحافظ أبی نعیم الأصبهانی فی حلیة الأولیاء، عن أبی الطفیل، قال:

 

إنَّ علیّا رضى الله عنه قام، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال: «أَنشُد اللَّه من شهد یوم غدیر خُمّ إلّا قام، و لا یقوم رجل یقول: إنّی نُبِّئتُ أو بلغنی، إلّا رجل سمعت أُذُناه، و وعاه قلبه».

فقام سبعة عشر رجلًا، منهم: خزیمة بن ثابت، و سهل بن سعد، و عدیُّ بن حاتم، و عقبة بن عامر، و أبو أیّوب الأنصاری، و أبو سعید الخُدری، و أبو شریح الخزاعی، و أبو قدامة الأنصاری، و أبو لیلى «2»، و أبو الهیثم بن التیّهان، و رجالٌ من قریش، فقال علیّ رضی اللَّه عنه و عنهم: «هاتوا ما سمعتم».

فقالوا: نشهد أنَّا أقبلنا مع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم من حجّة الوداع، حتى إذا کان الظهر خرج رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم فأمر بشجرات فشُذِّبنَ و أُلقی علیهنّ ثوبٌ، ثمّ نادى بالصلاة، فخرجنا، فصلّینا، ثمّ قام، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال:

 «أیّها الناس ما أنتم قائلون؟ قالوا: قد بلّغت. قال: اللّهمّ اشهد. ثلاث مرّات.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 359

قال: إنّی أُوشِک أن أُدعى، فأجیب، و إنّی مسؤولٌ، و أنتم مسؤولون.

ثمّ قال: أیّها الناس إنّی تارکٌ فیکم الثّقَلَین: کتاب اللَّه، و عترتی أهل بیتی، إن تمسّکتم بهما لن تَضِلّوا، فانظروا کیف تخلفون «3» فیهما، و إنَّهما لن یفترقا حتى یردا علیَّ الحوض، نبّأنی بذلک اللطیف الخبیر.

ثمّ قال: إنَّ اللَّه مولای، و أنا مولى المؤمنین، أ لستم تعلمون أنّی أولى بکم من أنفسکم؟ قالوا: بلى ذلک. ثلاثاً. ثمّ أخذ بیدک یا أمیر المؤمنین فرفعها، و قال: من کنتُ مولاه فهذا علیٌّ مولاه: اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه.

فقال علیٌّ: صدقتم و أنا على ذلک من الشاهدین».

و حکاه عن السمهودی صاحب ینابیع المودّة «4» (ص 38)، و ذکره بهذا اللفظ عن أبی الطفیل الشیخ أحمد بن الفضل بن محمد با کثیر المکیّ الشافعیّ فی وسیلة المآل فی عدِّ مناقب الآل «5» «6»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 360

 12- أبو عمارة عبد خیر بن یزید الهمدانیّ، الکوفیّ- المترجم (ص 67)-:

أخرج الخوارزمی فی المناقب «1» (ص 94) بإسناده عن الحافظ أحمد بن الحسین البیهقی، قال: أخبرنی أبو محمد عبد اللَّه بن یحیى بن هارون بن عبد الجبار السکری ببغداد، أخبرنی إسماعیل بن محمد الصفّار، حدّثنا أحمد بن منصور الرمادی، حدّثنی عبد الرزّاق، حدّثنی إسرائیل عن أبی إسحاق قال: حدّثنی سعید بن وهب و عبد خیر..، إلى آخر ما مرّ (ص 174)، و مرّ هناک عن ابن کثیر من طریق ابن جریر، عن سعید و عبد خیر، فراجع. «2»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 361

13- عبد الرحمن بن أبی لیلى- المترجم (ص 67)-:

أخرج أحمد بن حنبل فی مسنده «1» (1/119)، عن عبید اللَّه بن عمر القواریری، حدّثنا یونس بن أرقم، عن یزید بن أبی زیاد، عن عبد الرحمن بن أبی لیلى، قال:

 

شهدتُ علیّا رضى الله عنه فی الرحبة ینشد الناس: «أَنشُد اللَّه من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، لمّا قام فشهد».

قال عبد الرحمن: فقام اثنا عشر بدریّا کأنّی أنظر إلى أحدهم «2»، فقالوا: نشهد أنَّا سمعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ:

 «أ لستُ أولى بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجی أمّهاتهم؟

فقلنا: بلى یا رسول اللَّه.

قال: فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

و أخرج أیضاً «3» (ص 119) عن أحمد بن عمر الوکیعی، حدّثنا زید بن الحباب، حدّثنا الولید بن عقبة بن نزار العبسی، حدّثنی سماک بن عبید بن الولید العبسی، قال: دخلت على عبد الرحمن بن أبی لیلى، فحدّثنی: أنَّه شهد علیّا رضى الله عنه فی الرحبة، قال: «أَنشُد اللَّه رجلًا سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و شهده یوم غدیر خُمّ إلّا قام، و لا یقوم إلّا من قد رآه».

فقام اثنا عشر رجلًا، فقالوا: قد رأیناه و سمعناه حیث أخذ بیده یقول: «اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 362

فقام «1» إلّا ثلاثة لم یقوموا، فدعا علیهم، فأصابتهم دعوته.

و روى أحمد بن محمد العاصمی فی زین الفتى، عن الشیخ الزاهد أبی عبد اللَّه أحمد بن المهاجر، عن الشیخ الزاهد أبی علیّ الهروی، عن عبد اللَّه بن عروة، عن یوسف بن موسى القطّان، عن مالک بن إسماعیل، عن جعفر بن زیاد الأحمر، عن یزید بن أبی زیاد، و عن مسلم بن سالم، عن عبد الرحمن بلفظه الأوّل من حدیثَی أحمد المذکور.

و بذلک اللفظ رواه الخطیب البغدادی فی تاریخه (14/236)، عن محمد بن عمر ابن بکیر، قال: أخبرنا أبو عمر یحیى بن محمد بن عمر الأخباری سنة (363) عن أبی جعفر أحمد بن محمد الضبعی، حدّثنا عبد اللَّه بن سعید الکندی أبو سعید الأشجّ، حدّثنا العلاء بن سالم العطّار، عن یزید بن أبی زیاد، عن عبد الرحمن، قال: سمعتُ علیّا بالرحبة… الحدیث.

و أخرج الطحاوی فی مشکل الآثار (2/308) عن عبد الرحمن، قال:

سمعت علیّا ینشد یقول: «أُشهد اللَّه کلَّ امرئ سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ إلّا قام».

فقام اثنا عشر بدریّا، فقالوا: أخذ رسول اللَّه بید علیّ فرفعها، فقال: «یا أیّها الناس أ لستُ أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى یا رسول اللَّه.

قال: اللّهمّ من کنتُ مولاه فهذا مولاه…» و ذکر الحدیث.

و روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «2» (4/28)، عن أبی الفضل بن عبید اللَّه الفقیه بإسناده إلى أبی یعلى أحمد بن علیّ، أنبأنا القواریری، حدّثنا یونس بن أرقم، حدّثنا

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 363

یزید بن أبی زیاد، عن عبد الرحمن بن أبی لیلى، قال: شهدتُ علیّا فی الرحبة یناشد الناس: «أَنشُد اللَّه مَن سمِع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خم: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، لمّا قام».

قال عبد الرحمن: فقام اثنا عشر بدریّا، کأنّی أنظر إلى أحدهم علیه سراویل، فقالوا: نشهد أنَّا سَمِعنا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ: «أ لستُ أولى بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجی أمّهاتهم؟ قلنا: بلى یا رسول اللَّه.

فقال: من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

ثمّ قال: و قد رُوی مثل هذا عن البراء بن عازب، و زاد: فقال عمر بن الخطّاب: یا ابن أبی طالب أصبحت الیوم ولیّ کلّ مؤمن.

و روى الحمّوئی فی فرائد السمطین «1» فی الباب العاشر قال: أخبرنی الشیخ أبو الفضل إسماعیل بن أبی عبد اللَّه بن حمّاد العسقلانی فی کتابه، أنبأنا الشیخ حنبل بن عبد اللَّه بن سعادة المکّی الرصافیّ سماعاً علیه، أنبأنا أبو القاسم هبة اللَّه بن محمد بن عبد الواحد بن الحصین سماعاً علیه، أنبأنا أبو علیّ بن المذهِّب سماعاً علیه، أنبأنا أبو بکر القطیعی، أنبأنا أبو عبد الرحمن عبد اللَّه بن أحمد بن حنبل… إلى آخر سنده و لفظه المذکورَین.

 

و رواه شمس الدین الجزری فی أسنى المطالب «2» فی (ص 3) قال: أخبرنی فیما شافهنی به أبو حفص عمر بن الحسن المراغی، عن أبی الفتح یوسف بن یعقوب الشیبانی، عن أبی الیمن زید الکندی، عن أبی منصور القزّاز، عن أبی بکر بن ثابت، عن محمد بن عمر، عن أبی عمر… إلى آخر سند الخطیب البغدادی المذکور قُبیل هذا.

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 364

ثمّ قال: هذا حدیث حسن من هذا الوجه، و صحیح من وجوه کثیرة، تواتر عن أمیر المؤمنین علیٍّ، و هو متواتر أیضاً عن النبیّ صلى الله علیه و سلم…

و رواه الحافظ أبو بکر الهیثمی باللفظ المذکور عن ابن الأثیر فی مجمعه (9/105) عن عبد اللَّه بن أحمد، و الحافظ أبی یعلى، و وثّق رجاله.

و رواه ابن کثیر فی تاریخه «1» (5/211) من طریق أحمد و لفظیه المذکورَین، و قال بعد اللفظ الثانی: و روی أیضاً عن عبد الأعلى بن عامر الثعلبی- بالمثلّثة ثمّ المهملة- و غیره عن عبد الرحمن بن أبی لیلى به.

 

و فی (7/346) رواه من طریق أبی یعلى و أحمد بإسنادیه، ثمّ قال: و هکذا رواه أبو داود الطُهوی- بضمّ الطاء و اسمه عیسى بن مسلم- عن عمرو بن عبد اللَّه بن هند الجملی، و عبد الأعلى بن عامر الثعلبی، کلاهما عن عبد الرحمن، فذکره بنحوه.

و رواه السیوطی فی جمع الجوامع کما فی کنز العمّال «2» (6/397) عن الدارقطنی، و لفظه:

خطب علیٌّ فقال: «أَنشُدُ اللَّه امرءاً نِشدةَ الإسلام سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ- أخذ بیدی- یقول: أ لست أولى بکم یا معشر المسلمین من أنفسکم؟ قالوا: بلى یا رسول اللَّه.

قال: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، إلّا قام فشهد».

فقام بضعة عشر رجلًا، فشهدوا، و کتم قومٌ، فما فَنُوا من الدنیا إلّا عَمُوا و بَرِصوا.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 365

و رواه فی «1» (6/407) بلفظ أحمد الأوّل من طریق عبد اللَّه بن أحمد، و أبی یعلى الموصلی، و ابن جریر الطبری، و الخطیب البغدادی، و الضیاء المقدسی.

 

و رواه الوصّابی فی الاکتفاء باللفظ الأوّل من لفظی أحمد، نقلًا عن زوائد المسند «2» لعبد اللَّه بن أحمد، و من طریق أبی یعلى فی مسنده «3»، و ابن جریر الطبری فی تهذیب الآثار، و الخطیب فی تاریخه، و الضیاء فی المختارة. ع «4» (2/132).»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 366

14- عمرو ذی مرّ- المترجم (ص 69)-:

أخرج أحمد بن حنبل فی مسنده «1» (1/118) قال: حدّثنا علیّ بن حکیم، أنبأنا شریک عن أبی إسحاق، عن عمرو بمثل حدیث أبی إسحاق عن سعید و زید المذکور (ص 171)، و زاد فیه: «و انصر من نصره، و اخذل من خذله».

و روى النسائی فی الخصائص «2» (ص 19)- و فی طبعة (ص 26)- قال:

 

أخبرنا علیّ بن محمد بن علیّ، قال: حدّثنا خلف بن تمیم، قال: حدّثنا إسرائیل، حدّثنا أبو إسحاق، عن عمرو ذی مرّ، قال:

شهدتُ علیّا بالرحبة ینشُد أصحاب محمد صلى الله علیه و سلم: «أیُّکم سمِع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول یوم غدیر خُمّ ما قال؟».

فقام أُناس، فشهِدوا أنَّهم سمِعوا رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و أحبَّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه، و انصر من نصره».

و رواه فی «3» (ص 41) بإسناد آخر عنه.

 

و رواه الحمّوئی فی فرائد السمطین «4» الباب العاشر عنه بالسند و اللفظ

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 367

المذکورَین (ص 171)، و الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/105) عنه و عن زید بن یُثیع و سعید بلفظ ابن عقدة المذکور (ص 171) من طریق البزّار، و مرّ هناک قوله: رجاله رجال الصحیح… و الکنجیّ الشافعیّ فی کفایته «1» (ص 17) بإسناد عن عمرو، و زید بن یُثیع، و سعید بن وهب، و الذهبی فی میزانه «2» (2/303) عن أبی إسحاق عن عمرو، و ابن کثیر فی تاریخه «3» (5/211) من طریق أحمد و النسائی و ابن جریر، و (7/347) من طریق ابن عقدة عن الحسن بن علیّ بن عفّان العامری، عن عبید اللَّه بن موسى، عن فطر، عن عمرو بلفظه المذکور (ص 171)، و ذکر قول أبی إسحاق: یا أبا بکر أیُّ أَشیاخٍ هم!. و السیوطی فی تاریخ الخلفاء «4» (ص 114)، و جمع الجوامع کما فی کنز العمّال «5» (6/403) عن أبی إسحاق عن عمرو و سعید و زید بلفظ أسلفناه، عن طریق البزّار «6» و ابن جریر و الخلعی، و الجزری فی أسنى المطالب «7») (ص 4) بلفظ أحمد. «8»

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 368

15- عُمیرة بن سعد- المترجم (ص 69)-:

أخرج الحافظ أبو نعیم الأصفهانی فی حِلیة الأولیاء (5/26) قال:

حدّثنا سلیمان بن أحمد- الطبرانی-، حدّثنا أحمد بن إبراهیم بن کیسان، حدّثنا إسماعیل بن عمرو البجلی «1»، حدثنا مسعر بن کدام، عن طلحة بن مصرّف، عن عُمیرة بن سعد قال: شهدت علیّا على المنبر ناشداً أصحاب رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و فیهم: أبو سعید، و أبو هریرة، و أنس بن مالک، و هم حول المنبر، و علیٌّ على المنبر، و حول المنبر اثنا عشر رجلًا هؤلاء منهم، فقال علیٌّ: «نشدتکم باللَّه: هل سمعتم رسول اللَّه یقول: من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه؟»

فقاموا کلّهم، فقالوا: اللّهمّ نعم. و قعد رجلٌ، فقال: «ما منعک أن تقوم؟» قال: یا أمیر المؤمنین کَبِرتُ و نَسِیتُ!

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 369

فقال: «اللّهمّ إن کان کاذباً فاضربه ببلاء حسن «1»».

قال: فما مات حتى رأینا بین عینیه نکتة بیضاء لا تواریها العمامة.

غریب، من حدیث طلحة، تفرّد به مسعر عنه مطوّلًا، و رواه ابن عائشة عن إسماعیل مثله، و رواه الأجلح «2» و هانی «3» بن أیوب عن طلحة مختصراً.

 

و روى النسائی فی خصائصه «4» (ص 16) عن محمد بن یحیى بن عبد اللَّه النیسابوری، و أحمد بن عثمان بن حکیم، عن عبید اللَّه بن موسى، عن هانی بن أیوب، عن طلحة، عن عُمیرة بن سعد:

 

أنَّه سمِع علیّا رضى الله عنه و هو ینشد فی الرحبة من سمِع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه» فقام ستّةُ نفرٍ فشهدوا.

و روى أبو الحسن ابن المغازلی فی مناقبه «5»، قال: حدّثنی أبو القاسم الفضل بن محمد بن عبد اللَّه الأصفهانی، قدم علینا واسطاً، إملاء من کتابه لعشر بقین من شهر رمضان سنة أربع و ثلاثین و أربع مائة، قال: حدّثنا محمد بن علیّ بن عمر بن المهدیّ، قال: حدّثنی سلیمان بن أحمد بن أیّوب الطبرانی، قال: حدّثنی أحمد بن إبراهیم‏

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 370

ابن کیسان الثقفی الأصفهانی، قال: حدّثنی إسماعیل بن عمرو البجلی، قال: حدّثنی مسعر بن کدام، عن طلحة بن مصرّف، عن عمیرة بن سعد، قال:

شهدت علیّا على المنبر ناشداً أصحاب رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم: « [من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم‏] «1» یوم غدیر خُمّ یقول ما قال، فلیشهد».

فقام اثنا عشر رجلًا، منهم: أبو سعید الخُدری، و أبو هریرة، و أنس بن مالک «2»، فشهِدوا: أنَّهم سمِعوا رسول اللَّه یقول: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

و رواه ابن کثیر فی تاریخه «3» (5/211) من طریق إسماعیل بن عمرو البجلی، عن مسعر، عن طلحة، عن عمیرة.

 

و من طریق عبید اللَّه بن موسى، عن هانی بن أیّوب، عن طلحة، عن عمیرة، و فی (7/347) من طریق الطبرانی المذکور.

و رواه السیوطی فی جمع الجوامع، کما فی کنز العمّال «4» (6/403) من طریق الطبرانی فی الأوسط بلفظیه، و فی أحدهما: فقام ثمانیة عشر رجلًا فشهدوا، و فی الثانی: اثنا عشر رجلًا.

و الشیخ إبراهیم الوصّابی فی کتاب الاکتفاء، نقلًا عن المعجم الأوسط للطبرانی بلفظیه.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 371

فائدة: أخرج الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/108) من طریق الطبرانی فی الأوسط «1» و الصغیر «2»)، عن عمیرة بنت سعد حدیث المناشدة بلفظ عمیرة بن سعد المذکور عن ابن المغازلی، ثمّ جاء بعض المتأخِّرین، و ذکر الحدیث عن عُمیرة بنت سعد، و ترجمها و عرّفها بما مرّ (ص 69)، و قد خفی علیه أنَّه تصحیف، و أنَّه هو الحدیث الذی نقله الحفّاظ من طریق الطبرانی، عن عمیرة بن سعد. «3»

 

16- یعلى بن مرّة بن وهب الثقفیّ، الصحابیّ:

روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «4» (5/6) من طریق أبی نعیم و أبی موسى المَدِینی بإسنادهما إلى أبی العبّاس بن عقدة، عن عبد اللَّه بن إبراهیم بن قتیبة، عن الحسن بن زیاد، عن عمرو بن سعید البصری «5»، عن عمرو بن عبد اللَّه بن یعلى بن مرّة، عن‏

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 372

أبیه، عن جدّه یعلى، قال:

سمِعتُ رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یقول: «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه».

فلمّا قدِم علیّ علیه السلام الکوفة نشد الناس، فانتشد له بضعة عشر رجلًا، فیهم: أبو أیّوب صاحب منزل رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و ناجیة بن عمرو الخزاعی.

و رواه ابن حجر عن کتاب الموالاة لابن عقدة فی الإصابة (3/542).

و فی أُسد الغابة «1» (2/233) من طریق الحافظ ابن عقدة و أبی موسى المَدِینی بالإسناد و اللفظ المذکورین، غیر أنَّ فیه: فانتشد له بضعة عشر رجلًا، منهم: یزید- أو زید- بن شراحیل الأنصاری.

و رواه عنه حرفیّا ابن حجر فی الإصابة (1/567)، نقلًا عن کتاب الموالاة لابن عقدة، و رواه ابن الأثیر فی أُسد الغابة «2» (3/93) بالإسناد و باللفظ المذکور، بَیْدَ أنَّ فیه: فانتشد له بضعة عشر رجلًا، فیهم عامر بن لیلى الغِفاری. «3»

 

17- هانی بن هانی الهمدانیّ، الکوفیّ، التابعیّ:

روى ابن الأثیر فی أُسد الغابة «4» (3/321) من طریق ابن عقدة و أبی موسى، عن أبی غیلان، عن أبی إسحاق، عن عمرو ذی مرّ، و زید بن یُثیع، و سعید بن

                        الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 373

وهب، و هانی بن هانی بلفظ مرّ (ص 173)، و سمعتَ هناک تحریف ابن حجر فی إصابته الحدیث.»

 

18- حارثة بن مضرِّب التابعی:

أخرج النسائی فی الخصائص «2» (ص 40)، قال: أخبرنا یوسف بن عیسى، قال: أخبرنا الفضل بن موسى، قال: حدّثنا الأعمش، عن أبی إسحاق، عن سعید بن وهب، قال:

 

قال علیّ رضى الله عنه فی الرحبة:

 «أَنشُد باللَّه من سمع رسول اللَّه صلى الله علیه و سلم یوم غدیر خُمّ یقول: اللَّه ولیّی، و أنا ولیّ المؤمنین، و من کنتُ ولیّه فهذا ولیّه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره».

فقال سعید: قام إلى جنبی ستّة، و قال حارثة بن مضرِّب: قام [عندی‏] «3» ستّة. و قال زید بن یُثَیع: قام عندی ستّة.

و قال عمرو ذی مرّ: أحبّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 374

قال ابن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغة «1» (1/209): روى عثمان بن سعید، عن شریک بن عبد اللَّه- القاضی المتوفّى (177)- قال:

 

لمّا بلغ علیّا علیه السلام أنَّ الناس یتّهمونه فیما یذکره من تقدیم النبیّ له و تفضیله [إیّاه‏] «2» على الناس، قال:

 «أَنشُدُ اللَّه من بَقیَ ممّن لَقیَ رسول اللَّه، و سَمِع مقاله فی یوم غدیر خُمّ إلّا قام، فشهد بما سمع».

فقام ستّة ممّن عن یمینه من أصحاب رسول اللَّه، و ستّة ممّن على شماله من الصحابة أیضاً، فشهدوا أنَّهم سمِعوا رسول اللَّه یقول ذلک الیومَ- و هو رافعٌ بیدَی علیٍّ علیه السلام-:

 «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللّهمّ والِ من والاه، و عادِ من عاداه، و انصر من نصره، و اخذُل من خذله، و أحبّ من أحبّه، و أبغض من أبغضه».

و قال برهان الدین الحلبیّ فی سیرته «3» (3/302):

 

قد جاء أنَّ علیّا- کرّم اللَّه وجهه- قام خطیباً، فحمد اللَّه، و أثنى علیه، ثمّ قال:

 «أَنشُد اللَّه من ینشد «4» یوم غدیر خُمّ إلّا قام، و لا یقوم رجلٌ یقول: أُنبئتُ أو بلغنی، إلّا رجلٌ سَمِعت أُذُناه و وعى قلبه».

فقام سبعة عشر صحابیّا، و فی روایة ثلاثون صحابیّا، و فی المعجم الکبیر ستّة عشر، و فی روایة اثنا عشر.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 375

فقال: «هاتوا ما سَمِعتم». فذکروا الحدیث و من جملته: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، و فی روایة: فهذا مولاه».

و عن زید بن أرقم رضى الله عنه: و کنت ممّن کتم، فذهب اللَّه ببصری، و کان علیٌّ- کرّم اللَّه وجهه- دعا على من کتم. انتهى.

و هناک جمعٌ آخرون من متأخِّری المحدِّثین رووا هذه المناشدة نضرب عن ذکرهم صفحاً، و نقتصر على ما ذکر. «1»

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 376

أعلام الشهود لأمیر المؤمنین علیه السلام یوم الرحبة بحدیث الغدیر

1- أبو زینب بن عوف الأنصاریّ.

2- أبو عمرة بن عمرو بن محصن الأنصاریّ.

3- أبو فضالة الأنصاریّ: استُشهد بصفّین مع أمیر المؤمنین علیه السلام- بدریٌّ.

4- أبو قُدامة الأنصاریّ: الشهید بصفّین مع أمیر المؤمنین علیه السلام.

5- أبو لیلى الأنصاریّ: یُقال: استُشهد بصفّین «1».

6- أبو هریرة الدوسیّ: المتوفّى (57، 58، 59).

7- أبو الهیثم بن التیِّهان: الشهید بصفّین- بدریٌّ.

8- ثابت بن ودیعة الأنصاریّ، الخزرجیّ، المدنیّ.

9- حُبشی بن جنادة السلولیّ: شهد مع علیٍّ مشاهده.

10- أبو أیّوب خالد الأنصاریّ: المستشهد غازیاً بالروم (50، 51، 52)- بدریٌّ.

11- خزیمة بن ثابت الأنصاریّ، ذو الشهادتین: الشهید بصفّین- بدریٌّ.

12- أبو شریح خویلد بن عمرو الخزاعیّ: المتوفّى (68).

13- زید أو یزید بن شراحیل الأنصاریّ.

14- سهل بن حنیف الأنصاریّ، الأوسیّ: المتوفّى (38)- بدریٌّ.

15- أبو سعید سعد بن مالک الخُدریّ الأنصاریّ: المتوفّى (63، 64، 65).

16- أبو العبّاس سهل بن سعد الأنصاریّ: المتوفّى (91).

17- عامر بن لیلى الغفاریّ.

18- عبد الرحمن بن عبد ربّ الأنصاریّ.

19- عبد اللَّه بن ثابت الأنصاریّ: خادم رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم.

20- عبید بن عازب الأنصاریّ: من العشرة الدعاة إلى الإسلام «2».

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 377

21- أبو طریف عدیّ بن حاتم: المتوفّى (68) عن (100) عام.

22- عقبة بن عامر الجهنی: المتوفّى قرب ال (60)، کان ممّن یمتُّ إلى معاویة.

23- ناجیة بن عمرو الخزاعیّ.

24- نعمان بن عجلان الأنصاریّ: لسان الأنصار و شاعرهم.

هذا ما أوقفنا السِّیَرُ علیه من أعلام الشهود لأمیر المؤمنین علیه السلام بحدیث الغدیر یوم مناشدة الرحبة حسب ما مرّ من الأحادیث المتقدّمة.

و قد نصّ الإمام أحمد فی حدیثٍ مرّ (ص 174) على أنَّ عدّة الشهود فی ذلک الیوم کانت ثلاثین، و أخرجه الحافظ الهیثمی فی مجمعه «1»- کما مرّ- و صحّحه، و تجده فی تذکرة سبط ابن الجوزی «2» (ص 17)، و تاریخ الخلفاء للسیوطی «3» (ص 65)، و السیرة الحلبیّة «4» (3/302)، و فی لفظ أبی نعیم- فضل بن دکین-: فقام ناس کثیر فشهدوا، کما مرّ (ص 174).

لفت نظر:

و أنت جِدُّ علیمٍ بأنّ تاریخ هذه المناشدة- و هو السنة ال (35) الهجریّة- کان یبعد عن وقت صدور الحدیث بما یربو على خمسة و عشرین عاماً، و فی خلال هذه المدّة کان کثیر من الصحابة الحضور یومَ الغدیر قد قضوا نحبهم، و آخرون قُتِلوا فی المغازی، و کثیرون منهم مبثوثین فی البلاد، و کانت الکوفة بمنتأىً عن مجتمع الصحابة- المدینة المنوّرة- و لم یکُ فیها إلّا شراذم منهم تبعوا الحقّ، فهاجروا إلیها فی العهد العلویّ.

و کانت هذه القصّة من ولائد الاتّفاق من غیر أیّة سابقة لها؛ حتى یقصدها القاصدون، فتکثر الشهود، و تتوفّر الرواة.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏1، ص: 378

و کان فی الحاضرین من یُخفی شهادته حَنَقاً أو سَفَهاً، کما مرّت الإشارة إلیه فی غیر واحد من الأحادیث و سیمرُّ علیک التفصیل، و قد بلغ من رواه- و الحال هذه- هذا العدد الجمّ، فکیف به لو تُزاح عنه تلکم الحواجز؟! فبذلک کلّه تعلم مقدار شهرة الحدیث و تواتره فی هاتیک العصور المتقادمة.

و أمّا اختلاف عدد الشهود فی الأحادیث فیحمل على أنَّ کلّا من الرواة ذکر من عرفه أو التفت إلیه، أو من کان إلى جنبه، أو أنَّه ذکر من کان فی جانبی المنبر، أو فی أحدهما و لم یلتفت إلى غیرهم، أو أنَّه ذکر من کان بدریّا، أو أراد من کان من الأنصار، أو أنَّه لمّا علت عقیرةُ القوم بالشهادة، و شخصت الأبصار و الأسماع للتلقّی، و وقعت اللجَبَة «1»، کما هو طبع الحال فی أمثاله من المجتمعات، ذهل بعض عن بعض، و آخر عن آخرین، فنقل کلّ من یضبطه من الرجال. «2»