8 کاغذی در جامه مرگ عمر
راستی این که حسن و حسین بر عمر پسر خطاب درآمدند و او سرش گرم بود و به ایشان ننگریست و چون آنان را یافت برخاست و هر دو را ببوسید و به هر کدام هزار درهم داد پس ایشان برگشتند و گزارش را برای پدر باز گفتند
او گفت شنیدم برانگیخته خدا (ص) می گفت: عمر در جهان، فروغ اسلام است و در بهشت چراغ بهشتیان. پس آن دو به سوی عمر بازگشتند و گزارش را برای او باز گفتند و او کاغذ و دواتی بخواست و چنین نوشت: دو سرور جوانان بهشتی از زبان پدرشان به من گزارش دادند که برانگیخته خدا (ص) چنین و چنان گفت. آن گاه سفارش کرد که آن نوشته را در جامه مرگ وی نهند و در آینده که چنین کردند بامدادان کاغذ را بر روی گور او دیدند و بر آن نوشته:
حسن و حسین راست گفتند و برانگیخته خدا راست گفت
امینی گوید: یاوه بودن این داستان پنداری به جائی رسیده که- به گزارش سیوطی در تحذیر الخواص ص 53- ابن جوزی آن را در میان گزارش- های ساختگی یاد کرده و گوید: شگفت از کسی که در بیشرمی به آن پایه رسد که همانند این سخنان بنگارد و به این هم بسنده نکرده و آن را به بزرگ ترین آئین دانان نشان دهد تا درست بودن چنین نگارشی را با نوشته خود گواهی کنند. پایان.
خداوند، گزافگوئی در برتر خوانی را نابود سازد که به راستی آوازه بزرگ ترین آئین دانان را زشت گردانیده چنان که برگ های نامه تاریخ را سیاه نموده و چهره نگارندگی را نازیبا ساخته است.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 8، ص: 136