اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۷ آذر ۱۴۰۳

دفاع ابوطالب و حمزه(ع) از پیامبر(ص) در برابر مشرکین

متن فارسی

ثقه الاسلام کلینی در کافی ص 244 با اسناد خود از امام صادق (ع) آورده است که یک بار هنگامی که پیامبر (ص) در مسجد الحرام بود و جامه ای تازه بر تن داشت مشرکان بارک شتری را بر او افکندند و جامه های اورا به آن انباشتند تا هر چه از آن توانست در لابلایش جای گرفت. او به نزدابوطالب شد و گفت عمو شخصیت مرا در میان شما چگونه می بینی؟ پرسید برادرزاده ام این ها چیست؟ او گزارش رویداد را بداد. ابوطالب حمزه را بخواند و شمشیر را برگرفت و بحمزه گفت آن بارک را برگیر. سپس روی به آن گروه نهاد و پیامبر (ص) نیز با او بود پس به نزد قریش شد و آنان پیرامون کعبه بودند . چون او را دیدند از چهره اش دانستند که بد خواستی درباره شان دارد. سپس به حمزه گفت بارک را بر سبیل و جلو ریش ایشان‌بکش. او چنین کرد تا به آخرین کسان رسید. سپس ابوطالب روی به پیامبر کرد و گفت برادرزاده ام این است ارج تو در میان ما . داستان بالا را گروهی از بزرگان و پیشوایان حدیث در نگاشته‌هاشان یاد کرده اند

  الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 529

متن عربی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 529

أخرج ثقة الإسلام الکلینی فی الکافی «3» (ص 244)؛ بالإسناد عن الإمام الصادق علیه السلام قال: بینا النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم فی المسجد الحرام و علیه ثیاب له جُدُد فألقی المشرکون علیه سلا «4» ناقة فملؤوا ثیابه بها فدخله من ذلک ما شاء اللَّه، فذهب إلی أبی طالب فقال له: «یا عمّ، کیف تری حسبی فیکم؟» فقال له: و ما ذاک یا ابن أخی؟ فأخبره الخبر، فدعا أبو طالب حمزة و أخذ السیف و قال لحمزة: خذ السلا ثمّ توجّه إلی القوم و النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم معه. فأتی قریشاً و هم حول الکعبة. فلمّا رأوه عرفوا الشرّ فی وجهه ثمّ قال لحمزة: أمرّ السلا علی أسبلتهم «5» ففعل ذلک حتی أتی علی آخرهم ثمّ التفت أبو طالب إلی النبیّ فقال: یا بن أخی هذا حسبک فینا.

و ذکره جمع من الأعلام و أئمة الحدیث فی تآلیفهم.