دوستی پیامبر نسبت به علی فضیلت نیست
7- ابن حزم اندلسی می گوید: دوستی پیغمبر (ص) نسبت به کسی، فضیلتی برای او به حساب نمی آید، زیرا پیغمبر عمویش را هم که کافر بوده، دوست می داشت (ص 123 ) و در ص 124 می گوید:هر چند رسول خدا، ابو طالب را دوست می داشت ولی خداوند او را از این دوستی نهی کرد، و دشمنی اش را بر او واجب گردانید.رسول خدا عمویش ابوطالب را که کافر بود دوست می داشت تا آنکه از دوستی او نهی شد.
پاسخ- پیغمبر با همه اصرار و تاکیدی که نسبت به صله رحم داشت، کفر را هر چند پیوند خویشاوندی قوی باشد مانع آن می دانست، از این رو بر ابو لهب خشم گرفت و علنا از او بیزاری جست و بیزاری خود را از او در یک سوره مستقل اعلام کرد. و بند اسارت را از عمویش عباس و پسر عمویش عقیل برنگرفت مگر وقتی که آنان آشکار را تظاهر به اسلام کردند با این حال حکم فدیه را بر آنها جاری ساخت و میان دخترش زینب که مسلمان شده بود و همسرش ابی العاص که کافر بود در تمام مدتی که او به کفر خود ادامه می داد جدائی افکند تاوقتی که او نیز اسلام آورد و سلامت یافت. از این رو محبت پیغمبر به اشخاص تنها به خاطر ایمان ثابت آنان، و رسوخ کلمه حق در قلبشان بوده، و دوستی پیغمبر نسبت به کسی نشانه نفود دین در قلب او و آراستگی او به زیور اخلاص و یقین است. و این جمله پیوسته دلیلش را خود همراه دارد و ارتکازی اذهان و قلوب است تا جائی که ” ابن حزم ” خود بر افضلیت عایشه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در امت به
حدیث مردودی مبنی بر اینکه پیغمبر به او فرمود “: تو محبوب ترین مردمی نزد من، ” استدلال می کند. درباره ابو طالب، وی در آغاز محبت پیغمبر را نسبت به او پذیرفته و ما او را در این امر تصدیق می کنیم و معتقدیم این خود فضلیتی بسیار ممتاز است و چه فضیلتی از آن برتر می تواند باشد. اما ادعای اینکه پیغمبر بعد از آن، محبت خود را تحریم کرده و خداوند او را از این محبت نهی و توبیخ کرده و امر به دشمنی با او فرموده است؟ این چیزی است که هیچگونه دلیل و شاهدی بر آن در دست نیست، و آیا این شخصی چگونه به خود اجازه می دهد عمل پیغمبر را میان دو روز (قبل از آمدن نهی و بعد از آن)، فرق بگذارد؟ آیا می تواند بگوید چه روزی پیغمبر به ابو طالب خشم و کین ابراز کرده است؟ آیا می تواند سالی که پیغمبر او را ترک گفت و دشمنی اش را بر دیگران واجب دانست تعیین کند؟
پاسخ این سخن و اثبات ایمان ابوطالب تاریخ از این سخنان، خالی است بلکه حدیث و سیره پیغمبر به ما نشان می دهد آن حضرت تا وقتی ابو طالب جهان را بدرود گفت، از او جدا نشد و آنگاه که او دنیا رفت، پیغمبر ما تم زده به سوگ او پرداخت و به علی فرمود: برو او را غسل بده کفن کن، به خاکش بسپار که خدایش او را آمرزید و مشمول رحمتش ساخت و علی او را به این اشعار رثا گفت: ابا طالب عصمه المستجیر و غیث المحمول و نور الظلم – لقد هد فقدک اهل الحفاظ فصلی علیک ولی النعم – و لقاک ربک رضوانه فقدکنت للطهر من خیر عم – ای ابو طالب تو، پناهنده ات را پناهی و برای اراضی خشک، باران رحمت، و برای تاریکیها نوری.” “فقدان تو فرشتگان را لرزانید و رسول خدای بر تو درود فرستاد.” “خداوند با رضا مندی ملاقاتت را پذیرفت زیرا تو بهترین عم برای پیامبر بودی. ” کسی که بخواهد بر احوال بزرگ ابطح حضرت ابو طالب، واقف گردد، باید به کتاب علامه برزنجی شافعی و تلخیص آن به نام” اسنی المطالب ” اثر عالم بزرگ شافعی سید احمد زینی دحلان مراجعه کند.
الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 3 ص 153