ذی القرنین جوانی رومی بود که خدا به او شاهی و سلطنت داد چنانچه طبری آن را نقل کرده و در روایت صحیحی از امیر المومنین علیه السلام آمده که او مردی بود که خدا را دوست میداشت پس خدا هم او را دوست داشت و برای خدا نصیحت کرد و خدا هم خیر او را خواست. نه پیامبر بود و نه فرشته و در قرآن کریم آیت سودمندی است در ذکر ذی القرنین.
مثل اینکه آنها همگی از یاد خلیفه (عمر) رفته و بر او مخفی شده نام گذاری رسول خدا صلی الله علیه و آله، امیر المومنین علی علیه السلام را به ذی القرنین که در ملاء عام و حضورهمه مردم فرمود: “یا ایها الناس اوصیکم بحب ذی قرنیها اخی و ابن عمی علی بن ابیطالب فانه لا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق من احبه فقد احبنی و من ابغضه فقد ابغضنی ” آی مردم من شما را سفارش و توصیه میکنم به دوستی ذی القرنین برادرم و پسر عمویم علی بن ابیطالب. پس به درستی که او را دوست نمیدارد مگر مومن و دشمن نمیدارد مگر منافق، کسی که او را دوست دارد مرا دوست داشته و هرکس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و به علی علیه السلام فرمود: «به درستی که برای تو در بهشت خانه ای است – و کنز (گنج) هم روایت شده-، و تو صاحب دو قرن آنی»
و شارحین حدیث گفته اند «دو قرن آن» یعنی صاحب دو طرف بهشت هستی و ملک و مساحت آن بزرگ تر است و سیر میکنی تمام بهشت را چنان چه ذو القرنین تمام زمین را سیر کرد. یا اینکه «صاحب دو قرن امت» است، و امت ضمیر است و حذف شده از ظاهر کلام، هر چند که جلوتر ذکر آن نشده، مثل قول خدای تعالی: «حتّیٰ تَوارَت بِالحِجاب» «تا آنکه پنهان در پشت پرده شد قصد نمود خورشید را» و یادی در ظاهر از آن نشده. ابو عبید گوید: و من این تفسیر دوم را برگزیدم بر اول.
گویند: و روایت شده از علی رضی الله عنه که آن حضرت یادی از ذی القرنین کرده و فرمود: او خویشان خود را به عبادت خدای تعالی دعوت کرد پس دو ضربت بر جلوی سر از زدند و در میان شما مانند اوست، و ما میبینیم که مقصود آن حضرت خودش بود یعنی من دعوت به حق میکنم تا آنکه بر سرم دو ضربت میزنند که شهادت من در آن است.
یا صاحب دو کوه آن حسن (ع) و حسین (ع) دو سبط و نوه رسول خدا صلی الله علیه و آله، و این ثعلب روایت شده. یا صاحب دو شکاف و شکستگی در دو جلوی سر مبارکش یکی از عمرو بن عبدود در روز خندق و دومی از ابن ملجم لعنت الله علیه و ابو عبید گوید و این صحیح ترین چیزی است که گفته اند. و بعد مخفی ماندن آنچه در قرآن و سنت است بر خلیفه ما را نمیرسد که او را مواخذه به جهل و نادانی کنیم به شعر شعراء و مردان دوره جاهلیت و حال آنکه ذو القرنین در شعر امرء و القیس و اوس بن حجر و طرفه بن عبد یاد شده.
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج6، ص: 443