پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :
24/ ابو نعیم در ” حلیه الاولیاء ” روایتی ثبت کرده است از طریق حبیب بن ابی حبیب – ابی محمد البصری – از نافع از ابن عمر . می گوید : وقتی پیامبر (ص) سپاه تنگدستی را تدارک می کرد عثمان هزار دینار آورده به دامن پیامبر (ص) ریخت . پیامبر گفت : خدایا عثمان را فراموش مکن عثمان از حالا به بعد هر چه بکند مسوولیتی بر عهده اش نخواهد بود.
امینی گوید : کسی مثل ” حافظ ابی نعیم ” ممکن است نداند که حدیث شناسان و علمای بزرگ رجال آن جماعت درباره حبیب از رجال سند آن روایت – چه گفته اند ؟ عبد الله بن احمد حنبل می گوید : پدرم می گفت : حبیب مورد اعتماد نیست . پدرم به کسی گفت : حبیب دروغ می گفته است . پدرم هرگز حبیب را قابل اعتماد نمی شمرد و از او خوشش نمی آمد و به او سخت بد می گفت : ابو داود درباره همین “حبیب ” می گوید : از دروغگوترین افراد است . حدیث جعل می کرده است . ابو حاتم می گوید : روایاتش مطرود و متروک است . از قول پسر برادرم احادیث جعلی روایت کرده است . نسائی و ازدی می گویند : روایاتش متروک است . ابن حبان می گوید : در حدیث و روایات اساتید مورد اعتماد و ” ثقه” مطالب دروغین وارد می کرده است . همچنین می گوید : همه روایاتش جعلی است . سپس چندین روایت او را که از قول ابن هشام بن سعد و دیگران است ذکر کرده می افزاید : همه اینها جعلی و ساختگی است، و عموم روایاتش اینطور است که متنش جعلی است و سندش به هم ریخته “. حبیب ” ابائی از این هم ندارد که از زبان اشخاص مورد حدیث جعل کند، و کار دروغگوئی و دروغ سازیش کاملا آشکار است. ابو احمد حاکم می گوید : روایاتش بی اعتبار است . سهل بن عسکر می گوید : از او بیست حدیث نوشتیم و به علی ابن مدینی عرضه داشتیم ، گفت : اینها همه دروغ است . نسائی می گوید : روایاتش متروک و دور ریختنی است و همه اش از زبان مالک و دیگران جعل شده است. این روایت را ” احمل حنبل ” از طریق ضمرة بن ربیعه دمشقی رملی نقل کرده است. ساجی درباره ” ضمره ” می گوید : راستگوئی است که روایات نادرست هم دارد. ضمرة روایتی از ابن دینار از ابن عمر نقل کرده است که احمد حنبل آن را نادرست دانسته و به شدت رد کرده و گفته : اگر کسی بگوید این روایت دروغ می باشد اشتباه نکرده است . آن را ” ترمذی ” هم ثبت نموده و افزوده است : این روایت را از ” ضمره ” نمی توان پذیرفت و به نظر حدیث شناسان خطا است.
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 451 )