اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۷ خرداد ۱۴۰۲

تمام گناهان گذشته وآینده ،پنهان و آشکار عثمان بخشیده شد!!!

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :

29/ ابن عدی روایتی ثبت کرده است از قول عمار بن هارون – ابی یاسر مستملی – از اسحاق بن ابراهیم مستملی از ابی وائل از حذیفه که ” پیامبر خدا (ص) در یکی از لشکرکشی هایش به عثمان پیغام داده از او کمک خواست . عثمان ده هزار دینار برای او فرستاد . آنها را در برابر خویش نهاده زیر ورو می کرد و در حق وی دعا که خدا از تو درگذرد ای عثمان از همه کارهائی که در پنهان یا آشکار کرده ای و هر آنچه تا به قیامت خواهی کرد . عثمان بعد از این نباید از هر چه می کند بیمی بدل راه دهد .

ابن کثیر این را در تاریخش آورده ولی هیچ از عیبناکی سندش نمی گوید مثل همه جا که روایت در فضائل کسانی است که دل و دینش را به آنها باخته است . ابن حجر نیز در ” فتح الباری ” نوشته و می گوید : سندش واقعا سست است و در جای دیگر می گوید : سندش پوچ است . قسطلانی در ” مواهب الدنیه ” نوشته اما از عیبناکی آن هیچ نمی گوید . زرقانی در شرح آن سخن ابن حجر را  -که آوردیم – می آورد . شرح حال بعضی از راویان ” سست ” و ضعیف این روایت را بعدها خواهیم دید . ابن کثیر در تاریخش می نویسد : حسن بن عرفه از محمد بن قاسم اسدی شامی از اوزاعی شامی از حسان بن عطیه دمشقی از پیامبر اکرم (ص) روایت ” مرسلی ” آورده که به عثمان فرمود : خدا از تو درگذرد، از همه کارهائی که کرده ای و آنچه در انجامش کوتاهی نموده ای و آنچه در پنهان و آشکار کرده ای و هر چه قبلا انجام داده ای و هر چه تا به قیامت خواهی کرد .

امینی گوید : در سند این روایت دروغین ناقص سند، هر گاه جز نام محمد بن قاسم – آن هواخواه عثمان – نبود برای بطلان و نادرستی اش کافی می نمود . ابن کثیر که به این روایت جعلی بی پایه استناد می کند مگر سخن حدیث شناسان را درباره محمد بن قاسم ندیده یا از یاد برده است ؟ مگر نمی دانسته که نسائی درباره او می گوید : مورد اعتماد نیست و احمدحنبل او را دروغگو خوانده است ؟ ترمذی می گوید : احمد حنبل درباره او سخن گفته و او را ” ضعیف ” دانسته است . ابو حاتم می گوید : قوی نیست و از روایتش خوشم نمی اید . ابو داود می گوید : غیر قابل اعتماد است و نه امین ، و روایاتش جعلی است . ابن عدی می گوید : عموم روایاتش قابل پیروی نیست . براء می گوید : روایاتی که او نقل کرده قابل پیروی نیست . دار قطنی می گوید : دروغ ساز است . ابن قاسم می گوید : روایاتش جعلی است ، و خودش راوی ای است . بخاری از قول احمد می گوید : روایاتش را دور انداخته ایم . یا در جای دیگر می گوید : احمد حنبل او را دروغگو خوانده است. ابن حبان می گوید: از زبان اشخاص مورد اعتماد چیزهائی را که نگفته اند نقل می کند. روایاتش قابل استناد نیست. عقیلی می گوید : بعضی او را به عنوان راوی شناخته اند و برخی نه . احمد حنبل او را ترک کرده و گفته است: روایاتش روایات بدی است . ابو احمدحاکم نیشابوری می گوید : به نظر حدیث شناسان ” قوی ” شمرده نمی شود . بغوی می گوید: سست روایت است. ازدی می گوید: متروک و مطرود است.

همین برای اثبات سستی سند و بطلان روایت کفایت می نماید و نیازی نیست به معرفی شامیانی که در سند آن نام برده شده اند و همگی دشمن حقند و مخالف خاندان پاک پیامبر اکرم ، یا ذکر اینکه ” مرسل ” است و همین ” ارسال ” مایه سستی آن . بگذریم از این که متنش با اصول مسلم اعتقاد اسلامی منافات دارد ، زیرا بر همه کارها و گناهانی که تا آخرت مرتکب شود صحه می گذارد و اجازه می دهد هر چه دلش خواست بکند و از عواقب آن نهراسد، و همین بدترین شکل به گستاخی انداختن است . از معصومان که بگذریم به چه کسی می توان گفت : هر کاری که انجام دهی آمرزیده خواهد بود. هر گاه چنین حرفی به کسی زده شود سبب می گردد که ارتکاب گناه و جنایت را کاری سهل و ساده پندارد و از کیفر آخرت بیمی به دل راه ندهد و رفته رفته بر گستاخی و سرکشی بیفزاید و اراده را تسلیم هوای نفس سازد و تن به بلهوسی و شهوترانی سپارد . آری، تاریخ زندگی عثمان به راستی دلیل صحت متن این روایت است ، زیرا نشان می دهد که در زندگی هیچ از عواقب کارهای زشتش نمی هراسیده و بی محابا به هر جنایت و خلافی دست می آلوده است پنداری از وضع اخرویش اطمینان خاطر دارد و آخرت را در هر صورت به مراد دل می بیند . گرفتیم که کارهای نیک کارهای بدی را که شخصی درگذشته مرتکب شده – البته به استثنای آنچه حقوق مردم را پایمال کرده و انسان را از دین به در می سازد – بزداید و محو گرداند ، لکن اینطور نیست که کارهای بدی را هم که شخص در آینده ممکن است مرتکب شود بزداید . به کارهای عثمان کاری نداریم، کدام کار نیک هست که به انجام دهنده اش امکان و اجازه می دهد هر چه را خواست تا قیامت مرتکب شود، و تضمین کند که همه گناهانش که در آینده صورت می گیرد آمرزیده شود ؟ مگر در قاموس اسلام بالاتر از ایمان کاری هست ؟ مع ذالک ، ایمان هرگز نمی تواند گناهان آینده مومن را آمرزیده سازد، و فقط کارهای بد گذشته اش را می زداید . می فرماید : « کسانی ایمان آورده و کارهای پسندیده کردند و به آنچه بر محمد نازل گشته – و حق است و از طرف پروردگارشان – ایمان بیاورد کارهای بدش آمرزیده خواهد گشت و خاطرش اصلاح . » و هر گاه غیر از این می بود پاداش و کیفر و حساب و کتاب و دادرسی بی معنا می گشت و همه سخنانی که در این زمینه با مومنان گفته شده بیهوده می نمود . ما در کارنامه عثمان به کار نیکی که چنین مبالغه و فوق العادگی را ایجاب نماید بر نمی خوریم جز کمک های مالیش به تدارک سپاه تنگدستی – آن هم اگر راست باشد – و پولی که برای حفر چاه ” رومه ” خرج کرده است ، ضمنا دانستیم عده ای غیر از او به تدارک آن سپاه کمک کرده اند و بیش از او ، و چه بسیار چاهها که برای مسلمانان کنده اند و چه نهرها که احداث کرده اند همه وقف مسلمانان . اگر این کار عثمان مستلزم آن باشد که هر گناهی تا به قیامت می کند آمرزیده شود باید گناه آن دیگران هم نه تا به قیامت بلکه حتی بعد از قیامت هم آمرزیده باشد . اما با دعای هواخواهان عثمان بخت و اقبال فقط یار وی گشته و رخ از دیگران برتافته است . اصحاب آیا می دانسته اند عثمان آمرزیده بوده است و با علم به این بزه کارهائی که از او سر می زده اعتراض می نموده و حاضر نبوده اند به دیده مغفرت بنگرند و از او بر خلاف فرموده خدا و پیامبرش در نگذشته اند ، حال آنکه می گویند آنها ” عادل ” و راست رو بوده اند ؟ یا این روایت دروغین و جعلی را شنیده اما اعتنائی به آن ننموده و به سطل کاغذ باطله ریخته اند ؟ حقیقت به نظر من این است که آن روایت تا آخرین روز عمر عثمان به وجود می آمده و به هنگام محاصره و قتلش و آنگاه که نعش او را در ” بستان کوکب – ” گورستان یهودیان – خاک کرده اند هنوز در بطن جاعلان و دروغ پردازان بوده است و زمانی که امویان – هم قبیله های عثمان – به قدرت رسیده اند توسط قابله های گماشته معاویه متولد شده است .

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب  ج 9 ص 459 )

متن عربی

29- أخرج ابن عدی «3» من طریق عمّار بن هارون أبی یاسر المستملی «4» عن إسحاق بن إبراهیم المستملی عن أبی وائل عن حذیفة: أنّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بعث إلی عثمان یستعینه فی غزاة غزاها، فبعث إلیه عثمان بعشرة آلاف دینار فوضعها بین یدیه فجعل یقلّبها بین یدیه و یدعو له: غفر اللَّه لک یا عثمان ما أسررت و ما أعلنت و ما أخفیت و ما هو کائن إلی یوم القیامة، ما یبالی عثمان ما فعل بعدها.

ذکره ابن کثیر فی تاریخه «5» (7/212) ساکتاً عمّا فی إسناده من العلل عادته فی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 459

فضائل من غمره حبّه، و أورده ابن حجر فی فتح الباری «1» (5/315) فقال: سند ضعیف جدّا. و قال «2» فی (7/43): سنده واهٍ. و ذکره القسطلانی فی المواهب اللدنیّة «3» (1/172) ساکتاً عن علله، و عقّبه الزرقانی بقول ابن حجر. راجع شرح المواهب (3/65)، و ستوافیک ترجمة بعض رجال الإسناد الضعفاء فی هذا الجزء.

و ذکر ابن کثیر فی تاریخه (7/212) و قال: روی الحسن بن عرفة عن محمد بن القاسم الأسدی الشامی عن الأوزاعی الشامی عن حسان بن عطیّة الدمشقی عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم مرسلًا أنّه قال لعثمان: غفر اللَّه لک ما قدّمت و ما أخّرت و ما أسررت و ما أعلنت و ما کان منک و ما هو کائن إلی یوم القیامة.

قال الأمینی: لو لم یکن فی إسناد هذه الأکذوبة المرسلة إلّا محمد بن القاسم الذی کان عثمانیّا کما قاله العجلی «4» لکفاه وهناً، أ یخفی علی ابن کثیر المحتجّ بها قول النسائی «5» فی محمد بن القاسم: إنّه لیس بثقة کذّبه أحمد؟ أم قول الترمذی: تکلّم فیه أحمد و ضعّفه؟ أم قول أبی حاتم «6»: لیس بقویّ لا یعُجبنی حدیثه؟ أم قول أبی داود: إنّه غیر ثقة و لا مأمون أحادیثه موضوعة؟ أم قول ابن عدی «7»: عامة ما یرویه لا یُتابع علیه؟ أم قول البراء: حدّث بأحادیث لم یُتابع علیها؟ أم قول الدارقطنی «8»: کذّاب؟ أم قول ابن القاسم: أحادیثه موضوعة لیس بشی ء؟ أم قول البخاری «9» عن

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 460

أحمد «1»: رمینا حدیثه؟ أم قوله فی موضع آخر: کذّبه أحمد؟ أم قول ابن حبّان «2»: یروی عن الثقات ما لیس من أحادیثهم، لا یجوز الاحتجاج به؟ أم قول العقیلی «3»: یُعرف و یُنکر، ترکه أحمد و قال: أحادیثه أحادیث سوء؟ أم قول أبی أحمد الحاکم: لیس بالقویّ عندهم؟ أم قول البغوی: ضعیف الحدیث؟ أم قول الأزدی: متروک «4».

و هذا کافٍ فی وهن السند و بطلانه، و إن غضضنا الطرف عن بقیّة ما فیه من الشامیّین أعداء الحقّ و أضداد العترة الطاهرة صلوات اللَّه علیهم، و ما فیه من الإرسال الموهن للروایة، و دع عنک ما فی متنه ممّا یضادّ الأُصول المسلّمة من الترخیص فی المعصیة ممّا هو کائن إلی یوم القیامة، فهو یوجب التجرّی علی المعاصی فیما یستقبل الرجل من الأیّام، و أیّ إنسان غیر معصوم یقال له: إنّ کلّ ما سوف ترتکبه من المآثم مغفور لک، فلا تحدوه شهواته إلی توهین اقترافها، و استسهال رکوبها. و الشهوة غریزة فی الإنسان تقوده إلی مهاوی الهلکة کلّ حین، و المعصوم من عصمه اللَّه تعالی.

نعم؛ حقّا یقال: إنّ سیرة عثمان تُصدّق هذه الروایة، فإنّها لا تشبه إلّا سیرة من رُخّص بالمآثم، و أُذن فی اقتحام الطامات و الموبقات، و بشّر بغفران هناته و عثراته، فکان غیر مکترث لمغبّة فعاله، و لا مبالٍ بمعرّة مقاله.

وهب أنّ الحسنات یذهبن السیّئات من غیر حقوق الناس و الکبائر المخرجة عن الدین التی سلفت من الإنسان، و لکن أیّ عمل بار فی الشریعة- و لا أقول من أعمال عثمان فحسب- یُبیح للمکلّف السیّئات فیما یأتی من عمره إلی یوم القیامة و یبشّره بالمغفرة فیها جمعاء؟ و لیس فی میزان الأعمال ما هو أرجح من الإیمان و مع

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 461

ذلک فهو غیر ممتاز عمّا سواه بمغفرة ما یأتی به صاحبه فی المستقبل، و إنّما یجبّ ما قبله: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ) «1»، و إلّا لبطلت المواعید و العقوبات المتوجّه خطابها إلی المؤمنین أجمع.

و إنّا لم نجد فی أعمال عثمان عملًا بارّا یستدعی هذه المغالاة الخارجة عن أُصول الإسلام، غیر ما أنفقه علی جیش العسرة إن صحّ من ذلک شی ء، و ما خسره علی بئر رومة، و قد علمت أنّ جیش العسرة أنفق علیه غیره ما هو أکثر ممّا أنفقه هو، و ما أکثر من حفر الآبار و کری الأنهار و سبّل میاهها للمسلمین، فلو کان عمل عثمان هذا یستدعی المغفرة إلی یوم القیامة لوجب أن یُغفر لأُولئک الأقوام و الأُمم ذنوبهم إلی ما بعد القیامة بفئام و فئام، لکن الحظوظ ساعدت عثمان و لم تساعدهم. فتبصّر و أعجب!

و هل علمت الصحابة بهذا الغفران ثمّ نقموا علیه ما کان ینجم منه من هنات بعد هنات فلم یغفروها له مخالفین للَّه و لرسوله صلی الله علیه و آله و سلم و هم عدول؟ أو أنّهم سمعوا هذه الأفیکة ثمّ أودعوها فی محفظة الأباطیل؟ غیر أنّ ظنّی بها أنّ میلادها بعد واقعة الدار و أنّها کانت فی أصلاب الوضّاعین عند الحصارین، و فی حشّ کوکب، و فی مقبرة الیهود، و لم تلدها بعد أُمّها العاقر، حتی فُسِح المجال لاستیلادها علی أیدی قوابل عهد معاویة فما بعد.