اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۷ آذر ۱۴۰۳

شباهت عثمان به انبیاء!!!

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :

40/ بلاذری در ” انساب الاشراف ” روایتی ثبت کرده است از طریق سعید بن خالد از صالح بن کیسان – آن اموی مسلک که معلم پسر عمر بن عبد العزیز بوده است –از سعید بن مسیب که می گوید:  پیامبر خدا (ص) به عثمان نگریسته گفت: این مومن متقی شهید شبیه ابراهیم است. “

امینی گوید:  به نظر می رسد سعید بن خالد بن عمرو بن عثمان بن عفان اموی، یا سعید بن خالد خزاعی مدنی که علمای رجال بر” ضعف” وی هم داستانند در میان اصحاب پیامبر اکرم (ص) کسی را نیافته اند که استعداد انتساب این حرف ناروا و فضیلت بافی گستاخانه را داشته باشد و به همین جهت این روایت را بی ذکر نام راویان آن و با سندی منقطع و بریده آورده اند بطوریکه از سعید بن مسیب  -که دو سال پس از خلافت عمر بن خطاب بدنیا آمده – تا پیامبر اکرم (ص) نامی در سند نیست. خواننده عزیز پس از مطالعه شرح حال عثمان و آراء و اظهار نظرهای اصحاب درباره او و هم داستانی امت علیه رویه و کارهای خلاف و نا پرهیزگاری او به روشن می داند که تشبیه کردن این شخص به ابراهیم پیامبر (ص) چه جنایت وحشتناکی است و چه گستاخی و اهانت سختی به معصومان، و چه حرف یاوه و نامربوطی پناه بر خدا از حرف بی تعقل ! باز اگر او را به یکی از پیامبران مقتول تشبیه کرده بودند می شد گفت که با هزار فرق که میان ایشان هست وجه شباهتی دارند و آن “مقتول ” بوده است اما تصادف چنان شد، که این جسارت به ابراهیم خلیل الله روا گشته است. گمان می کنم سازنده این تشبیه جنایت بار و مضحک آن حدیث تشبیهی را که در حق مولای متقیان هست – و در جلد سوم آوردیم-  شنید، و حسادتش برانگیخته تا چنان چیزی برای مراد خویش – عثمان – ببافد و همین دوستی کورکورانه او را از دیدن عدم تشابهی که میان ابراهیم خلیل الرحمن و عثمان بن عفان هست باز داشته است و ندیده که آن پیامبر معصوم و پاکدامنی است که به افتخار خلیل الرحمانی نائل گشته و این تبهکاری که به جرم انحراف از اسلام و غوطه وری در منجلاب گناه بدست اصحاب پیامبر (ص) و مهاجران و انصار به قتل رسیده است. نمی دانم این ندای پیامبر اکرم (ص) را که سعید بن مسیب – که مدت ها پس از پیامبر(ص) متولد شده – شنید، آیا عائشه هم شنیده بوده است و با وجود این فریاد بر می داشته “: نعثل را بکشید، خدا او را بکشد، زیرا او کافر شده است “، یا به ابن عباس می گفته “: ابن عباس خدا به تو عقل و فهم و قدرت بیان داده است.  مبادا مردم را از دور این دیکتاتور پراکنده سازی “. یا می گفته “: به خدا می خواستم عثمان در یکی از همین جوالهایم می بود و قدرت بدوش گرفتنش را می داشتم تا او را به دریا می افکندم ” یا به مروان می گفته “: به خدا می خواستم تو و همین رفیقت که این قدر به سرنوشتش علاقه مندی بپای هر کدامتان سنگ آسیائی می بود و به درون دریا می بودید ” یا به کسانی که به خانه اش می رفته اند می گفته “: این جامه پیامبر خدا (ص) است که نفرسوده و عثمان سنتش را فرسوده و از بین برده است ” یا وقتی خبر قتلش را دریافته گفته “: خدا گورش را گم کند. آن (سرنوشت) نتیجه کارهائی بود که کرده.  و خدا هیچ وقت به بندگانش ظلم نمی کند ” یا گفته “: خدا گورش را گم کند.  گناهش او را به کشتن داد.  خدا انتقام کارش را از او گرفت . آی جماعت قریش مبادا از کشته شدن عثمان آنچنان که قوم ثمود از کشته خویش ناراحت گشتند ناراحت شوید “. این روایت را که می گویند در تشبیه عثمان هست آیا آن اصحابی که گفتار و اظهار نظرها و اعمالشان را درباره عثمان دیدیم شنیده اند یا نه ،  آن روایت اساسا باطل است و هیچیک از ایشان آن را نشنیده است؟ تو ای خواننده عزیز در این باره قضاوت کن .

راویان بد سرشت و ناقلان یاوه ، تشبیهی از زبان عائشه ساخته اند که بسیار سهمگین تر و جنایت بارتر از تشبیه سابق است و اهانتش به قوانین اسلام و پیامبرش افزون تر، و چنین : ” از مسیب بن واضح سلمی حمصی از خالد بن عمرو بن ابی الاخیل سلفی حمصی از عمرو بن ازهر عتکی بصری – قاضی گرگان – از هشام بن عروه از پدرش از عائشه – رضی الله عنها – می گوید:  وقتی پیامبر (ص) ام کلثوم را به شوهر داد به ام ایمن گفت:  دخترم را بگیر و به خانه عثمان ببر، و دفی آهسته بزن.  او چنان کرد.  پس از سه روز پیامبر (ص) به دیدن دخترش رفت و پرسید:  شوهرت را چگونه دیدی؟ گفت : بهترین مرد است.  فرمود:  او از همه کس به جدت ابراهیم و پدرت محمد بیشترشباهت دارد .

این را ذهبی در ” میزان الاعتدال، ” شرح حال عمرو بن ازهر نوشته و می گوید “: این جعلی است.” و ما بر گفته ذهبی چنین می افزائیم : رجال سند آن روایت اینها هستند : -1 مسیب بن واضح  :ابو حاتم می گوید:  راستگوئی است که زیاد اشتباه می کند واگر اشتباهاتش به او تذکر داده شود نمی پذیرد.  دار قطنی می گوید “:ضعیف “و سست روایت است.  ساجی می گوید:  در احادیث بسیاری که وی نقل کرده حرف ها زده اند.  عبدان می گوید:  او و عبد الوهاب بن ضحاک مثل همند.  و عبد الوهاب بن ضحاک را در جلد پنجم شناختیم و دیدیم که دروغ سازی است جاعل روایت ، و متروک و مطرود و بسیار اشتباهکار و متوهم ، و در روایت دروغ سازی شهرت داشته است . -2 خالد بن عمرو :فریابی او را دروغگو خوانده است ، ابن عدی و دیگران او را سست و پوشالی دانسته اند.  دار قطنی می گوید “: ضعیف ” است. ابن عدی می گوید:  روایات نادرست و ناشناخته ای دارد. ذهبی روایتی از طریق او آورده و می گوید:  این باطل است.  و از روایات آفت آلود ” اخیل(” یعنی خالد بن عمرو ) دروغینی است درباره اساتید حدیث ابن شاذان . -3 عمرو بن ازهر عتکی ابو سعید حداد می گوید:  دروغ می بافته است.  ابن معنی می گوید:  مورد اعتماد نبوده ” ضعیف ” است . بخاری می گوید:  متهم به دروغ سازی است.  نسائی و دیگران می گویند : متروک است.  احمد حنبل می گوید:  حدیث جعل می کرده است . عباس دوری از قول یحیی می گوید:  دروغ سازی سست روایت بوده است.  دولابی می گوید:  روایتش متروک و مطرود است.  جوزجانی می گوید:  غیر قابل اعتماد است . به این روایت دروغین باید روایت دروغین دیگری را ضمیمه و ملحق ساخت ، آن را که ابن عدی از طریق زید بن حریش از عمرو بن صالح – قاضی رام هرمز – از عمری از نافع از ابن عمر – رضی الله عنهما – به صورت ” مرفوع ” آورده است “: ما عثمان را به پدرمان ابراهیم تشبیه می نمائیم. ” ذهبی درباره این روایت می گوید:  واقعا نادرست و بیگانه است.  ابن عدی پس از نوشتن این روایت درباره عمرو بن صالح – از راویان این روایت – می گوید:  او غیر از این هم روایاتی دارد که قابل اخذ و پیروی نیست .

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب  ج 9 ص 478)

متن عربی

40- أخرج البلاذری فی الأنساب «2» (5/3) من طریق سعید بن خالد، عن صالح

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 479

ابن کیسان- أمویّ النزعة مؤدّب ولد عمر بن عبد العزیز- عن سعید بن المسیّب قال: نظر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إلی عثمان فقال: هذا التقیّ المؤمن الشهید شبیه إبراهیم.

قال الأمینی: کأنّ سعید بن خالد بن عمرو بن عثمان بن عفّان الأموی، أو سعید ابن خالد الخزاعی المدنی المجمع علی ضعفه لم یجد فی صحابة النبیّ الأقدس من یتحمّل عب ء هذا السرف من القول و الغلوّ فی الفضیلة، فترکه مرسلًا مقطوع العری بین سعید بن المسیب المولود بعد سنتین مضتا من خلافة عمر بن الخطّاب و بین رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم.

لعلّ الباحث بعد قراءة ما سردناه من سیرة الممدوح و آراء الصحابة فیه و إصفاق الأُمّة علی النقمة علیه بأفعاله و تروکه الشاذّة عن التقوی لا یخفی علیه أنّ تشبیه الرجل بإبراهیم النبیّ المعصوم علیه السلام جنایة علی المعصومین و سفه من القول و تَرَهٌ، نعوذ باللَّه من التقوّل بلا تعقّل.

و لو کان التشبیه بمن کان من الأنبیاء مقبولًا لأمکن أن یتصوّر له وجه شبه و لو مع ألف فارق، غیر أنّ نوبة الظلم عند وضع هذا الحدیث کانت قد انتهت إلی خلیل اللَّه سلام اللَّه علیه.

و إنّی أحسب أنّ مصحّح هذه المهزأة قرع سمعه حدیث التشبیه الوارد فی مولانا أمیر المؤمنین المذکور فی الجزء الثالث (ص 355- 360) و راقه من ذلک تشبیهه بخلیل الرحمن فحابی الرجل بذلک، و قد أعماه الحبّ عن عدم وجود وجه شبه و لو من جهة واحدة مع التمحّل بین نبیّ معصوم خُصّ بفضیلة الخلّة من المولی سبحانه و بین من قُتل دون هناته و سقطاته.

أنا لا أدری أنّ هتاف النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم هذا الذی سمعه سعید بن المسیّب المولود بعده هل سمعته عائشة و مع ذلک کانت تهتف بقولها: اقتلوا نعثلًا قتله اللَّه فإنّه قد کفر؟ و بقولها لابن عبّاس: یا ابن عبّاس إن اللَّه قد آتاک عقلًا و فهماً و بیاناً فإیّاک أن تردّ الناس

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 480

عن هذا الطاغیة؟ و بقولها: وددت و اللَّه أنّه فی غرارة من غرائری هذه و أنّی طوّقت حمله حتی ألقیه فی البحر؟ و بقولها لمروان: وددت و اللَّه أنّک و صاحبک هذا الذی یعنیک أمره فی رجل کلّ واحد منکما رحاً و أنّکما فی البحر؟ و بقولها للداخلین إلیها: هذا ثوب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لم یبل و إن عثمان قد أبلی سنّته؟ و بقولها لمّا بلغها نعیه: أبعده اللَّه؛ ذلک بما قدّمت یداه و ما هو بظلّام للعبید؟ و بقولها: أبعده اللَّه قتله ذنبه؛ و أقاده اللَّه بعمله، یا معشر قریش لا یسومنّکم قتل عثمان کما سام أحمر ثمود قومه «1»؟

و هل سمع حدیث التشبیه فی عثمان أُولئک الصحابة الذین سمعت أقوالهم و أفعالهم حول الرجل؟ أو أنّ الحدیث کان باطلًا فلم یسمعه أحد منهم؟ الحکم فی ذلک أنت أیّها القارئ الکریم.

و أخرج رواة السوء من طریق عائشة فی التشبیه ما هو أعظم من هذا و أهتک لناموس الإسلام و نبیّه الأقدس، و إلیک نصّه:

عن المسیّب بن واضح السلمی الحمصی، عن خالد بن عمرو بن أبی الأخیل السلفی الحمصی، عن عمرو بن الأزهر العتکی البصری قاضی جرجان، عن هشام ابن عروة، عن أبیه، عن عائشة رضی الله عنها:، قالت: لمّا زوّج النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم أُمّ کلثوم قال لأُمّ أیمن: خذی بنتی و زفّیها إلی عثمان و اخفقی بالدفّ. ففعلت، فجاءها النبیّ صلی الله علیه و آله و سلم بعد ثالثة فقال: کیف وجدتِ بعلک؟ قالت: خیر رجل. قال: أما إنّه أشبه الناس بجدّک إبراهیم و أبیک محمد «2».

ذکره الذهبی فی میزان الاعتدال «3» فی ترجمة عمرو بن الأزهر فقال: هذا موضوع. و نحن نقول: رجال الإسناد:

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 481

1- المسیّب بن واضح، قال أبو حاتم «1»: صدوق یخطئ کثیراً، فإذا قیل له لم یقبل. و قال الدارقطنی: ضعیف. و قال الساجی: تکلّموا فیه فی أحادیث کثیرة. و قال عبدان: هو و عبد الوهّاب بن الضحّاک کلاهما سواء «2». و عبد الوهّاب کما مرّ فی الجزء الخامس (ص 242): کذّاب یضع الحدیث متروک کثیر الخطأ و الوهم و کان معروفاً بالکذب فی الروایة.

2- خالد بن عمرو، کذّبه الفریابی، و وهّاه ابن عدی «3» و غیره، و قال الدارقطنی «4»: ضعیف. و قال ابن عدی: له أحادیث مناکیر. و ذکر الذهبی حدیثاً من طریقه فقال: باطل و من بلایا الأخیل «5» حدیث کذب فی مشیخة ابن شاذان «6».

3- عمرو بن الأزهر العتکی، قال أبو سعید الحدّاد: کان یکذب مجاوبة، و عن ابن معین «7» أنّه لیس بثقة ضعیف، و قال البخاری «8»: یُرمی بالکذب. و قال النسائی «9» و غیره: متروک. و قال أحمد: کان یضع الحدیث. و قال عبّاس الدوری عن یحیی: کان کذّاباً ضعیفاً. و قال الدولابی: متروک الحدیث. و قال الجوزجانی: غیر ثقة.

میزان الاعتدال (2/281)، لسان المیزان (4/353) «10».

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 482

و أعطف إلی هذه المکذوبة ما أخرجه ابن عدی من طریق زید بن الحریش، عن عمرو بن صالح قاضی رامهرمز، عن العمری، عن نافع، عن ابن عمر رضی الله عنه مرفوعاً: إنّا نشبّه عثمان بأبینا إبراهیم.

قال الذهبی «1»: منکر جدّا، و قال ابن عدی «2» فی ذکر عمرو بن صالح بعد هذا الحدیث: و له غیر هذا ممّا لا یُتابع علیه.