پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :
40/ بلاذری در ” انساب الاشراف ” روایتی ثبت کرده است از طریق سعید بن خالد از صالح بن کیسان – آن اموی مسلک که معلم پسر عمر بن عبد العزیز بوده است –از سعید بن مسیب که می گوید: پیامبر خدا (ص) به عثمان نگریسته گفت: این مومن متقی شهید شبیه ابراهیم است. “
امینی گوید: به نظر می رسد سعید بن خالد بن عمرو بن عثمان بن عفان اموی، یا سعید بن خالد خزاعی مدنی که علمای رجال بر” ضعف” وی هم داستانند در میان اصحاب پیامبر اکرم (ص) کسی را نیافته اند که استعداد انتساب این حرف ناروا و فضیلت بافی گستاخانه را داشته باشد و به همین جهت این روایت را بی ذکر نام راویان آن و با سندی منقطع و بریده آورده اند بطوریکه از سعید بن مسیب -که دو سال پس از خلافت عمر بن خطاب بدنیا آمده – تا پیامبر اکرم (ص) نامی در سند نیست. خواننده عزیز پس از مطالعه شرح حال عثمان و آراء و اظهار نظرهای اصحاب درباره او و هم داستانی امت علیه رویه و کارهای خلاف و نا پرهیزگاری او به روشن می داند که تشبیه کردن این شخص به ابراهیم پیامبر (ص) چه جنایت وحشتناکی است و چه گستاخی و اهانت سختی به معصومان، و چه حرف یاوه و نامربوطی پناه بر خدا از حرف بی تعقل ! باز اگر او را به یکی از پیامبران مقتول تشبیه کرده بودند می شد گفت که با هزار فرق که میان ایشان هست وجه شباهتی دارند و آن “مقتول ” بوده است اما تصادف چنان شد، که این جسارت به ابراهیم خلیل الله روا گشته است. گمان می کنم سازنده این تشبیه جنایت بار و مضحک آن حدیث تشبیهی را که در حق مولای متقیان هست – و در جلد سوم آوردیم- شنید، و حسادتش برانگیخته تا چنان چیزی برای مراد خویش – عثمان – ببافد و همین دوستی کورکورانه او را از دیدن عدم تشابهی که میان ابراهیم خلیل الرحمن و عثمان بن عفان هست باز داشته است و ندیده که آن پیامبر معصوم و پاکدامنی است که به افتخار خلیل الرحمانی نائل گشته و این تبهکاری که به جرم انحراف از اسلام و غوطه وری در منجلاب گناه بدست اصحاب پیامبر (ص) و مهاجران و انصار به قتل رسیده است. نمی دانم این ندای پیامبر اکرم (ص) را که سعید بن مسیب – که مدت ها پس از پیامبر(ص) متولد شده – شنید، آیا عائشه هم شنیده بوده است و با وجود این فریاد بر می داشته “: نعثل را بکشید، خدا او را بکشد، زیرا او کافر شده است “، یا به ابن عباس می گفته “: ابن عباس خدا به تو عقل و فهم و قدرت بیان داده است. مبادا مردم را از دور این دیکتاتور پراکنده سازی “. یا می گفته “: به خدا می خواستم عثمان در یکی از همین جوالهایم می بود و قدرت بدوش گرفتنش را می داشتم تا او را به دریا می افکندم ” یا به مروان می گفته “: به خدا می خواستم تو و همین رفیقت که این قدر به سرنوشتش علاقه مندی بپای هر کدامتان سنگ آسیائی می بود و به درون دریا می بودید ” یا به کسانی که به خانه اش می رفته اند می گفته “: این جامه پیامبر خدا (ص) است که نفرسوده و عثمان سنتش را فرسوده و از بین برده است ” یا وقتی خبر قتلش را دریافته گفته “: خدا گورش را گم کند. آن (سرنوشت) نتیجه کارهائی بود که کرده. و خدا هیچ وقت به بندگانش ظلم نمی کند ” یا گفته “: خدا گورش را گم کند. گناهش او را به کشتن داد. خدا انتقام کارش را از او گرفت . آی جماعت قریش مبادا از کشته شدن عثمان آنچنان که قوم ثمود از کشته خویش ناراحت گشتند ناراحت شوید “. این روایت را که می گویند در تشبیه عثمان هست آیا آن اصحابی که گفتار و اظهار نظرها و اعمالشان را درباره عثمان دیدیم شنیده اند یا نه ، آن روایت اساسا باطل است و هیچیک از ایشان آن را نشنیده است؟ تو ای خواننده عزیز در این باره قضاوت کن .
راویان بد سرشت و ناقلان یاوه ، تشبیهی از زبان عائشه ساخته اند که بسیار سهمگین تر و جنایت بارتر از تشبیه سابق است و اهانتش به قوانین اسلام و پیامبرش افزون تر، و چنین : ” از مسیب بن واضح سلمی حمصی از خالد بن عمرو بن ابی الاخیل سلفی حمصی از عمرو بن ازهر عتکی بصری – قاضی گرگان – از هشام بن عروه از پدرش از عائشه – رضی الله عنها – می گوید: وقتی پیامبر (ص) ام کلثوم را به شوهر داد به ام ایمن گفت: دخترم را بگیر و به خانه عثمان ببر، و دفی آهسته بزن. او چنان کرد. پس از سه روز پیامبر (ص) به دیدن دخترش رفت و پرسید: شوهرت را چگونه دیدی؟ گفت : بهترین مرد است. فرمود: او از همه کس به جدت ابراهیم و پدرت محمد بیشترشباهت دارد .
این را ذهبی در ” میزان الاعتدال، ” شرح حال عمرو بن ازهر نوشته و می گوید “: این جعلی است.” و ما بر گفته ذهبی چنین می افزائیم : رجال سند آن روایت اینها هستند : -1 مسیب بن واضح :ابو حاتم می گوید: راستگوئی است که زیاد اشتباه می کند واگر اشتباهاتش به او تذکر داده شود نمی پذیرد. دار قطنی می گوید “:ضعیف “و سست روایت است. ساجی می گوید: در احادیث بسیاری که وی نقل کرده حرف ها زده اند. عبدان می گوید: او و عبد الوهاب بن ضحاک مثل همند. و عبد الوهاب بن ضحاک را در جلد پنجم شناختیم و دیدیم که دروغ سازی است جاعل روایت ، و متروک و مطرود و بسیار اشتباهکار و متوهم ، و در روایت دروغ سازی شهرت داشته است . -2 خالد بن عمرو :فریابی او را دروغگو خوانده است ، ابن عدی و دیگران او را سست و پوشالی دانسته اند. دار قطنی می گوید “: ضعیف ” است. ابن عدی می گوید: روایات نادرست و ناشناخته ای دارد. ذهبی روایتی از طریق او آورده و می گوید: این باطل است. و از روایات آفت آلود ” اخیل(” یعنی خالد بن عمرو ) دروغینی است درباره اساتید حدیث ابن شاذان . -3 عمرو بن ازهر عتکی ابو سعید حداد می گوید: دروغ می بافته است. ابن معنی می گوید: مورد اعتماد نبوده ” ضعیف ” است . بخاری می گوید: متهم به دروغ سازی است. نسائی و دیگران می گویند : متروک است. احمد حنبل می گوید: حدیث جعل می کرده است . عباس دوری از قول یحیی می گوید: دروغ سازی سست روایت بوده است. دولابی می گوید: روایتش متروک و مطرود است. جوزجانی می گوید: غیر قابل اعتماد است . به این روایت دروغین باید روایت دروغین دیگری را ضمیمه و ملحق ساخت ، آن را که ابن عدی از طریق زید بن حریش از عمرو بن صالح – قاضی رام هرمز – از عمری از نافع از ابن عمر – رضی الله عنهما – به صورت ” مرفوع ” آورده است “: ما عثمان را به پدرمان ابراهیم تشبیه می نمائیم. ” ذهبی درباره این روایت می گوید: واقعا نادرست و بیگانه است. ابن عدی پس از نوشتن این روایت درباره عمرو بن صالح – از راویان این روایت – می گوید: او غیر از این هم روایاتی دارد که قابل اخذ و پیروی نیست .
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 478)