پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان:
16/ حاکم نیشابوری روایتی در ” مستدرک ” ثبت کرده است از قول عبد الله بن اسحاق بن ابراهیم العدل از یحیی بن ابیطالب از بشار بن موسی خفاف بصری از حاطبی – عبد الرحمن بن محمد – از پدرش از جدش که می گوید : ” به هنگام جنگ جمل به راه افتادم تا کشتگان را بررسی کنم . علی (ع) و حسن بن علی و عمار یاسر و محمد بن ابی بکر و زید بن صوحان نیز شروع کردند به گشتن در میان کشتگان . چشم حسن بن علی به کشته ای افتاد که به روی در افتاده بود . آن را برگرداند و سپس فریادی کشیده گفت : انا لله و انا الیه راجعون . به خدا نو نهالی از قریش است . پدرش پرسید : چه کسی است پسر جانم ؟ جواب داد : محمد پسر طلحه بن عبید الله . گفت : انا لله و انا الیه راجعون . به خدا جوان پاک و شایسته ای بود . سپس بنشست اندوهگین . حسن گفت : پدر جان تو را از این سفر جنگی منع می کردم اما آن دو نفر تصمیم تو را عوض کردند . گفت : همینطور است که تو می گویی پسرم تمنایم این است که کاش بیست سال پیش از این مرده بودم . محمد بن حاطب می گوید : در این هنگام برخاسته گفتم : امیر المومنین ! ما رهسپار مدینه ایم و مردم از ما درباره عثمان خواهند پرسید . چه جواب بدهیم ؟ عمار یاسر و محمد بن ابی بکر برخاسته سخن گفتند . علی به آن دو گفت : عمار و محمد ! باید اینطور بگویید : عثمان تبعیض قایل گشت و بد تبعیضی هم قایل گشت . مجازات کردید و در مجازات بد عمل کردید . و در آینده به پیشگاه داور عادلی برده خواهید شد تا میان شما قضاوت کند . آنگاه گفت : تو ای محمد بن حاطب چون به مدینه درآمدی و درباره عثمان از تو پرسیدند ، بگو : به خدا از « .. ثم اتقوا و احسنوا … » « کسانی بود که ایمان آورده و کارهای پسندیده کردند به علاوه پرهیزکاری نموده و ایمان آوردند و سپس پرهیزکاری نموده و کار خوب کردند، و خدا نیکوکاران را دوست می دارد و مومنان بر خدا باید توکل نمایند».
امینی گوید : حاکم نیشابوری از معایب و اشکالاتی که در سند این روایت دروغین هست دم نزده و آن را تصحیح ننموده و راجع به آن یک کلمه ایراد نگفته است. و ذهبی درباره آن فقط گفته که ” بشار بن موسی سست و ” ضعیف ” است “. لکن ما آنچه را بایست گفت می گوییم : عبد الله بن اسحق بن ابراهیم، یکی از رجال سند آن است . دار قطنی درباره اش می گوید : سستی ای در او هست . خطیب بغدادی همین را گفته است . درباره یحیی بن ابی طالب – یکی دیگر از رجال سند – موسی بن هارون می گوید : من شهادت می دهم که او از زبان من دروغ می سازد . مسلمه بن قاسم می گوید : مردم درباره اش حرف ها زده اند . درباره بشار بن موسی بصری، ابن معین می گوید : مورد اعتماد نیست، و از دغل بازان است. ابو حفص می گوید : سست روایت است . بخاری می گوید : زشت روایت است، او را دیده و از تقریرات روایی او نوشته و روایاتش را ترک کرده ام . ابو داود می گوید : ضعیف و سست روایت است . نسایی می گوید : مورد اعتماد نیست . ابو زرعه می گوید : ” ضعیف ” است . ابو احمد حاکم می گوید : او را ” قوی ” نمی دانند . اسمش را پیش فضل بن سهل برده اند از او بدگویی کرده است. عبد الرحمن حاطبی، چنانکه در ” میزان الاعتدال ” ذهبی آمده توسط ابو حاتم رازی تضعیف شده است. از پدرش عثمان نیز در فرهنگ رجال حدیث هیچگونه تعریفی نیست .
بنابراین چه ارزشی دارد آنچه چنین دغل کاران دروغ سازی روایت نمایند یا عقیده پیدا کنند ؟ بعلاوه، مولای متقیان از روی بصیرت کامل به سفر جنگی می پرداخت و همه کارها و نبردها و لشکرکشی هایش را با مطالعه و دقت نظر و با واقع بینی انجام داده است و همه را به دستور و بنا به سفارش پیامبر (ص)، و این از فضایلش شمرده شده است . رسول اکرم(ص) چنانکه در جلد سوم گذشت در زمان حیاتش اصحاب را به یاری وی در آن کشاکش ها تشویق و تحریک می کرده و می فرمود : ” بعد از من جماعتی خواهند بود که با علی می جنگند که خدا عهده دار جنگیدن علیه آنها خواهد بود . بنابراین هر کس نتوانست با دست و قدرتش علیه آنها جهاد کند باید با زبانش جهاد نماید (یعنی جهاد تبلیغاتی)، و هر کس با زبان جهاد نتوانست با قلبش باید جهاد کند، و پایین تر از این مرتبه ای نیست . ” و ابو ایوب انصاری و دیگر اصحاب می گفتهاند . ” رسول خدا (ص) به ما سفارش کرده که همراه علی با پیمان شکنان بجنگیم “. پیامبر (ص) عایشه امام المومنین را از خرامیدن جاهلیت وار بر حذر داشته و به او گفته : “…پنداری همین الان است که سگان حوأب به طرف تو پارس می کنند و تو علیه علی علیه السلام می جنگی جنگی ظالمانه “. و چنانکه در جلد سوم نوشتیم صحت این حدیث که به زبیر فرموده : ” تو علیه علی علیه السلام می جنگی در حالیکه به او ستم روا می داری (و جنگت ظالمانه است) ” به ثبوت رسیده است.
بنابراین، مولای متقیان رنج آن لشکر کشی ها و جنگها را به دستور و سفارش پیامبر (ص) بر تن هموار می ساخته است، و هرگز هیچکس نتوانسته او را از نظریه و اجتهادش بگرداند ، و امام مجتبی – که از سیر لغزش و کار سویی مبرا و معصوم است – به هیچ وجه پدرش را از اجرای دستور جدش – پیامبر اکرم (ص)منع ننموده است از اجرای دستور پیامبری که به حکم قرآن « سخن به دلخواه نمی گوید و سخنش جز وحی منزل نیست » ، و نه امیر المومنین علی (ع) کسی بوده است که از قیام برای برکندن ریشه فساد و کفر و انحراف پشیمانی بخورد . اگر کسی چنین حرفی در حق وی بزند چنان است که گفته باشد حضرتش از به خاک و خون کشیدن سران کفر و شرک در جنگهای پیامبر اکرم (ص) پشیمان گشته و دریغ خورده است . زیرا موضع گیری و سیاستش در هر دو مورد مبتنی بر مصلحت بینی اسلامی و به انگیزه الهی بوده است و به منظور زدودن کفر و تباهی، و اگر بر یکی از دو حال افسوس خورده باشد بر دیگری هم خورده است. وانگهی کدام پاکی و شایستگی در ” محمد بن طلحه ” وجود داشته است، در کسی که شمشیر به روی امام و پیشوای مسلمانان کشیده است در حالیکه دستور داشته همراهش جهاد کند و یاریش نماید ؟ حال او به حال پدرش ” طلحه ” می ماند و چون او از راه به در گشته و نافرمان و منحرف است. این است حقیقت . اما جاعلان و دغل کاران خواسته اند حقیقت را وارونه نمایند و چیزها بسازند تا کار کسانی را که با کجاوه جمل همراه گشته اند توجیه و تبریه نمایند… و ساخته و بافته اند، لکن ساخته و بافته شان کجا و حقیقت کجا ؟ چطور ممکن است علی (ع) حرفهایی را که از زبانش خطاب به محمد بن حاطب ساخته اند زده باشد، در حالیکه مسلم است پیش از جنگ جمل و پس از آن سخنها گفته و کارها کرده همه گویای رأی و نظرش درباره عثمان، و همه یک نواخت و هماهنگ و همرأی.
مگر تاریخ زندگی عثمان و سیاهه اعمالش اجازه می دهد به علی (ع) که او را از کسانی بداند و بشمارد که ” ایمان آورده و کارهای پسندیده کردند بعلاوه پرهیزکاری نموده و ایمان آوردند و سپس پرهیزکاری نموده و کار خوب کردند…؟ ” همان سیاهه اعمالی که پر از جنایت و کار بیراهه و ناپسند است و او را به کشتن داد و پیشگامان اصحاب و در راس ایشان مولای متقیان را به معارضه و مبارزه اش واداشت و استانهای کشور اسلامی را آبستن حوادث خونین ساخت و نگذاشت اصحاب پیامبر (ص) خود را موظف به دفاع از جانش بپندارند، و همان است که مردم نیکوکار و دیندار را از کفن و دفن و نماز گزاردن بر جنازه اش مانع گشت و سبب شد که در قبرستان یهودیان خاکش کنند آن هم پس از چند روز ماندن در زباله به حال خواری و بی کسی و اهانت ، همه مسلمانان او را در آن حال ببینند و هیچیک برای کفن و دفنش اقدام نکنند ، با امیر المومنین علی (ع) بیعت شود و او فرمانروا باشد و قادر به کفن و دفنش ولی قدمی بر ندارد، او که برای کارهایی که به نظر مردم ساده و کوچک می نماید به هیجان می آید و خلق را به انجام وظیفه بر می انگیزد و مثلا در نطقی آنان را چنین به قیام و اقدام می خواند . ” به من اطلاع رسیده که حتی یکی از آن جماعت (مهاجم شامی) وارد خانه زن مسلمان یا زن اهل ذمه می شده و زیور و دستبند او را می کنده و می ربوده است و از چنگ آن (سپاهی مهاجم) جز با خواهش و تمنا و التماس نجات پیدا نمی کرده است . آن وقت در حالیکه از اموال به یغما برده گرانبار بوده اند راه خود گرفته اند بدون اینکه لطمه ای ببینند یا کشته ای بدهند . اکنون اگر انسان مسلمان بر اثر این احوال دق مرگ کند نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود بلکه به نظر من امری طبیعی و شایسته رخ داده است . ” چنین شخصیت غیرتمند و با حمیتی که در برابر پایمال گشتن حق و ستمدیدگی اینطور به هیجان آمده و به قیام و اقدام بر می انگیزد و می نشیند و جنازه عثمان را در زباله و بی کفن و دفن رها می سازد : (عثمان روبروی او بی کفن و دفن ماند و دستی که به آزارش بلند شده آزاد و رها) (نمی دانم این کار علی از روی کینه بوده یا نه، از سر پاکدامنی و پرهیزکاری؟) « در اختلاف مردم به موجب قانون اسلام قضاوت کن و از دلخواه و موازین خیالی پیروی منما زیرا تو را از راه خدا به در خواهد برد » « در صورتی که پس از دریافت مایه دانایی (و قانونشناسی) از دلخواه آنان پیروی نمایی در برابر خدا حامی و حافظی نخواهی داشت » .
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9 ص 419 )