نامبرده در زمان زندگى رسول خدا به منزله رئیس پلیس در دستگاه فرماندهى بود که وظائف و ماموریتهاى شهرى را انجام داده و عهدهدار اجراء دستورات امنیتى و انتظامى در شهر مدینه بود «1».
در بعضى جنگها پرچم انصار را او به دوش میکشید و در رکاب پیامبر حرکت میکرد. گاهى او را براى جمع آورى مالیات و زکوات باطراف میفرستادند و از کسانى بود که اندیشه و راى و نظریهاى داشت و به آرائش احترام گذاشته میشد «2» بعد از رحلت رسول اکرم در دوران حکومت أمیر المؤمنین آن حضرت او را به استاندارى مصر تعیین کرد و فرمانرواى پاک و منزه مصر گردید.
قیس از شیعیان على و طرفداران و خیر خواهان او بود و طرف مشورت آن حضرت بود، در صفر سال 36 به استاندارى مصر مامور شد و حضرت به او فرمود: به سوى مصر حرکت کن من تو را به ولایت آنجا مامور کردم در خارج مدینه بمان و دوستان و افرادى که محل اطمینان تو هستند با خود از اینجا ببر تا وقتى وارد مصر میشوى با جمعیتى انبوه وارد شوى و شکوه و عظمتى داشته باشى، این کار چشم دشمنان را ترسانیده و دل دوستان را خشنود و باعث عزّت و شوکت آنان شود، هر گاه انشاء اللّه بمصر وارد شدى به نیکوکاران نیکوئى کن و بر اشخاص مشکوک سخت بگیر و با تمام افراد خاص و عام ملایم و مهربان باش زیرا مدارا و نرمى با یمن و برکت است.
قیس در جواب گفت: اى أمیر المؤمنین خداى تو را رحمت کند، آنچه را که فرمودید فهمیدم اما لشگر و سپاه را من در خدمت شما میگذارم که در موقع نیاز به آنها، نزدیک شما باشند و اگر یک وقتى به آنان کارى داشتید و خواستید آنها را به جائى بفرستید در حضور شما باشند و فورا بروند و من همراه خانوادهام به مصر میروم و اما سفارشى که راجع به خوشخوئى و مداراى با افراد فرمودید، از خدا کمک میخواهم که بتوانم این چنین کنم.
قیس همراه هفت نفر از افراد خانوادهاش به سوى مصر حرکت کرد و در اول ماه ربیع الاول وارد مصر شد، بالاى منبر رفته و نشست و خطبهاى خواند حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و گفت: سپاس خداوند را که حق را آورده و باطل را از بین برد و ستمکاران را سرکوب نمود.
اى مردم ما با بهترین فردى که بعد از رسول خدا (ص) میشناختیم بیعت کردهایم، به پا خیزید و بیعت کنید بر اساس کتاب خدا و سنت و روش رسول او، و اگر ما خود بر این روش نباشیم بیعتى بر گردن شما نخواهیم داشت.
مردم از جاى حرکت کرده و با او بیعت نمودند، فرمانروایان مصرى همراه اهالى مصر در مقابل قیس سر تعظیم فرود آورده و امور مملکت مرتب گشت و نمایندگان خود را به اطراف و شهرها فرستاد جز دهکدهاى به نام «خربتا» که مردم آن جا قتل و کشتن عثمان را کارى بس بزرگ دانسته و براى آنها بیعت با على (ع) و نمایندهاش کار مشکلى بود، مردى از بنى کنانه که در آن قبیله زندگى میکرد و به او یزید بن حارث میگفتند شخصى را نزد قیس فرستاد و پیغام داد که ما نزد تو نمیآئیم تو نمایندههاى خود را بفرست، زمین زمین تو است ولى ما را به حال خود واگذار تا ببینیم نتیجه کار مردم چه میشود، محمّد بن مسلمة بن مخلّد بن صامت انصارى در آن قریه قیام کرد و خبر مرگ عثمان را اعلام و مردم را به خونخواهى او دعوت کرد. قیس پیامى نزد او فرستاد که واى بر تو علیه من قیام کردهاى؟ به خدا قسم من مایل نیستم تو را بکشم و در برابر، حکومت شام و مصر مرا باشد، تو خونت را حفظ کن و بیهوده خود را بکشتن مده.
محمّد بن مسلمه در جواب او نوشت که من تا وقتى تو والى مصر باشى کارى به تو نخواهم داشت.
قیس داراى راى و اندیشهاى خاص بود. در همان زمان که قیس والى مصر بود أمیر المؤمنین براى جنگ جمل از مدینه خارج شد و از بصره به کوفه بر گشت و هم چنان قیس ولایت مصر را به عهده داشت و چهار ماه و پنج روز بر آنجا حکومت کرد و همانطور که گفتیم در اول ربیع الاول وارد مصر شد و در پنجم رجب از آنجا بیرون آمد، آن طوری که در کتاب الخطط مقریزى نوشته شده و آنچه در کتاب الاستیعاب و سایر کتابها آمده این است که: او در جنگ جمل شرکت کرده و در جمادى الاخرى سال 36 همراه على (ع) بوده، این قول نادرست است، آرى از تاریخ چنین بر میآید که در مقدمات جنگ جمل شرکت داشته است.
بعد از آنکه از مصر به کوفه آمد أمیر المؤمنین استاندارى آذربایجان را به او سپرد، چنانکه در جلد دوم تاریخ یعقوبى ص 178 آمده است، حضرت در وقتى که قیس در آذربایجان بود این نامه را به او نوشت:
اما بعد خراج و مالیات را به حق و درستى از مردم بگیر، با سربازان و سپاهیانت با انصاف و عدالت رفتار کن، از آنچه خدا به تو آموخته است به آنان که در حضور تو هستند بیاموز، ضمنا عبد اللّه بن شبیل احمسى از من درخواست نموده که نامهاى به تو بنویسم و درباره او به تو سفارش نمایم من او را مردى متواضع و فروتن دیدهام، پرده و حاجب از پیش خود بردار و در خانه را بر وى همگان باز کن و تکیه گاهت حق و حقیقت باشد، چه آن کس که با حق همراه باشد از عدالت منحرف نمیشود و نزدیکان و خواص را بر سایرین مقدم نمیدارد. پیروى از هواى نفس و خواهشهاى نفسانى مکن که پیروى هواى نفس تو را گمراه و از راه خدا باز میدارد! همانا آنان که از راه خدا منحرف میشوند براى آنها عذاب و شکنجهاى سخت است، زیرا روز حساب را فراموش کرده و از یاد بردهاند!
غیاث گوید: هنگامی که أمیر المؤمنین آماده نبرد با معاویه شد نامه دیگرى به قیس نوشت به این مضمون:
اما بعد: عبد اللّه بن شبیل احمسى را جاى خود بگذار و نزد ما بیا زیرا مسلمین گرد یکدیگر جمع شده و همگى مطیع و فرمانبردار شدهاند در آمدن شتاب کن من به زودى در اول ماه در «دو محلّه» حاضر خواهم شد و منتظر تو هستم و فقط به انتظار تو ایستادهام. خداوند براى ما و تو در تمام کارهایمان به آنچه خوب و شایسته است حکم فرماید و مقدر نماید.
طبرى در جلد ششم تاریخش ص 91 و ابن کثیر در جلد 8 تاریخش ص 14 از زهرى نقل کرده است که وى گوید: على (ع) قیس بن سعد را به سرپرستى مقدمه سپاه خود که همگى از مردمان عراق تا مرز آذربایجان بودند گمارد و اداره امور این حدود را به او واگذار کرد و او را فرمانده شرطة الخمیس -که از اختراعات اعراب است و چهل هزار نفر بودند که با على (ع) بیعت کرده بودند که تا آخرین لحظه زندگى و تا دم مرگ با آن حضرت باشند- قرار داد، قیس این سپاه و این عده را تحت فرماندهى خود اداره میکرد تا وقتى که أمیر المؤمنین کشته شد و امام مجتبى حسن ابن علىّ جانشین آن حضرت گردید و حکومت عراق را به دست گرفت.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج2، ص: 118