اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۳ خرداد ۱۴۰۲

سخنان «أروی» دختر حارث ابن عبدالمطلب با معاویه

متن فارسی

معاویه پس از خوشامد گفتن واحوالپرسی از اروی پرسید که بعد از ما حال تو چون بود؟
اروی گفت: ای برادرزاده من تو هر آینه در قبال حق نعمت ناسپاسی کردی و در دوستی و رفاقت با پسر عمت بدرفتاری نمودی و خود را به غیر نام خود نامیدی و امری را که حق تو نبود بدست گرفتی، چه تو و پدرانت هیچگونه سابقه خدمت نسبت به اسلام ندارید ابتدا آنچه را که محمد آورد انکار نموده و کافر شدید، در نتیجه خداوند شما را منکوب و هلاک فرمود و روی خلق را از شما برگرداند تا اینکه حق به اهلش رسید و سخن خداوندبرتری یافت و پیغمبر ما محمد (ص) برغم مشرکین بر دشمنانش نصرت و پیروزی یافت. ماخاندان نبوت، از جهت بهره مندی از دین و قدر و منزلت بر خلق برتری و بزرگی جستیم تا آنکه خداوند پیامبر خود را بعد از زدوده شدن نسبتهای ناروا از او به دیگر سرای برد، و درجه اش را بلند فرمود و پسندیده و بزرگوارش داشت. بعد از درگذشت، پیامبر، ما خاندان او در میان شما به منزله قوم موسی در دست فرعونیان در آمدیم که اولادشان را می کشتند و زنانشان را به اسیری می بردند و پسر عم رسول خدا بعد از وفات حضرت چون هارون شد در دوران جدائیش از موسی آنگاه که هارون از قوم خود شکوه به موسی برد و گفت: ای پسر مادرم این قوم در غیاب تو، مرا خوار و زبون شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.
در نتیجه (جفاکاری شما) بعد از رسول خدا (ص) پراکندگی ما جمع نشد و دشواری هایمان آسان نگشت، ولی (بدانید) که سرانجام امر ما بهشت است و سرانجام شما آتش.

 در این هنگام عمرو بن عاص به اروی گفت: ای پیره زن گمراه! سخن کوتاه کن! و چشم بزیر افکن.
در جوابش گفت: ای بی مادر تو کیستی؟
گفت: من عمرو بن عاصم.
اروی به او گفت: ای پسر زن زناکار! تو سخن می گوئی در حالیکه مادرت مشهورترین زن زناکار مکه بود؛ حریص به زنا دادن و اجرت گرفتن از مردان! بجایت بنشین و رسوائی و زبونیت را بیاد آر! و به پستی و بی پدری خود بیندیش؛ بخدا قسم، تو در میان قریش اصل و حسبی نداری و بی آبرو هستی! تو همانی که شش نفر از مردان قریش فرزندی تو را ادعا نمودند. «1»
حقیقت حال از مادرت سؤال شد.در جواب گفت! تمامی آن مردان با من همبستر شده بودند حال ببینید این فرزند بکدامیک از آنها شبیه تر است بهمانش ملحق سازید و چون تو (عمرو) به عاص بیشتر شباهت داشتی ناچار به او ملحق شدی. من مادر تو را در شهر مکه با هر مرد نابکار و برده ناپاک و زناکار دیدم تو بدنبال آنها باشی که به آنها شبیه تری «2».

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 183

 

متن عربی

 أروی بنت الحارث بن عبد المطّلب، : لمّا وفدت إلی معاویة، فقال لها: مرحباً بک یا عمّة؟ فکیف کنت بعدنا؟

فقالت: یا ابن أخی، لقد کفرتَ ید النعمة، و أسأت لابن عمِّک الصحبة،

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 183

و تسمَّیت بغیر اسمک، و أخذت غیر حقِّک، من غیر بلاء کان منک و لا من آبائک، و لا سابقة فی الإسلام، و لقد کفرتم بما جاء به محمد صلی الله علیه و آله و سلم فأتعسَ اللَّه منکم الجدود، و أصعرَ منکم الخدود، حتی ردّ اللَّه الحقَّ إلی أهله، و کانت کلمة اللَّه هی العلیا، و نبیّنا محمد صلی الله علیه و آله و سلم هو المنصور علی من ناوأه و لو کره المشرکون، فکنّا أهل البیت أعظم الناس فی الدین حظّا، و نصیباً، و قدراً، حتی قبض اللَّه نبیّه صلی الله علیه و آله و سلم مغفوراً ذنبه، مرفوعاً درجته، شریفاً عند اللَّه مرضیّا، فصرنا- أهل البیت- منکم بمنزلة قوم موسی من آل فرعون، یُذبِّحون أبناءهم و یستحیون نساءهم، و صار ابن عمِّ سیِّد المرسلین فیکم بعد نبیِّنا بمنزلة هارون من موسی حیث یقول: (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی ) «1» و لم یجمع بعد رسول اللَّه لنا شملٌ، و لم یَسهُلْ لنا وعرٌ، و غایتنا الجنّة، و غایتکم النار.

فقال لها عمرو بن العاص: أیّتها العجوز الضالَّة اقصری من قولکِ، و غضِّی من طرفک.

قالت: و من أنت، لا أمَّ لک؟ قال: عمرو بن العاص.

قالت: یا ابن اللخناء النابغة، تتکلّم و أمّک کانت أشهر امرأة بمکّة، و آخذهن لأُجرة، اربَع علی ظَلعک «2» وَ اعْنَ بشأن نفسک، فو اللَّه ما أنت من قریش فی اللُّباب من حسبها، و لا کریم منصبها، و لقد ادّعاک ستّة «3» نفرٍ من قریش، کلّهم یزعم أنَّه أبوک، فسئلت أمُّک عنهم، فقالت: کلّهم أتانی، فانظروا أشبههم به فألحقوه به، فغلب علیک شَبَه العاص بن وائل، فَلَحِقت به، و لقد رأیت أمّک أیّام منی بمکّة مع کلّ عبدٍ

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 2، ص: 184

عاهر، فائتمّ بهم، فإنّک بهم أشبه «1».