5- در جلد دوم روایت مفصلی آوردیم حاکی از سخن امام حسن مجتبی (ع) به عمرو بن عاصی، که این قسمتی از آن است: «درباره قضیه عثمان، تو بودی که دنیا را علیه او به آتش کشیدی و بعد به فلسطین رفتیو وقتی خبر مرگش به تو رسید گفتی: مرا ابو عبد اللّه میگویند! اگر زخمی را بخارانم تا خونش نیندازم ولش نمیکنم! آنگاه خودت را وقف معاویه کردی و دینت را برای عشرت دنیوی او فروختی. ما نه تو را بخاطر کینه ات ملامت میکنیم و نه بخاطر دوستیت با این و آن مؤاخذه مینمائیم. بخدا قسم عثمان را وقتی زنده بود یاری نکردی و چون مرد از مرگش به خشم نیامدی!»
ابو عمر مینویسد: «عمرو بن عاصی از عثمان انتقاد میکرد و مردم را علیه او بر میانگیخت و در برهمزدن بساط حکومتش تلاش مینمود. وقتی خبر قتل عثمان به او- که گوشه گرفته و در فلسطین اقامت گزیده بود- رسید گفت:اگر زخمی را بخارانم تا خونش نیندازم ولش نمیکنم! یا چیزی شبیه این» «1».
و مینویسد: عمرو عاصی از وقتی عثمان او را از استانداری مصر بر کنار ساخت دائما نقشه میریخت برای برانگیختن مردم علیه عثمان و عیبجوئی او» «2».
ابن حجر همین مطالب را تأکید میکند: «چون عثمان، عمرو عاصی را از کارهای دولتی مصر بر کنار ساخت به مدینه آمده بنا کرد به عیبجوئی و انتقاد از عثمان. خبر به عثمان رسید، او را خواسته توبیخ کرد. پس به مزرعه ای که در فلسطین داشت رفته اقامت گزید» «3».
امینی گوید:
عمرو بن عاصی چنین نظری درباره عثمان داشته است. مردم را علیه او می شورانده، و در سقوطش میکوشیده و از قتلش خوشحال گشته و فریاد کشیده که مرا ابو عبد اللّه میگویند! با این که در دره «سباع» بودم او را کشتم. و اگر زخمی را بخارانم تا خونش نیندازم ولش نمیکنم! حالا آیا بر اثر این که عثمان او را از استانداری مصر و کارهای دولتی بر کنار کرده عصبانی شده و در اجتهاد علمی خویش درباره عثمان به خطا رفته یا نه، بدون این که تحت تأثیر برکناری و محرومیت از مقامات دولتی قرار بگیرد با تفکر منصفانه و بیغرضانه به چنین نظریه ای درباره عثمان رسیده است؟ در هر دو صورت یک چیز مسلم است و آن این که آن جماعت، وی را از اصحاب عادل و راسترو و بزرگ میشمارند، و ما باستناد همین نظرشان میگوئیم وی چنین نظری درباره عثمان داشته است!