” طبرانی ” از ” یحیی بن عثمان بن صالح ” و او از ” نعیم بن حماد ” و او از ” محمد بن شعیب بن سابور ” و او از ” مروان بن جناح ” و او از ” یونس بن میسره بن حلبس ” و او از ” عبدالله بن بسر ” روایت کرده اند: “رسول الله صلی الله علیه و اله با ابو بکر و عمر در کاری مشورت می کرد و فرمود: رای خود را به من بگویید آنها گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمود: معاویه را بخوانید. پس ابو بکر و عمر گفتند: آیا دو نفر از رجال قریش برای مشورت کافی نیست که پیامبر با جوانی از جوانان قریش مشورت می کند. فرمود بفرستید معاویه بیاید. هنگامی که معاویه در پیش پیامبر حاضر شد، رسول الله صلی الله علیه و اله فرمود “: کارتان را با او در میان بگذارید و او را در کارتان حاضر کنید، چرا که فردی قوی و امین است. ” نعیم ” عبارت ” در کارتان به او رجوع کنید ” را افزوده است.
اما رجال ” ابن سعد ” بدین قرار است:
1 – یحیی بن عثمان: اظهار تشیع می کرد و شغل کتاب بری و صحافی داشت از کتابهای دیگران نقل می کرد واز این رو مورد طعن قرار گرفته است. تهذیب التهذیب 257:11
2 – نعیم بن حماد: مردی کذاب و متقلب و جعل کننده بود. رک: جزء 5 ص 269 ط (متن عربی الغدیر)
3 – محمد بن شعیب: اهل ” شام ” و از ” بنی امیه ” بود.
4 – مروان بن جناح، شامی و از بنی امیه بود. بگفته ” ابو حاتم “: به ” او ” و برادرش ” روح ” نمی توان اعتماد کرد.
5- ” یونس بن میسره ” مردی شامی و نا بینا بود.
6 – “عبدالله بن بسر ” از شامیان محسوب می شود و او آخرین کس از صحابه است که در شام در گذشته است.
اکنون ببینید که نادانان کوردل و ساده لوحان امت چگونه با قلب حقایق به هلاکت و گواهی می افتند.
“ابن کثیر ” در ” تاریخ ” خود پس از آنکه این حدیث و تعدادی از احادیث باطل را که در باب ” معاویه ” ساخته اند، نقل می کند، می نویسد “: علاوه بر اینها ابن عساکر احادیث بسیار ی را که بی شک همه در فضائل معاویه ساخته شده آورده است که ما از آنهمه صرف نظر کردیم و در اینجا فقط به نقل احادیث صحاح و حسان و احادیثی دیگر که همه ساختگی و ناشناخته است، اکتفا کردیم ” و پس از ذکر حدیث بیست و ششم که از ” سری ” دروغگو و حدیث ساز نقل شده نوشته است “: و ابن عساکر پس از این حدیث، احادیث ساختگی بسیاری نقل کرده و شگفت است که او با آن هشیاری و اطلاعاتی که داشت چگونه به ناشناختگی و ضعف رجال این احادیث پی نبرده است و خدا است که انسان را به راستی توفیق می دهد. ” ملا حظه می کنید که ” ابن کثیر ” سخن خود را بر اساس منقولات ” ابن عساکر ” قرار داده است تا مگر با دروغ ها و یاوه هایی که او از احادیث ساختگی آورده و نسبت هایی را ذکر کرده که بتوانند یکی دیگری را تایید کند، سخن خود را نیرو بخشد، لکن او فراموش کرده است که سرانجام پرده از چهره آن فریبکاری که فضایلی بدو نسبت داده اند به دست کاوشگران بی نظر به کنار زده خواهد شد.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 11 ص 112 – 113)