اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ آبان ۱۴۰۳

شبهه ابن کثیر در حدیث «لا تقع فی علی فإنه منی و أنا منه و هو ولیکم بعدی»

متن فارسی

7- در جلد هفتم صفحه 342 از طریق امام احمد از ابن نمیر از اجلح کندی از عبد اللّه بن بریدة حدیثی آورده که قسمتی از آن چنین است: پیامبر (ص) فرمود: درباره علی (ع) سعایت نکنید که او از من، و من از اویم، و او صاحب اختیار شما بعد از من است. «1»
آنگاه در تعقیب آن گوید: مقصود از این تعبیر نامعلوم است و اجلح شیعی است و روایتی را که تنها شیعه ای نقل کند پذیرفته نیست و از کسانی که ضعیف تر از اویند، پیروی کرده اند و خداوند آگاهتر است. و آنچه در این باره حفظ شده، روایت احمد از وکیع از اعمش از سعد بن عبیده از عبد اللّه بن بریده از پدرش می باشد که گوید: رسول خدا (ص) فرمود: من کنت مولاه فعلی ولیه» «کسی را که من مولای اویم علی (ع) ولی اوست».
پاسخ: آیا هیچ عربی که از بنی امیه نباشد می تواند این تعبیر را مشکوک و نامعلوم بداند؟ با اینکه متن آن کلامی است گویا، صریح، و آیا هیچ عربی مشروط به اینکه عوامل تعصب او را به شبهه نیندازد، پیدا می شود که در معنی این جمله اظهار نا آشنائی کند؟ این معنی صحیح و ثابتی که از مصدر وحی با اسناد صحیح صادر شده و مؤید به احادیث صحیح «2» فراوانی به همین مضمون و معنی است؟
و آیا این نامعلوم بودنی را که ابن کثیر مدعی آنست مربوط به استناد این مطلب به گوینده اش، پیامبر (ص) اکرم است؟ با اینکه پیامبر (ص) پیوسته با تجلیل این سخن حکیمانه را بر زبان می راند، و یا این ناآشنائی را نسبت به امیر المؤمنین صلوات اله علیه، ابراز می کند و او را لایق این مقام می داند، در این صورت ابن کثیر با امثال فراوان این کلمات که شرق و غرب را پر کرده است، چه می کند؟ کلماتی که جای هیچگونه خورده گیری در اسناد و در مدلولش نیست.
آیا تاکنون شما از هیچ محدّث دینی شنیده اید حدیثی را که پیشوایان حدیث در کتب صحاح و مسانید خود، و در رأس آنها در دو صحیح بخاری و مسلم نقل کرده اند، چون در اسنادش یکنفر شیعی وجود دارد آن را رد کنند.
مگر گناه شیعی چیست؟ وقتی مورد وثوق ائمه حدیث باشد؟ مانند اجلح که مورد وثوق ابن معین است.
حدیث نامبرده را احمد در مسند خود 5/355 به اسناد مذکور نقل کرده است و ترمذی آن را به اختصار آورده و نسائی در خصائص/ 24، و ابن ابی شیبه بر طبق آنچه در کنز العمال 6/156 است، و محب الدین طبری در ریاض النضرة 2/171 و حافظ هیثمی در مجمع الزوائد 9/128 و دیگران آن را روایت کرده اند و اسناد احمد نامبرده رجالش صحیح است مگر اجلح که شنیدید موثق است.
و اینکه گوید: و آنچه در این باره حفظ شده است روایت احمد از وکیع …
نشانه کوتاهی و محدودیت اطلاعات او در امر حدیث است و نشان دهنده این پندار غلط اوست که هر دو حدیث سندشان منتهی به یکی- یعنی بریدة- می شود، و هر دو حدیث افاده ولایت دارد و ندانسته است که حدیث «لا تقع فی علی» یک واقعه شخصیه در مقابل قصه عمران بن حصین نامبرده در 215 است و حدیث «من کنت مولاه» عین عبارت حدیث غدیر است که جنبه عمومیت دارد. و این قضیه بر هر شخص هوشیار و آگاهی روشن است که غیر از قضیه غدیر خم است.

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 347

متن عربی

7-

ذکر «3» فی (7/343) من طریق الإمام أحمد «4» عن ابن نمیر، عن الأجلح الکندی، عن عبد اللَّه بن بریدة حدیثاً فیه: فقال رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم: «لا تقع فی علیٍّ فإنَّه منّی و أنا منه و هو ولیّکم بعدی».ثمَ أردفه بقوله: هذه اللفظة منکرة و الأجلح شیعیٌّ، و مثله لا یُقبل إذا تفرّد بمثلها. و قد تابعه فیها من هو أضعف منه و اللَّه أعلم، و المحفوظ فی هذا روایة أحمد، عن وکیع، عن الأعمش، عن سعد بن عبیدة، عن عبد اللَّه بن بریدة، عن أبیه قال: قال رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم: «من کنت مولاه، فعلیٌّ ولیّه» «5».

الجواب: هل یری عربیٌّ غیر أمویّ فی هذه اللفظة نُکراً؟ و هو ذلک القول العربیُّ المبین السهل الممتنع.أو هل یری عربیٌّ لم تَشُبْهُ عوامل العصبیّة فی معناه شیئاً منکراً؟ و هو ذلک المعنی الصحیح الثابت الصادر من مصدر الوحی بأسانید صحیحة، المدعوم بما فی

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 347

معناه من الأحادیث الکثیرة الصحاح «1»، و هل النکر الذی حسبه ابن کثیر فی إسناده إلی قائله صلی الله علیه و آله و سلم، و هو لا یفتأ یشید بأمثال هذا الذکر الحکیم؟ أم فی المقول فیه صلوات اللَّه علیه فیراه غیر لائق بمثل هذه الکلمة؟ إذن فما ذا یصنع ابن کثیر بأمثالها المتکثِّرة التی ملأت بین المشرق و المغرب، و هی لا تُدفع بغمز فی إسنادٍ أو بوقیعةٍ فی دلالة؟

و هل سمعت أذناک من محدِّثٍ دینیٍّ ردَّ ما أخرجه أئمّة الحدیث فی الصحاح و المسانید، و فی مقدَّمها الصحیحان إذا تفرّد به شیعیٌّ؟ و ما ذنب الشیعی إذا کان ثقةً عند أئمّة الحدیث کالأجلح؟ فقد وثّقه مثل ابن معین «2».

و الحدیث أخرجه «3» أحمد فی المسند (5/355) بالإسناد المذکور، و الترمذی باختصار، و النسائی فی الخصائص (ص 24)، و ابن أبی شیبة کما فی کنز العمّال (6/154)، و محبّ الدین الطبری فی الریاض النضرة (2/171)، و الحافظ الهیثمی فی مجمع الزوائد (9/128) و غیرهم،و إسناد أحمد المذکور صحیح، رجاله رجال الصحیح إلّا الأجلح، و هو ثقة کما سمعت.

و قول الرجل: و المحفوظ فی هذا روایة أحمد. یکشف عن قصور باعه فی الحدیث، و حسبانه الحدیثین واحداً لانتهاء سندهما إلی بریدة، و إفادة کلیهما الولایة، و عدم معرفته بأنّ حدیث- لا تقع- قضیّةٌ فی واقعة شخصیّة لدة قصّة عمران بن الحصین المذکورة (ص 215). و أمّا «من کنت مولاه»فهو لفظ حدیث الغدیر العامّ، و لیس هو محفوظ هذه القضیّة، کما لا یخفی علی النابه البصیر.

                        الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 3، ص: 348