اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

شرح حال ابو الریاض شیخ ابراهیم بلادی

متن فارسی

ابو الریاض شیخ ابراهیم پسر شیخ على پسر شیخ حسن پسر شیخ یوسف پسر شیخ حسن، و او پسر شیخ على بلادى بحرانى است. او یکى از بزرگان و فضلاى بحرین بود، که به ادبیات و سخن سرایى معروف بود، و بنا برآنچه از بعضى تذکره‌ها بر می‌آید از اجداد عالیه مؤلف کتاب «انوار البدرین» می‌باشد.

وى منظومه‌اى دارد بنام «الاقتباس و التضمین من کتاب اللّه المبین فى اثبات عقاید الدین» که یک اثر استدلالى و مشتمل بر چند روضه است، و در ضمن آن، در هر یک از روضه‌هاى آن یکى از امامان معصوم علیهم السّلام را ستوده است. و از این حیث کنیه «ابو الریاض» به او داده‌اند. دیوان اشعارش، به خط شاگردش شیخ ابو محمّد شویکى- که شرحش را خواهیم آورد- در دست است، که این شخص دیوان او را بسال 1150 تصحیح کرده است. دیوانش، مشتمل بر قصایدى چند، به عدد حروف است، که بترتیب حروف آورده، و 132 بیت در بابهاى پنجگانه توحید و نبوت و امامت و عدل و معاد سروده، و در اصول پنجگانه اسلام، شعر میمیه‌اى دارد که 108 بیت است.

پدر این شاعر- شیخ على- یکى از مشاهیر روزگار خود بود، که صاحب حدائق در «لؤلؤة البحرین» گفته که مردى فاضل، و بویژه در عربیت و معقولات استاد بوده، و مدرس و امام جماعت، و معاصر شیخ سلیمان پسر عبد اللّه ماحوزى بوده است. صاحب «ریاض الجنه» احوال او را در روضه چهارم آورده است.

شیخ حسن جد این شاعر، و همچنین جد اعلاى او شیخ یوسف بن حسن، از فضلا بوده‌اند، همین شخصیت اخیر را، شیخ حر در «امل الامل»، فاضلى متبحر و شاعرى ادیب در میان معاصران (خودش) معرفى کرده است.

صاحب حدائق در «لؤلؤة البحرین»، از پدر دانشمندش نقل می‌کند که هنگامى که شیخ یوسف حسن بحرانى وفات یافت، و در آرامگاه «مشهد» که مسجدى است در بحرین بخاک سپرده شد، اتفاقا یکى از دو مناره مسجد بر روى قبر این شخص فرو ریخت، و شیخ عیسى «1» که از مزارش می‌گذشت، زنى دید که بر کنار آمگاه او نشسته، و از افتادن این مناره تعجب می‌کند. شیخ عیسى این ابیات را مناسب حال گفت:

– زنى را دیدم، که در هیأت پارسایان نشسته،
– و استرجاع می‌کند (می‌گوید: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏)، در حالى که او چه می‌داند که در آنجا چه کسى آرمیده است.
– او را گفتم که اى از تبار پاکان، تو بیهوده از این اتفاق تعجب می‌کنى.
– اینجا کسى آرمیده که کمال یوسفى داشت، و آن مناره از هیبت او، بخاک افتاد و سجده کرد.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 505

متن عربی

الشاعر

أبو الریاض الشیخ إبراهیم ابن الشیخ علیّ ابن الشیخ الحسن ابن الشیخ یوسف ابن الشیخ حسن ابن الشیخ علی البلادی البحرانی. أحد أعلام البحرین و فضلائها، کان موصوفاً بالأدب و صیاغة الشعر، من أجداد مؤلّف أنوار البدرین العالیة کما ذکره فی بعض التراجم، له منظومة الاقتباس و التضمین من کتاب اللَّه المبین فی إثبات عقائد الدین، استدلالیّا، و جامع الریاض یمدح فیه کلّا من المعصومین علیهم السلام بروضة، و من هنا یکنّى بأبی الریاض، و دیوان شعره یوجد بخطّ تلمیذه الشیخ أبی محمد الشویکی الآتی ذکره، صحّحه سنة (1150)، یحتوی على قصائد على عدد الحروف بترتیبها، و (132) دوبیتاً فی أبواب خمسة فی التوحید، و النبوّة، و الإمامة و الأئمّة، و العدل، و المعاد، و میمیّة (108) أبیات فی الأصول الخمسة.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 505

و والد المترجم له الشیخ علیّ أحد أعلام عصره، ذکره صاحب الحدائق فی لؤلؤة البحرین «1» و قال: کان فاضلًا و لا سیّما فی العربیّة و المعقولات، مدرّساً إماماً فی الجمعة و الجماعة معاصراً للشیخ سلیمان بن عبد اللَّه الماحوزی. انتهى. و ترجم له صاحب ریاض الجنّة فی الروضة الرابعة، و کان الشیخ حسن جدّ المترجم له أیضاً من الفضلاء و کذلک جدّه الأعلى الشیخ یوسف بن الحسن، ذکره الشیخ الحرّ فی أمل الآمل «2» و قال: فاضل متبحّر شاعر أدیب من المعاصرین. و حکى صاحب الحدائق فی لؤلؤة البحرین «3» عن والده العلّامة أنّه لمّا توفّی الشیخ یوسف بن الحسن البحرانی و دفن فی مقبرة المشهد- مسجد فی بحرین- اتّفق انهدام إحدى منارتیه و سقوطها على قبره، فمرَّ الشیخ عیسى «4» بامرأة جالسة عند المنارة تتعجّب من سقوطها، فقال الشیخ عیسى فی ذلک:

مررتُ بامرأةٍ قاعده             تُحولِقُ فی هیئةِ العابده‏

و تسترجعُ اللَّهَ فی ذا المنار             فما بالُها فی الثرى راقده‏

فقلت لها یا بنةَ الأکرمین             رأیتِ أموراً بلا فائده‏

ثوى تحتها یوسفیُّ الکمالِ             فخرّت لهیبته ساجده‏