سید على خان مشعشعى حویزى پسر سید خلف پسر سید عبد المطلب، و اوپسر حیدر پسر محسن پسر محمّد که به مهدى ملقب بود، و او پسر فلاح پسر محمّد پسر احمد پسر على پسر احمد پسر رضا پسر ابراهیم پسر هبة اللّه پسر طبیب پسر احمد پسر محمّد پسر قاسم، و او پسر ابو الطحان پسر غیاث پسر احمد، و او پسر امام موسى بن جعفر صلوات اللّه علیهما معروف به مشعشعى و اهل حویزه بود.
او یکى از حاکمان حویزه و حومه آنجا بود. آراسته به جامههاى نورانى علم بوده، همانگونه که در میادین سبقت، پرچم افتخار برافراشته، و اسبهاى مسابقه را به حرکت آورده، و با گوهرهاى ادب دلپذیر و گردنبندهاى شعر دلاویز مزین گشته است. و پیش از همه این فضایل، باید از نسب درخشانى که به خاندان پیمبر میرساند و از شاخههاى امامت نشو و نما میگیرد، باید سخن گفت. و او درخشانى و نفحه فشانى را با هم جمع کرده، و همه جا بوى دلنوازش همراه نسیم صبا مشام همگان را خوش میدارد، و همچون صبحگاهان پرتو میافکند، از همه اینها گذشته، باید فضل و دانش بسیار و نیات صالح و عقاید بر حق را بر فضایل او اضافه کرد، که اینهمه در بلنداى خیره کنندهاى در بین دیگر آثار بزرگ عظمت، جلوهاى خاص بدو داده است.
در آثار او، جز تبلیغ دین خدا- همان آئینى که خدا بر بندگانش فرستاده، از توحید و نبوت و امامت دیگر عقاید راستین- چیز دیگر دیده نمیشود. و با این اوصاف، از بعضى رجال خانواده خود که با سخنان خوش ظاهر و بد باطن، و با اباطیل، از راه راست منحرف گردیدهاند، کاملا جدا و ممتاز میباشد.
شیخ حر در «امل الامل»، او را دانشمندى فاضل و شاعرى ادیب و جلیل القدر معرفى کرده، و افزوده است که تألیفاتى نیز در اصول و امامت و غیره دارد.
صاحب «ریاض العلماء» او را ستوده و گفته است: او از شاگردان شیخ عبد اللطیف پسر على پسر ابو جامع است، که این شخص اخیر، شاگرد شیخ بهائى بوده است. آنگاه مینویسد که در زمان ما وفات کرده، و فرزندان بسیارى
از دختر و پسر از خود بیادگار گذاشته «1»، و تا امروز حکومت این شهرها یکى پس از دیگرى در دست اولاد او بوده و این سال 1117 میباشد. برخى فرزندانش به تحصیل علم نیز اشتغال ورزیدند، و گروهى از فرزندان و نوادگان و نزدیکانش در جنگى که بین اعراب این ولایات و فرزندان وى- که فرمانرواى این ولایات بودند- درگرفته، به شهادت رسیدهاند.
سید جزایرى نیز در «الانوار النعمانیه» با جملههاى احترام آمیزى از وى یاد کرده است.
از سید على خان، شیخ حسین پسر محیى الدین بن عبد اللطیف پسر ابو جامع اجازه روایت دارد، و او خود از شیخ على زین الدین نوه شهید ثانى- بنابر آنچه از «مستدرک» 3: 406- 408 بر میآید- روایت میکند.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 414