اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۶ مرداد ۱۴۰۳

شرح حال شیخ کفعمی

متن فارسی

شیخ تقى الدین ابراهیم پسر شیخ زین الدین على پسر شیخ بدر الدین حسن و او پسر شیخ محمّد و او پسر شیخ صالح و او پسر شیخ اسمعیل حارثى همدانى خارفى عاملى کفعمى لویزى جبعى است.

این شاعر، یکى از بزرگان علم و ادب قرن نهم، و از کسانى است که پرچم حدیث را در همه جا به اهتزاز درآورده، و گنجینه‌هاى معرفت و نوادر را به چنگ آورده‌اند. با تألیفات مهمى که دارد، و احادیث و فضل زیادى که اندوخته، مردم را بهره‌مند کرده است. و همه این فضایل، با ورع بسیارى توأم بوده است.

ملکات فاضله و تقواى الهى و روحیات پسندیده، همچون جامه‌هاى زرنشانى او را در بر گرفته و زیور بخشیده است، و همچون بازوبند طلا بر بازوانش نقش بسته، و اندام او را با این زیورها آراسته است، و تبار گرانمایه‌اش به انوار ولایت می‌رسد «1»، یعنى به تابعى بزرگوار حارث بن عبد اللّه اعور همدانى،

و این شخصیتى است علوى مذهب و داراى مراتب بزرگ و دانشى بسیار، و از فقهاى شیعه بوده که ترجمه‌اش در شرح حال یکى از نوادگان برادر این شاعر یعنى شیخ حسین پدر شیخ بهائى- قدس اسرارهم- خواهد آمد.

همه کتابهاى معجم با ستایش فراوانى شرح حال این شاعر را آورده‌اند از جمله ترجمه حال او را در «امل الامل»، «ریاض العلماء»، «نفح الطیب» 4: 395، و بسیارى مآخذ دیگر که بدایع و آثار زیبا را نقل کرده‌اند از جمله:
«ریاض الجنه فى روضة الرابعة»، «روضات الجنات» ص 6، «تکملة امل الامل» تألیف سید بزرگوار أبو محمّد حسن صدر کاظمى، «اعیان الشیعه» ج 5: 336- 358، «الکنى و الالقاب» 3: 95، «سفینة البحار» 1: 77، «الفوائد الرضویة» 1: 7، «مشیخه شیخ بزرگوار رازى» ص 42:

تألیفات مهم
1- المصباح که در سال 895 نگارش یافته. 2- البلد الامین، 3- شرح الصحفیة. 4- المقصد الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى، 5- رسالة فى محاسبة النفس، 6- کفایة الادب «1» فى امثال العرب در دو جلد، 7- قراضة النظیر در التفسیر «2»، 8- صفوة الصفات در شرح دعاى سمات، 9- فروق اللغة، 10- المنتقى فى العوذ و الرقى، 11- الحدیقة الناضرة، 12- نور حدقة البدیع فى شرح بعض القصائد المشهورة، 13- النحلة «3»، 14- فرج الکرب، 15- الرسالة الواضحة فى شرح سورة الفاتحة، 16- العین المبصرة، 17- الکوکب الدرى، 18- زهر الربیع فى شواهد البدیع، 19- حیاة الارواح فى اللطائف و الاخبار و الاثار، که در سال 843 آنرا تمام کرده است، 20- التلخیص فى الفقه، 21- ارجوزه‌اى در مقتل حسین علیه السّلام و اصحابش، 22- مقالید الکنوز فى اقفال اللغرز، 23- رسالة فى وفیات العلماء، 24- ملحقات الدروع الواقیه، 25- مجموع الغرائب، 26- اللفظ الوجیز فى قراءة الکتاب العزیز، 27- مجموعة کبیرة مشتملة على رسائل و کتابات، 28- مختصر نزهة الالباء فى طبقات الادباء، 29- اختصار لسان الحاضر و الندیم. علاوه بر این، تألیفات دیگرى نیز دارد، که سید بزرگوار (امین)، صاحب (الاعیان)، تعداد آنها را به 49 رسانده است.

برخى از مشایخ روایت کفعمى عبارتند از:
پدر بزرگوارش شیخ زین الدین على و شیخ على بن یونس زین الدین نباطى بیاضى صاحب کتاب «الصراط المستقیم» و سید حسین بن مساعد حسینى حائرى صاحب کتاب «تحفة الابرار فى مناقب ائمة الاطهار»
و سید على پسر عبد الحسین موسوى صاحب «رفع الملامة عن على علیه السّلام فى ترک الامامة».

پدر این شاعر، یعنى شیخ زین الدین على، جد جد شیخ بهائى است، و او یکى از بزرگان شیعه و از فقهاى برجسته است که از او و پسرش (شاعر مورد نظر ما) روایت می‌کنند، و از پدرش به عنوان، فقیه بزرگ پرهیزکار» نام برده می‌شود. و شیخ على بن محمّد بن على بن محلى، استاد برادر این شاعر یعنى شمس الدین محمّد، در متن اجازه‌اى که داده، از او به عنوان و لقب «شیخ علامه، زین الدنیا و الدین، شرف الاسلام و المسلمین» «1» یاد کرده است، و وفات این شاعر- قدس سره- بسال 861 بوده است.
شیخ زین الدین على پنج پسر داشت، بقرار زیر:
1- شیخ تقى الدین ابراهیم کفعمى، شاعر مورد ترجمه.
2- رضى الدین، 3- شرف الدین.
4- جمال الدین احمد، صاحب «زبدة البیان فى عمل شهر رمضان» که شاعر ما، در تألیفاتش از او نقل می‌کند.
5- شمس الدین محمّد، نیاى پدر شیخ بهائى، که از برجستگان مشایخ امت است، و استاد بزرگوار شهید ثانى از او به عبارت «شیخ امام» یاد کرده، و در اجازه‌اى که به نوه‌اش شیخ حسین بن عبد الصمد پدر شیخ بهائى صادر کرده «1» به این امر تصریح نموده است.

محقق کرکى، در اجازه خود به شمس الدین محمّد مزبور، او را «پیشواى بزرگان عالم» نامیده است (به نقل ریاض العلماء).

و سید حیدر بیرونى در اجازه خود به سید حسین کرکى، پیشوایى و امامت او را تصریح کرده است، و علامه مجلسى در اجازات خود از او به عبارت «صاحب الکرامات» یاد کرده است.

شمس الدین، بیشتر در محضر عز الدین حسن بن احمد بن یوسف بن عشر، عاملى، متوفى 862 درس خوانده، و نیز اجازه‌اى از شیخ على بن محمّد بن على بن محلى متوفى 855 کسب کرده، که در بخش اجازات بحار ذکر شده است (ص 44). این شخص- که خدایش رحمت کند- در سال 822 به دنیا آمده و بسال 886 درگذشته است.

شیخ کفعمى، این شاعر بزرگ به نقل کشف الظنون در کربلاى مشرفه بسال 905 وفات یافته است، اهلبیت خود را وصیت کرده بود که در حائر مقدس، در ناحیه‌اى به نام «عقیر» «1» دفن شود، چنانکه گفته است:
«- به خاطر خدا، از شما می‌خواهم که پس از مرگ، مرا در خاک «عقیر» به خاک بسپارید» «2».
– چرا که من در آنجا، همسایه شهید کربلا، سلاله رسول اللّه، آن بهترین پناهگاه خواهم بود.
– آنجا است که من، بی‌آنکه با نکیر و منکر بحث و گفتگویى داشته باشم، در آرامگاه خود بی‌هیچ هراسى خواهم آرمید.
– آنروز که مردم، از شعله و آتش جهنم وحشت زده خواهند بود، من در جایگاه خود و روز رستاخیز در امان خواهم بود.
– من تجربه کرده‌ام که اعراب، مهمان خود را گرامى می‌دارند، و او را از رسیدن هر گزندى نگاهبانى و حمایت می‌کنند.
– بنابر این، فرزند پیامبر، چگونه ممکن است از کسى که بی‌هیچ یاورى در پناه او آرمیده است، دفاع نکند؟
– این عار است که صاحب قروق و قلمروى، شتر سوارى را که در آن گمراه شده، یارى نکند و او را حمایت نکند.»

سید امین صاحب «اعیان الشیعة» در ص 336 ج 5 خود نقل می‌کند که این شاعر بسال 840 به دنیا آمده، و این معنى از قصیده‌اى که در باب علم بدیع سروده، بر می‌آید. لکن این قول، خیلى از صواب بدور است، و با آنچه خود سید گفته، تضاد و منافات دارد، چرا که او به خط خودش در کتاب «دروس» شهید ص 340 نوشته که در سال 850 از کتابت آن فراغت یافته است، و حال آنکه شاعر، این کتاب را قراءت، و برخى حواشى که خود دلیل فضل او است، بر آن نگاشته است.

همچنین از تالیفات او، «حیاة الارواح»- که بسال 843 از تألیف آن فراغت یافته- نقل شده است.

و مجموعه بزرگى نیز، به نقل صاحب ریاض، به او نسبت داده شده و گفته است: این مجموعه را بر خط خود شاعر، در ایروان از شهرهاى آذربایجان دیدم، که تاریخ اتمام کتابت آن سال 848، و تاریخ نگارش بخشى از آن 849، و بخش دیگر سال 852 بوده است.

صاحب اعیان، در ص 336. تاریخ درگذشت شاعر را نامجهول، و در بعضى جاها نقل کرده است که بسال 900 وفات یافته، لکن مأخذ آنرا ذکر نکرده است. و گمان می‌رود که این نزدیک به صحت باشد، زیرا او در سال 895 زنده بوده و در همان تاریخ، از تألیف کتاب (المصباح) فارغ شده است، و در تاریخ تألیفات وى، تاریخى بالاتر از این دیده نشده است. و بنابر آنچه سید الاعیان «1» از تاریخ ولادت او یعنى سال 740 استفاده کرده، در هنگام تألیف کتاب مصباح، سن شاعر 55 سال بود، در حالى که در قصیده رائیه‌اى که در «مصباح» دارد، گفته است:
– «پیرمرد سالخورده‌اى که حوادث روزگار، جامه پیرى را بر تن او پوشانده است».

از مجموع آنچه نقل کردیم، بر می‌آید که شاعر، در اوایل قرن نهم تولد یافته، و در سال 843 مؤلفى صاحب نظر و اندیشمند بوده، که بزرگان تألیفات او را ستوده‌اند، و در هنگام تألیف «المصباح»، پیرمرد سالخورده و کهنسالى بوده است.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 278

متن عربی

الشاعر

الشیخ تقیّ الدین إبراهیم ابن الشیخ زین الدین علیّ ابن الشیخ بدر الدین حسن ابن الشیخ محمد ابن الشیخ صالح ابن الشیخ إسماعیل الحارثی الهمدانی الخارفی العاملی الکفعمی اللویزی الجبعی.

أحد أعیان القرن التاسع الجامعین بین العلم و الأدب، و الناشرین لألویة الحدیث و المستخرجین کنوز الفوائد و النوادر، و قد استفاد الناس بمؤلّفاته الجمّة، و أحادیثه المخرّجة، و فضله الکثیر، کلُّ ذلک مشفوعٌ منه بورع موصوف، و تقوى فی ذات اللَّه، إلى ملکات فاضلة، و نفسیّات کریمة، حلّى جید زمنه بقلائدها الذهبیّة، و زیّن معصمه بأسورتها، و جلّل هیکله بأبرادها القشیبة، و قبل ذلک کلّه نسبه الزاهی بأنوار الولایة المنتهی «1» إلى التابعیّ العظیم: الحارث بن عبد اللَّه الأعور الهمدانی، ذلک

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 278

العلویُّ المذهب، العلیُّ شأنه، الجلیّ برهانه، الذی هو من فقهاء الشیعة، سیوافیک ذکره فی ترجمة أحد أحفاد أخی المترجم له الشیخ حسین والد شیخنا البهائی قدّست أسراراهم.

و قد توافقت المعاجم على سرد ألفاظ الثناء البالغ على المترجم له- الکفعمی- تجد ترجمته فی أمل الآمل، ریاض العلماء، نفح الطیب (4/395) و أکثر من ذکر بدائعه و طرفه و خطبه و أشعاره، ریاض الجنّة فی الروضة الرابعة، روضات الجنّات (ص 6)، تکملة أمل الآمل لسیدنا أبی محمد الحسن الصدر الکاظمی، أعیان الشیعة (5/336- 358) الکنى و الألقاب (3/95)، سفینة البحار (1/7)، الفوائد الرضویّة (71)، المشیخة لشیخنا الرازی (ص 42) «1».

تآلیفه القیّمة

1- المصباح، المؤلّف (895).

2- البلد الأمین.

3- شرح الصحیفة.

4- المقصد الأسنى فی شرح الأسماء الحسنى.

5- رسالة فی محاسبة النفس.

6- کفایة الأدب «2» فی أمثال العرب فی مجلّدین.

7- قراضة النضیر فی التفسیر «3».

8- صفوة الصفات فی شرح دعاء السمات.

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 279

9- فروق اللغة.

10- المنتقى فی العوذ و الرقى.

11- الحدیقة الناضرة.

12- نور حدقة البدیع فی شرح بعض القصائد المشهورة.

13- النحلة «1».

14- فرج الکرب.

15- الرسالة الواضحة فی شرح سورة الفاتحة.

16- العین المبصرة.

17- الکوکب الدرّی.

18- زهر الربیع فی شواهد البدیع.

19- حیاة الأرواح فی اللطائف و الأخبار و الآثار، فرغ منه سنة (843).

20- التلخیص فی الفقه.

21- أرجوزة فی مقتل الحسین علیه السلام و أصحابه.

22- مقالید الکنوز فی أقفال اللغوز.

23- رسالة فی وفیات العلماء.

24- ملحقات الدروع الواقیة.

25- مجموع الغرائب.

26- اللفظ الوجیز فی قراءة الکتاب العزیز.

27- مجموعة کبیرة مشتملة على رسائل و کتابات.

28- مختصر نزهة الألبّاء فی طبقات الأدباء.

29- اختصار اللسان الحاضر و الندیم.

إلى تآلیف أخرى أنهاها السیّد صاحب الأعیان إلى (49).

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 280

یروی شیخنا الکفعمی:

عن والده المقدّس الشیخ زین الدین علیّ.

و السیّد حسین بن مساعد الحسینی الحائریّ صاحب تحفة الأبرار فی مناقب الأئمّة الأطهار.

و السیّد علیّ بن عبد الحسین الموسویّ صاحب رفع الملامة عن علیّ علیه السلام فی ترک الإمامة.

و الشیخ علیّ بن یونس زین الدین النباطی البیاضی صاحب الصراط المستقیم.

و والد المترجَم له الشیخ زین الدین علیّ جدُّ جدِّ شیخنا البهائی، أحد أعلام الطائفة و فقهائها البارعین، یروی عنه ولده المترجم له، و یعبّر عنه بالفقیه الأعظم الورع، و أثنى علیه الشیخ علیّ بن محمد بن علی بن محلّى شیخ أخی المترجم له شمس الدین محمد فی إجازته: بالشیخ العلّامة، زین الدنیا و الدین، و شرف الإسلام و المسلمین «1» توفّی قدس سره سنة (861).

و خلف الشیخ زین الدین علیّ خمسة بنین، و هم:

1- تقیّ الدین إبراهیم شیخنا الکفعمی المترجم له.

2- رضی الدین.

3- شرف الدین.

4- جمال الدین أحمد صاحب زبدة البیان فی عمل شهر رمضان، ینقل عنه أخوه شاعرنا فی تآلیفه.

5- شمس الدین محمد جدُّ والد شیخنا البهائی، کان فی الرعیل الأوّل من أعلام

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 281

الأُمّة یعبّر عنه شیخنا الشهید الثانی بالشیخ الإمام فی إجازته لحفیده الشیخ حسین ابن عبد الصمد والد شیخنا البهائی «1»، و یصفه المحقّق الکرکی بقدوة الأجلّاء فی العالمین فی إجازته لحفیده الشیخ علیّ بن عبد الصمد بن شمس الدین محمد المذکورة فی ریاض العلماء، و ذکره بالإمامة السیّد حیدر البیروی فی إجازته للسیّد حسین الکرکیِّ. و أثنى علیه العلّامة المجلسیُّ فی إجازاته بقوله: صاحب الکرامات.

قرأ شمس الدین کثیراً على الشیخ عزِّ الدین الحسن بن أحمد بن یوسف بن العشرة العاملیّ المتوفّى بکرک نوح سنة (862)، و له إجازةٌ من الشیخ علیِّ بن محمد بن علیِّ بن المحلّى المتوفّى سنة (855)، تذکر فی إجازات البحار (ص 44)، ولد رحمه الله سنة (822) و توفّی سنة (886).

توفّی شیخنا الکفعمی شاعرنا العظیم فی کربلاء المشرّفة سنة (905) کما فی کشف الظنون «2» و کان یوصی أهله بدفنه فی الحائر المقدّس بأرض تسمّى عقیرا و من ذلک قوله:

سألتکمُ باللَّه أن تدفنوننی             إذا متُّ فی قبرٍ بأرض عقیرِ «3»

فإنّی به جارُ الشهیدِ بکربلا             سلیلِ رسولِ اللَّهِ خیرِ مجیرِ

فإنِّی به فی حفرتی غیرُ خائفٍ             بلا مریةٍ من منکرٍ و نکیرِ

أمنتُ به فی موقفی و قیامتی             إذا الناس خافوا من لظىً و سعیرِ

فإنّی رأیت العربَ یحمی نزیلَها             و یمنعُه من أن یُنالَ بضیرِ

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 282

فکیف بسبطِ المصطفى أن یذودَ من             بحائره ثاوٍ بغیرِ نصیرِ

و عارٌ على حامی الحمى و هو فی الحمى             إذا ضلَّ فی البیدا عقال بعیرِ

 

لفت نظر:

ذکر السیّد الأمین صاحب الأعیان «1» فی (5/336): أنَّ المترجم له ولد سنة (840) مستفیداً من أرجوزة له فی علم البدیع، و هذا التاریخ بعیدٌ عن الصواب جدّا، و ذهول عمّا ذکره السیّد نفسه من أمور تفنّده و تضادّه، قال «2» فی (ص 340): وجد بخطّه کتابُ دروس الشهید فرغ من کتابته سنة (850) و علیه قراءته و بعض الحواشی الدالّة على فضله.

و عدّ من تآلیفه (ص 343) حیاة الأرواح «3»، فقال: فرغ من تألیفه سنة (843).

و ذکر له مجموعةً کبیرة فقال: قال صاحب الریاض: رأیته بخطّه فی بلدة إیروان من بلاد آذربیجان، و کان تاریخ إتمام کتابة بعضها سنة (848)، و بعضها سنة (849)، و بعضها (852).

و قال «4» فی (ص 336): تاریخ وفاته مجهولٌ، و فی بعض المواضع: إنّه توفّی سنة (900) و لم یذکر مأخذه، فهو إلى الحدس أقرب منه إلى الحسّ، لکنَّه کان حیّا سنة (895) فإنّه فرغ من تألیف المصباح فی ذلک التاریخ، و لیس فی تواریخ مؤلّفاته ما هو أزید من هذا. فعلى ما استفاده سیّد الأعیان من تاریخ ولادته (840) یکون عند تألیفه المصباح ابن خمس و خمسین سنة، و له فی رائیّته فی المصباح قوله:

و شیخٌ کبیرٌ له لمّةٌ             کساها التعمّر ثوب القتیرِ

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 283

فمجموع ما ذکرناه یُعطینا خبراً بأنّ شاعرنا المترجم له ولد فی أُولیات القرن التاسع، و أنّه کان فی سنة (843) مؤلّفاً صاحب رأی و نظر، یثنی على تآلیفه الأساتذة الفطاحل، و کان حینما ألّف المصباح سنة (894) شیخاً هرماً کبیراً.