Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_67qcaa0p3rtcfrmm1akammsouu, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/ekmalir/domains/ekmal.ir/public_html/wp-content/plugins/jet-search/includes/ajax-handlers.php on line 176 Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/ekmalir/domains/ekmal.ir/public_html/wp-content/plugins/jet-search/includes/ajax-handlers.php on line 176 شرح حال قاضى شرف الدین – اکمال
اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۲۱ شهریور ۱۴۰۳

شرح حال قاضى شرف الدین

متن فارسی

قاضى شرف الدین حسن پسر قاضى جمال الدین على پسر جابر پسر صلاح پسر احمد پسر ناحى پسر احمد پسر عمر پسر حنظل پسر مطهر پسر على هبلى «2» خولانى یمن صنعانى، یکى از بزرگان و ادباى مشهور یمن بود. دانشمندى نویسنده و شاعر بود. دیوانى بنام «قلائد الجواهر» دارد و در «نسمة السحر» چنین آمده که: یمن از آغاز تاریخ تا ولادت این شاعر، شاعرى تواناتر از او ندیده. و از آثار نثرى او تقریظى است که بر کتاب «سمط اللئالى» تألیف سید ابو الحسن «1» اسمعیل پسر محمّد نگاشته است.

از اشعار اوست:
قامت و اندامى که نیزه‌هاى بلند و باریک در پیش او شرم می‌دارند، و با قامت او، قیامت عاشقان و شیفتگانش برپا می‌شود، آنجا که چهره بگشاید و چشم اندازش نمایان شود.

این شاعر، در سن جوانى، در ماه صفر سال 1079 در صنعا درگذشت. پدرش و دیگران او را رثا گفته‌اند.

صاحب «خلاصة الاثر» از او یاد کرده، و درج 2 ص 30 کتاب خود او را ستوده و بسیارى از اشعارش را نقل کرده است. از آن جمله ابیات زیر است:
آن نخست بار که بار سفر به این جهان بستیم، از هر جا که آمدیم، بزودى بدانجا خواهیم شتافت.
– مردم این جهان، به شتاب، به دار بقا رهسپار گشته‌اند، و ما هم بدنبال ایشان کوچ خواهیم کرد.
– این جهان منزلگه ما نیست، منزلگاه راستین ما آخرت است.
– تو که ما را از گردش زمانه بر حذر می‌دارى، کاشکى که گوش شنوا و خرد پذیرا داشتم.
– آدمى در این دنیا، آرزوهاى طولانى در سر می‌پروراند، و حال آنکه مرگ به سراغ همین انسان آرزومند می‌آید.
– دنیا انسان را از طاعت سازنده باز می‌دارد، و خدا هرگز از کردار انسانى غفلت ندارد.
– اى دوست، این زندگى جاى عیش و لذت نیست. تو چه می‌دانى که مرگ چه وقت فرا می‌رسد؟
– مرگ، یکایک دوستان را از جمع یاران فرا می‌خواند، و آنان نیز یکایک پاسخ مثبت می‌دهند.
– اى انسان نادان که در معاش تلاش می‌ورزى، و خوردن و آشامیدنت دلگرم داشته است.
– اى انسانى که بر جمع مال حریصى، آرام باش که فردا از حساب مال سؤال خواهى شد.
– بر زوال مال و خواسته و بر آنچه گذشته، تأسف مکن که سرنوشت، آینده است.
– فرداى قیامت، در برابر آن داورى که به عدالت حکم خواهد راند و هرگز خطا نمی‌کند، چه می‌توانیم گفت؟
– آن روز که همه گویندگان فصیح و رسا سخن، در موقف سؤال، لال و ناتوان خواهند بود، ما در پیشگاه خدا چه خواهیم گفت؟
– هرگاه از گفته‌ها و کردار، در آنروز از ما سؤال شود.
– هیچ عالمى، با علم خود، نمی‌تواند آنجا راه رستگارى جوید.
– فقط این اعمال ما است که راه منحصر بفرد رهایى و رستگارى است.

و ابیات زیر را که در آن جناس کامل بکار رفته، چنین آورده است:
– از اینهمه گناهان که اندوخته‌اى، دست نگهدار. تو بر تحمل آتش جهنم توانائى ندارى.
– آیا می‌پسندى که فرداى قیامت، بدون ذخیره علم و تقوى با خداى بزرگ دیدار کنى؟

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 403

متن عربی

الشاعر

القاضی شرف الدین الحسن ابن القاضی جمال الدین علی بن جابر بن صلاح ابن أحمد بن صلاح بن أحمد بن ناجی بن أحمد بن عمر بن حنظل بن المطهّر بن علی الهبلی «2» الخولانی الیمنی الصنعانی، أحد أعلام الیمن و أعیانها الأدباء، کان عالماً کاتباً

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 403

شاعراً، له دیوانٌ یسمّى بقلائد الجواهر، و فی نسمة السحر: إنّ الیمن لم تلد أشعر منه من أوّل الدهر إلى وقته، و من منثور کتاباته تقریظٌ على سمط اللآلئ تألیف السید أبی الحسن «1» إسماعیل بن محمد و من شعره:

مشروطةٌ خطرت تُرَنِّحُ قامةً             یخزی الذوابلَ لینُها و شطاطُها

قامت قیامةُ عاشقیها فی الهوى             مذ أسفرت و بدت لهم أشراطُها

 توفّی بصنعاء و هو شابّ فی صفر سنة (1079) و رثاه والده و غیره.

و ذکره صاحب خلاصة الأثر و أطراه و أثنى علیه فی الکتاب (2/30)، و ذکر کثیراً من شعره و ممّا رواه قوله:

أین استقرَّ السفرُ الأوّلُ             عمّا قریبٍ بهم ننزلُ‏

مرّوا سراعاً نحو دارِ البقا             و نحن فی آثارِهمْ نرحلُ‏

ما هذه الدنیا لنا منزلًا             و إنَّما الآخرةُ المنزلُ‏

قد حذّرتْنا من تصاریفِها             لو أنّنا نسمعُ أو نعقلُ‏

یطیلُ فیها المرءُ آمالَه             و الموتُ من دون الذی یأملُ‏

یحلو له ما مرَّ من عیشِها             و دونه لو عقلَ الحنظلُ‏

ألهته عن طاعةِ خلّاقِهِ             و اللَّهُ لا یلهو و لا یغفلُ‏

یا صاح ما لذّة عیشٍ بها             و الموتُ ما تدری متى ینزلُ‏

یدعو لی الأحبابُ من بینِنا             یُجیبه الأوّلُ فالأوّلُ‏

یا جاهلًا یجهد فی کسبها             أغرّک المشرب و المأکلُ‏

و یا أخا الحرص على جمعها             مهلًا فعنها فی غدٍ تُسألُ‏

 

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج‏11، ص: 404

لا تتعبنْ فیها و لا تأسفَنْ             لما مضى فالأمرُ مستقبلُ‏

ما قولُنا بین یدی حاکمٍ             یعدلُ فی الحکمِ و لا یعزلُ‏

ما قولُنا للَّهِ فی موقفٍ             یخرسُ فیه المصقعُ المقولُ‏

و إن سُئلنا فیه عن کلِّ ما             نقولُ فی الدنیا و ما نفعلُ‏

ما الفوزُ للعالمِ فی علمِهِ             و إنَّما الفوزُ لمن یعملُ‏

و قوله و فیه الجناس الکامل:

رویدک من کسبِ الذنوب فأنت لا             تطیقُ على نارِ الجحیمِ و لا تقوى‏

أ ترضى بأن تلقى المهیمنَ فی غدٍ             و أنت بلا علمٍ لَدَیک و لا تقوى‏