اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۸ آبان ۱۴۰۳

عثمان از امروز به بعد می تواند هر کاری بکند

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان

35/ ابو نعیم در ” حلیه الاولیاء ” روایت ثبت کرده است از طریق عمر بن هارون بلخی از عبد الله بن شوذب بصری – یا مقدسی  -از عبد الله بن قاسم از کثیر بن ابی کثیر بصری آزاد شده سمره از عبد الله بن سمره – فرماندار معاویه بن ابی سفیان در بصره . می گوید : در موقع تدارک سپاه تنگدستی من همراه پیامبر خدا (ص) بودم . عثمان هزار دینار آورده به خدمت پیامبر (ص) ریخت و رفت . پیامبر خدا (ص) در حالیکه دینارها را زیر و رو می کرد فرمود : عثمان از امروز به بعد هر کاری بکند باکی نباید داشته باشد. احمد حنبل به این صورت ثبت کرده است : عثمان از امروز به بعد هر کاری بکند باکی نباید داشته باشد. و این را چند بار تکرارکرد . ابن جوزی هم در دو کتابش ثبت کرده است .

امینی گوید : شگفت آور نیست که حافظان حدیث از دروغ سازی پلید روایت کنند با سندی ناقص و بدون ذکر آنان که نخست روایت کرده اند و بدان سان که حدیثی مسلم است ، و هیچ به روی خویش نیاورند ؟ روایتی که عمربن هارون نقل کند چه ارزش و اهمیتی دارد ، کسی که ابن سعید درباره اش می گوید : مردم کتابی بزرگ از روایت او نوشتند و نوشتن حدیثش را ترک کردند . و بخاری می گوید : یحیی بن معین درباره او اینطور اظهار نظر کرده است : عمر بن هارون دروغ سازی است ، در حالی به مکه وارد شد که جعفر بن محمد درگذشته بود ، و بنا کرد به روایت کردن از زبان او. ابن ابی حاتم می گوید : از پدرم درباره او پرسیدم ؟ گفت : ابن مبارک درباره او سخن گفته و روایت او بر باد است. به پدرم گفتم : اشج از قول او برای ما حدیث کرده است . پدرم گفت : او سست روایت است . ابن مبارک او را خوار شمرده است. قتیبه می گوید : به جریر گفتم . عمر بن هارون از زبان قاسم بن مبرور برای ما چنین روایت کرده : فرشته وحی نزد پیامبر (ص) آمده گفت : این منشی تو (یعنی معاویه) امین است . جریر گفت : پیش او برو و بگو : دروغ می گوئی . این را عقیلی روایت کرده است . احمد می گوید : هیچ از او روایت نمی کنم ولی سابقا بسیار از او روایت کرده ام. ابن مهدی می گوید : در نظر من هیچ ارزشی ندارد . ابتدا احادیثی برایم روایت کرد. بار دیگر که نزدم آمد همانها را از زبان ابن عباس از همان اشخاص روایت کرد . از آن وقت روایتش را ترک کردم . ابو زکریا می گوید : عمر بن هارون دروغ سازی پلید است و روایتش به هیچ نمی ارزد. از او حدیث می نوشتم و بر در خانه اش برای آموختن حدیث می ماندم و همراهش به نهران رفتم . اما بعد وضعش برایم روشن گشت ، در نتیجه هر چه را از او نوشته بودم سوزاندم و کلمه ای حدیث از او پیشم نیست . ابن محرز از قول ابن معین می گوید : وی ” ثقه” و مورد اعتماد نیست . غلابی نیز چنین سخنی از او نقل کرده است . و دیگر بار می گوید : ضعیف و سست روایت است . ابو داود از قول او می گوید : غیر موثق است . ابن ابی خثیمه و دیگران از ابن معین چنین نقل می کنند : راوی ای نیست . جعفر طیالسی به نقل از ابن معین می گوید: دروغ می گوید . عبدالله بن علی بن مدینی می گوید : درباره او از پدرم پرسیدم ، او را به شدت ” تضعیف ” کرد. ابراهیم بن موسی می گوید : مردم حدیث او را ترک کرده اند. جوزجانی می گوید : مردم روایات او را نپذیرفته اند. نسائی و صالح بن محمد و ابو علی حافظ می گویند : روایاتش مطرود است . ساجی می گوید : سستی ای داشته است . دار قطنی می گوید : ضعیف است . ابو نعیم می گوید : مطالب نادرست و نامعلومی روایت کرده است. راوی ای نیست. عجلی می گوید : ضعیف است. ابن حبان می گوید : از زبان اشخاص موثق روایات پیچیده و بغرنج نقل کرده است و از استادانی ادعای آموختن حدیث کرده که آنها راهرگز ندیده است. در سند، همچنین نام کثیر بن ابی کثیر آمده است . عقیلی او را در ردیف راویان ” ضعیف” آورده، و ابن حزم و عبد الحق می گویند : او مجهول است . هر گاه توثیقی که عجلی از وی به عمل آورده ارزشی می داشت حافظان حدیث او را ” مجهول ” نمی خواندند، و عقیلی او را ” ضعیف ” نمی نامید . وانگهی این که عجلی او را ” ثقه ” و مورد اعتماد بشمارد چه ارزشی دارد ؟ زیرا عجلی همان است که ” عمر بن سعد ” قاتل سیدالشهدا – نواده پیامبر اکرم (ص) و افراد رسوا و ننگینی چون او را نیز” ثقه ” و مورد اعتماد شمرده است . در سند روایت به طریقی که احمد حنبل ثبت کرده نام ” ضمره بن ربیعه ” هم هست . قبلا دیدم که ساجی درباره او می گوید : راستگوئی است که دچار توهم می شده، و روایات نادرست و نامعلوم نقل کرده است . وی از قول ثوری از عبد الله بن دینار از ابن عمر روایتی نقل کرده که احمد حنبل آن را به شدت رد نموده است و گفته اگر کسی بگوید این دروغ است خطا نکرده است . ترمذی همان روایت را ثبت کرده و می گوید : نقل ضمره بن ربیعه قابل پذیرفتن نیست و وی در نظر حدیث شناسان خطاکار است. چنین است وضع و مقام راوی آن روایت ، هر چند بعضی او را ” ثقه ” و امین شمرده باشند. به احتمال قوی عیبناکی آن روایت از وجود ” ابن سمره ” است و او به طمع رشوه های معاویه که بی دریغ به پای جاعلان حدیث می ریخته آن را ساخته است.

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادبج 9 ص 467 )

متن عربی

35- أخرج أبو نعیم فی الحلیة (1/59)؛ من طریق عمر بن هارون البلخی، عن عبد اللَّه بن شوذب البصری ثمّ المقدسی، عن عبد اللَّه بن القاسم، عن کثیر بن أبی

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 468

کثیر البصری مولى سمرة «1»، عن عبد اللَّه بن سمرة «2» عامل معاویة بن أبی سفیان على البصرة قال: کنت مع رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم فی جیش العسرة، فجاء عثمان بألف دینار فنثرها بین یدی رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم ثمّ ولّى، قال: فسمعت رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم و هو یقلّب الدنانیر و هو یقول: ما یضرّ عثمان ما فعل بعد هذا الیوم.
و فی لفظ أحمد فی المسند «3» (5/63): ما ضرّ ابن عفّان ما عمل بعد الیوم. یردّدها مراراً.
و ذکره ابن الجوزی فی التبصرة کما فی تلخیصها قرّة العیون المبصرة (1/179).
قال الأمینی: ألا تعجب من حفّاظ یروون عن کذّاب خبیث مرسلین روایته إرسال المسلّم یمرّون بها کراماً؟ أیّ قیمة فی سوق الاعتبار لروایة جاء بها عمر بن هارون؟ و قد جاء فیه قول ابن سعید: کتب الناس عنه کتاباً کبیراً و ترکوا حدیثه و قول البخاری «4»: تکلّم فیه یحیى بن معین «5» و قال: عمر بن هارون کذّاب قدم مکة و قد مات جعفر بن محمد فحدّث عنه. و قول ابن أبی حاتم «6»: سألت أبی عنه فقال: تکلّم فیه ابن المبارک فذهب حدیثه، قلت لأبی: إنّ الأشجّ حدّثنا عنه فقال: هو ضعیف الحدیث نخسه ابن المبارک نخسة. و قول قتیبة: قلت لجریر: إنّ عمر بن هارون حدّثنا عن القاسم بن مبرور قال: نزل جبریل على النبیّ صلى الله علیه و آله و سلم فقال: إنّ کاتبک هذا أمین- یعنی معاویة- فقال جریر: اذهب إلیه فقل له: کذبت. رواها

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 469

العقیلی «1». و عن أحمد أنّه قال: لا أروی عنه شیئاً و قد أکثرت عنه. و قول ابن مهدی: لم یکن له عندی قیمة، حدّثنی بأحادیث فلمّا قدم مرّة أخرى حدّث بها عن ابن عبّاس عن أولئک فترکت حدیثه. و قول أبی زکریا: عمر بن هارون: کذّاب خبیث لیس حدیثه بشی ء، قد کتبت عنه و بتّ على بابه و ذهبنا معه إلى النهروان، ثمّ تبیّن لنا أمره فحرّقت حدیثه ما عندی عنه کلمة. و قول ابن محرز عن ابن معین: لیس هو بثقة و بنحوه قال الغلابی عنه. و قال عنه مرّة: ضعیف. و قول أبی داود عنه: غیر ثقة. و قول ابن أبی خیثمة و غیره عن ابن معین: لیس بشی ء: و قول جعفر الطیالسی عن ابن معین: یکذب. و قول عبد اللَّه بن علی بن المدینی: سألت أبی عنه فضعّفه جدّا. و قول إبراهیم بن موسى: الناس ترکوا حدیثه. و قول الجوزجانی: لم یقنع الناس بحدیثه. و قول النسائی «2» و صالح بن محمد و أبی علی الحافظ: متروک الحدیث. و قول الساجی: فیه ضعف. و قول الدارقطنی «3»: ضعیف. و قول أبی نعیم: حدّث بالمناکیر لا شی ء «4». و قول العجلی «5»: ضعیف. و قول ابن حبّان «6»: یروی عن الثقات المعضلات و یدّعی شیوخاً لم یرهم «7».
و فی الإسناد: کثیر بن أبی کثیر، ذکره العقیلی فی الضعفاء «8»، و قال ابن حزم و عبد الحق: إنّه مجهول، و لو کان لتوثیق العجلی الرجل وزن لما جهله الحافظان و لم

الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 470

یضعّفه العقیلی، و أیّ قیمة لثقة العجلی «1» و هو یوثّق عمر بن سعد قاتل الإمام السبط الشهید و نظراءه من المهتوکین المفضوحین؟!
و فی طریق أحمد مضافاً إلى کثیر ضمرة بن ربیعة، و قد مرّ فیه قول الساجی: صدوق یهمّ، عنده مناکیر. و روى ضمرة عن الثوری، عن عبد اللَّه بن دینار، عن ابن عمر حدیثاً أنکره أحمد و ردّه ردّا شدیداً، و قال: لو قال رجل: إنّ هذا کذب لما کان مخطئاً. و أخرجه الترمذی»
 و قال: لا یُتابع ضمرة علیه و هو خطأ عند أهل الحدیث.
فهذه مکانة الرجل من الروایة و إن کان ثقة مأموناً، و أکبر الظنّ أنّ الآفة فی هذه الروایة من ابن سمرة و أنّه اختلقها تقرّباً إلى أعطیات معاویة و هباته التی کانت تصل من دون وزن وکیل إلى وضّاعی الأحادیث و رجال الاختلاق الذین لا خلاق لهم.
و منها