پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان
35/ ابو نعیم در ” حلیه الاولیاء ” روایت ثبت کرده است از طریق عمر بن هارون بلخی از عبد الله بن شوذب بصری – یا مقدسی -از عبد الله بن قاسم از کثیر بن ابی کثیر بصری آزاد شده سمره از عبد الله بن سمره – فرماندار معاویه بن ابی سفیان در بصره . می گوید : در موقع تدارک سپاه تنگدستی من همراه پیامبر خدا (ص) بودم . عثمان هزار دینار آورده به خدمت پیامبر (ص) ریخت و رفت . پیامبر خدا (ص) در حالیکه دینارها را زیر و رو می کرد فرمود : عثمان از امروز به بعد هر کاری بکند باکی نباید داشته باشد. احمد حنبل به این صورت ثبت کرده است : عثمان از امروز به بعد هر کاری بکند باکی نباید داشته باشد. و این را چند بار تکرارکرد . ابن جوزی هم در دو کتابش ثبت کرده است .
امینی گوید : شگفت آور نیست که حافظان حدیث از دروغ سازی پلید روایت کنند با سندی ناقص و بدون ذکر آنان که نخست روایت کرده اند و بدان سان که حدیثی مسلم است ، و هیچ به روی خویش نیاورند ؟ روایتی که عمربن هارون نقل کند چه ارزش و اهمیتی دارد ، کسی که ابن سعید درباره اش می گوید : مردم کتابی بزرگ از روایت او نوشتند و نوشتن حدیثش را ترک کردند . و بخاری می گوید : یحیی بن معین درباره او اینطور اظهار نظر کرده است : عمر بن هارون دروغ سازی است ، در حالی به مکه وارد شد که جعفر بن محمد درگذشته بود ، و بنا کرد به روایت کردن از زبان او. ابن ابی حاتم می گوید : از پدرم درباره او پرسیدم ؟ گفت : ابن مبارک درباره او سخن گفته و روایت او بر باد است. به پدرم گفتم : اشج از قول او برای ما حدیث کرده است . پدرم گفت : او سست روایت است . ابن مبارک او را خوار شمرده است. قتیبه می گوید : به جریر گفتم . عمر بن هارون از زبان قاسم بن مبرور برای ما چنین روایت کرده : فرشته وحی نزد پیامبر (ص) آمده گفت : این منشی تو (یعنی معاویه) امین است . جریر گفت : پیش او برو و بگو : دروغ می گوئی . این را عقیلی روایت کرده است . احمد می گوید : هیچ از او روایت نمی کنم ولی سابقا بسیار از او روایت کرده ام. ابن مهدی می گوید : در نظر من هیچ ارزشی ندارد . ابتدا احادیثی برایم روایت کرد. بار دیگر که نزدم آمد همانها را از زبان ابن عباس از همان اشخاص روایت کرد . از آن وقت روایتش را ترک کردم . ابو زکریا می گوید : عمر بن هارون دروغ سازی پلید است و روایتش به هیچ نمی ارزد. از او حدیث می نوشتم و بر در خانه اش برای آموختن حدیث می ماندم و همراهش به نهران رفتم . اما بعد وضعش برایم روشن گشت ، در نتیجه هر چه را از او نوشته بودم سوزاندم و کلمه ای حدیث از او پیشم نیست . ابن محرز از قول ابن معین می گوید : وی ” ثقه” و مورد اعتماد نیست . غلابی نیز چنین سخنی از او نقل کرده است . و دیگر بار می گوید : ضعیف و سست روایت است . ابو داود از قول او می گوید : غیر موثق است . ابن ابی خثیمه و دیگران از ابن معین چنین نقل می کنند : راوی ای نیست . جعفر طیالسی به نقل از ابن معین می گوید: دروغ می گوید . عبدالله بن علی بن مدینی می گوید : درباره او از پدرم پرسیدم ، او را به شدت ” تضعیف ” کرد. ابراهیم بن موسی می گوید : مردم حدیث او را ترک کرده اند. جوزجانی می گوید : مردم روایات او را نپذیرفته اند. نسائی و صالح بن محمد و ابو علی حافظ می گویند : روایاتش مطرود است . ساجی می گوید : سستی ای داشته است . دار قطنی می گوید : ضعیف است . ابو نعیم می گوید : مطالب نادرست و نامعلومی روایت کرده است. راوی ای نیست. عجلی می گوید : ضعیف است. ابن حبان می گوید : از زبان اشخاص موثق روایات پیچیده و بغرنج نقل کرده است و از استادانی ادعای آموختن حدیث کرده که آنها راهرگز ندیده است. در سند، همچنین نام کثیر بن ابی کثیر آمده است . عقیلی او را در ردیف راویان ” ضعیف” آورده، و ابن حزم و عبد الحق می گویند : او مجهول است . هر گاه توثیقی که عجلی از وی به عمل آورده ارزشی می داشت حافظان حدیث او را ” مجهول ” نمی خواندند، و عقیلی او را ” ضعیف ” نمی نامید . وانگهی این که عجلی او را ” ثقه ” و مورد اعتماد بشمارد چه ارزشی دارد ؟ زیرا عجلی همان است که ” عمر بن سعد ” قاتل سیدالشهدا – نواده پیامبر اکرم (ص) و افراد رسوا و ننگینی چون او را نیز” ثقه ” و مورد اعتماد شمرده است . در سند روایت به طریقی که احمد حنبل ثبت کرده نام ” ضمره بن ربیعه ” هم هست . قبلا دیدم که ساجی درباره او می گوید : راستگوئی است که دچار توهم می شده، و روایات نادرست و نامعلوم نقل کرده است . وی از قول ثوری از عبد الله بن دینار از ابن عمر روایتی نقل کرده که احمد حنبل آن را به شدت رد نموده است و گفته اگر کسی بگوید این دروغ است خطا نکرده است . ترمذی همان روایت را ثبت کرده و می گوید : نقل ضمره بن ربیعه قابل پذیرفتن نیست و وی در نظر حدیث شناسان خطاکار است. چنین است وضع و مقام راوی آن روایت ، هر چند بعضی او را ” ثقه ” و امین شمرده باشند. به احتمال قوی عیبناکی آن روایت از وجود ” ابن سمره ” است و او به طمع رشوه های معاویه که بی دریغ به پای جاعلان حدیث می ریخته آن را ساخته است.
( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادبج 9 ص 467 )