چون معاویه به مکه آمد نماز نیمروز را شکسته خواند پس مروان و عمرو- پسر عثمان- به سوی او برخاسته و گفتند: آن گونه که تو بر عمو زاده ات خرده گرفتی هیچ کس بر اوخرده نگرفت گفت: چگونه؟ گفتند مگر نمی دانی که او در مکه نماز را شکسته نمی خواند گفت: وای بر شما دو تن باد! مگر کار درست به جز آن بود که من کردم، من با برانگیخته خدا (ص) و با عمر و ابوبکر آن را به همین گونه خواندم گفتند: عمو زاده ات آن را شکسته نخواند و سرپیچی تو از شیوه اوخرده گیری بر وی است. پس معاویه به نماز پسین که بیرون شد آن را چهار رکعت خواند.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 8 ص 170)