اولین دایرةالمعارف دیجیتال از کتاب شریف «الغدیر» علامه امینی(ره)
۱۱ خرداد ۱۴۰۲

عثمان همنشین ‌من در دنیا و ولی من در آخرت است

متن فارسی

پاره ای از روایات جعلی در فضیلت عثمان :

12/ بزار از طریق خارجة بن‌ مصعب از عبد الله بن عبید حمیری بصری‌ از پدرش روایتی ثبت کرده است به این مضمون : ” وقتی عثمان در محاصره بوده‌ نزد او رفتم . (از مردم) پرسید : طلحه اینجا است ؟ طلحه گفت : بله . گفت : تو را به خدا قسم می دهم آیا به یاد نداری که در خدمت رسول خدا (ص) بودیم، گفت : هر یک از شما دست همنشین خویش را بگیرد ، آن وقت تو دست فلانی را گرفتی، و فلان شخص دست‌ بهمان را گرفت ، و همینطور هر کسی دست در دست رفیقش داشت، و رسول خدا (ص) دست مرا گرفت و گفت : این همنشین ‌من در دنیا است و ولی من در آخرت؟ گفت: آری به خدا ” .

ابن حجر همین را از ابن منده از طریق عبید الحمیری نام برده ثبت نموده است بدون اینکه اشاره ای به سستی و عیب ناکی سند آن بکند ، پنداری هم او نیست که اظهار نظر حافظان و ناقدان حدیث را درباره ناراستی و سست رایی ” خارجه بن مصعب ” – یکی از رجال همین روایت – آورده و ثبت کرده است . خود در کتاب ” تهذیب التهذیب ” می نویسد : ” اثرم از قول احمد حنبل می گوید : روایت او قابل نوشتن و ثبت نیست . عبد الله بن ‌احمد می گوید : پدرم مرا منع کرد و گفت: هیچ از روایات او را ننویسم . دوری و معاویه و عباس از قول ابن نمیر می گویند : او ” ثقه ” و مورد اعتماد نیست، کسی نیست ، دروغ ساز است ، ” ضعیف ” است . ابن معین می گوید : کسی (یا راوی ای) نیست. یحیی بن یحیی می گوید : در متن و سند روایت دست می برد . نسایی می گوید : روایاتش دور ریختنی است ، مورد اعتماد نیست ، ” ضعیف ” است . ابن سعد می گوید : مردم از روایات او پرهیز نموده و او را طرد کرده اند . ابن خراش و ابو احمد می گویند : روایتش متروک و دور ریختنی است . دارقطنی می گوید : ” ضعیف ” است و سست روایت است . یعقوب می گوید : در نظر همه همکاران ما سست روایت است . ابن مدینی می گوید : در نظر ما سست روایت ‌است . ابو داود می گوید : ” ضعیف ” و سست روایت است . و راوی ای نیست . ابن حبان می گوید : در روایاتی که از قول اشخاص مورد اطمینان نقل کرده روایات جعلی مخلوط شده است، و به روایتی که او آورده نمی توان استدلال و استناد کرد . ابن جارود و عقیلی و ابن سکن و ابو زرعه و ابو العرب و دیگران وی را در شمار راویان” ضعیف ” آورده اند . ” سیوطی هم می نویسد : ” ابن حبان می گوید : خارجه ‌از راویان دروغ ساز بطوریکه نادرستی آنها را بپوشاند نقل می کند و در روایتش جعلیات رخنه کرده است. ” در ذیل دو روایتی که شبیه این روایتند مقیاس و ملاک صحیح جهت ارزیابی و نقد اینگونه احادیث را به دست دادیم و گفتیم حقایق زندگی عثمان ملاک سنجش راستی یا ناراستی متن این روایات است‌ و فاصله و رابطه اش را با حقیقت مشخص‌ می گرداند. به همین سبب از روی متن روایت مورد بحث می فهمیم که به هیچ وجه صحت و اعتبار ندارد بگذریم از سستی و بی بنیادی سند آن . از برابر این یاوه تاریخی مانند نظایرش بایستی ‌بزرگوارانه چشم پوشی نموده گذشت و گذاشت جاعلان حدیث و دروغ سازان و جنایت کاران علیه تاریخ به تبهکاری سرگرم و دل خوش باشند. طلحه در صورتیکه این حرف ادعایی را که از زبان رسول اکرم (ص) حکایت کرده اندیشیده بود و در هنگام محاصره به صحت آن و در برابر جمع اصحاب و توده مردم ‌اعتراف کرده بود هرگز آنطور با عثمان‌ تشدد نمی نموده و چندان در تحریکات و تلاشهایش پافشاری نمی کرد و از رسیدن‌ آب آشامیدنی به او جلو نمی گرفت و کارشان را به قتل نمی کشاند و راضی نمی شد در قبرستان یهودیان دفنش کنند . طلحه – که به عقیده آن جماعت صحابی ای عادل و راست رو و جزء ده نفری است که مژده بهشت یافته اند – هر گاه از وجود این روایت بویی برده بود هرگز چنان کارهای بی راه و تند و زننده را انجام نمی داد.

( الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ج 9  ص  412 )

متن عربی

12- أخرج البزّار «5» من طریق خارجة بن مصعب، عن عبد اللَّه بن عبید الحمیری البصری، عن أبیه قال: کنت عند عثمان حین حُصر فقال: هاهنا طلحة؟ فقال طلحة: نعم. فقال: أنشدتک اللَّه أما علمت أنّا کنّا عند رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فقال: لیأخذ کلّ رجل منکم بید جلیسه فأخذت بید فلان، و أخذ فلان بید فلان، حتی

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 412

أخذ کلّ رجل بید صاحبه و أخذ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بیدی و قال: هذا جلیسی فی الدنیا و ولیّی فی الآخرة؟ قال: اللّهمّ نعم.

و ذکره ابن حجر فی فتح الباری «1» (5/315) عن ابن مندة من طریق عبید الحمیری المذکور ساکتاً عمّا فی إسناده من العلّة، کأنّه لیس هو الذی حکی تلکم الآراء الواردة فی جرح خارجة بن مصعب عن الحفّاظ و أئمّة الجرح و التعدیل. قال فی تهذیب التهذیب «2» (3/78): قال الأثرم عن أحمد: لا یکتب حدیثه. و قال عبد اللَّه بن أحمد: نهانی أبی أن أکتب عنه شیئاً من الحدیث. و قال الدوری و معاویة و عبّاس عن ابن نمیر: لیس بثقة، لیس بشی ء، کذّاب ضعیف. و قال ابن معین «3»: لیس بشی ء. و قال یحیی بن یحیی: یدلّس. و قال النسائی «4»: متروک الأحادیث، لیس بثقة، ضعیف. و قال ابن سعد «5»: اتّقی الناس حدیثه فترکوه. و قال ابن خراش و أبو أحمد: متروک الحدیث. و قال الدارقطنی «6»: ضعیف. و قال یعقوب: ضعیف الحدیث عند جمیع أصحابنا. و قال ابن المدینی: هو عندنا ضعیف.

و قال أبو داود: ضعیف لیس بشی ء. و قال ابن حبّان «7»: وقع فی حدیثه الموضوعات عن الأثبات لا یجوز الاحتجاج بخبره. و ذکره ابن الجارود و العقیلی «8» و ابن السکن و أبو زرعة و أبو العرب و غیرهم فی الضعفاء.

و قال السیوطی فی اللآلئ (1/317): قال ابن حبّان: خارجة یدلّس عن

الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 413

الکذّابین و وقع فی حدیثه الموضوعات.

و لعلّنا أوقفناک علی مقیاس صحیح فی أمثال هذه الروایة فی ذیل الروایتین اللتین تُشبهانها قُبیل هذا، فإنّک إذن لا تجد مقیلًا لها من الصحة و الاعتبار نظراً إلی متنها قبل أن تقف علی ضعف إسنادها، فدعها و مُرّ بها کریماً، و ذر الوضّاعین فی غلوائهم یرمون القول علی عواهنه.

و لو کان طلحة سمع هذه المزعمة منه صلی الله علیه و آله و سلم و اعترف بها یوم الحصار فی ملأ الصحابة لما کان یأخذ بخناق الرجل و یشدّد علیه، و ما کان یثیر علیه نقع الفتن حتی یورده مورد المنیّة، و لم یک یمنع عنه إیصال الماء إلیه، و لم یرض بإنهاء أمره إلی القتل الذریع، و لم یُرضه دفنه فی مقابر الیهود.

لو کان طلحة یعرف شیئاً من هذه الروایة لما استسهل رکوب ذلک المرکب الصعب الجموح و هو صحابّی عادل أحد العشرة المبشّرة کما یحسبون.