ابن حزم اندلسی می گوید: اکثر متکلمان رافضی (علمای اصول عقائد) مانند ” هشام ابن حکم ” کوفی و شاگردش ” ابی علی صکاک ” ودیگران قائل اند: علم خدا حادث است و خدا در آغاز چیزی نمی دانسته، آنگاه دانائی را برای خود پدید آورده است و این به درستی کفر است، و هشام در خلال مناظره با ” ابی الهذیل علاف ” گفته است که: خدای او به وجب های خودش هفت وجب است و این به درستی کفر است. و داود جوازی ” از بزرگان متکلمان رافضی، معتقد است خدایش به شکل انسان گوشت، و خون دارد.پاسخ نسبت های ساختگی ابن حزم راجع به عقائد متکلمین شیعه:
پاسخ- از این اکثریت متکلمان شیعه، شما این پندار را حتی در مولفات یکی از آنها هم نمی یابید بلکه در مولفاتشان عکس این ها را می بینید که با دلائلی روشن مخالفان خود را مقهور ساخته اند، شما دست روی هر کتابی از کتابهای آنان چه خطی یا چاپی بگذرید حتی تالیف خود ” هشام ” و دیگری کسانی که این مرد آنان را متهم ساخته، غیر از آنچه گفتیم، چیزی در آنها نمی یابید.در مورد ” هشام، ” اول کسی که این نسبت دروغ را به او داد جاحظ بود که آن را از قول نظام نقل کرد ” و ابن قتیبه ” در مختلف الحدیث 59 ” و خطاب ” در انتصاراز او گرفت. و اینها همه دشمنان سر سخت هشام اند که برای از بین بردن شهرت هشام و بد نام کردن او می کوشند، و اعتباری به سخنشان نیست. جاحظ پیوسته از هر وسیله ای راست یا دروغ برای بد گوئی به امثال هشام استفاده می کند در حالیکه در امرمذهب و عقیده افراد نباید به هر نقلی اعتمادی کرد، هر عقیده ای را وقتی می توان به کسانی منسوب داشت که از زبان معتقدان یاکتابهائی که قطعا منسوب به آنها است، گرفته شود و یا حدا اقل از افراد مورد اعتماد نقل گردد ولی هیچکدام از این خصوصیات در نقل نسبتهای دروغین این مرد نیست بلکه همه افترای محض است. ولی مردم هو چی و آشوب طلب، دنباله این نسبت های مجعول را از روی دشمنی هشام و افکار و عقائد او گرفتند و افرادی مانندابن حزم، نه تنها آنها را به طور قطع نسبت داده، بلکه اکثریت متکلمان رافضی را با او شریک کرده است، در صورتیکه همه متکلمان شیعه از این عقائد بیزارند، باید چه کرد، او از کیفرهای خدا که برای دروغ سازان ستمگر مقرر داشته باکی ندارد.
برای اینکه بدانید عموم متکلمان شیعه، از این نسبت ها بدورند، کافی است به نوشته دانشمندی بزرگ از اعلام آنان یعنی ” علم الهدی، سید مرتضی ” در کتاب ” الشافی ” مراجعه کنید و این خود را دفاع از هشام کافی است، گذشته از اینکه متن مناظره او با ابی الهذیل نامبرده در ملل و نحل شهرستانی، موجود است، و در آن چیزی، جز الزام خصم (طرف بحث) به لازمه سخنش، مبنی براینکه پس به قول تو، خدا جسمی مانند سایر اجسام می شود، دیده نمی شود. و این کجا و اعتقاد بدان کجا؟! سایر نسبتهائی که به رجال شیعه غیر از هشام داده، از قبیل عقیده به تجسم خدا و خرافات دیگر، صحت انتساب آنها را شما بر همین منوال به حساب آورید، که همه دور از راستی و حقیقت است.
(الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب ،ج3،ص182)