61- این اشعار از علقمة بن عمرو است که در جنگ صفین خوانده:
پسر «صخر»- یعنی معاویه- را حرمت و اعتباری نیست که
بواسطه اش ثواب خدا را بتوان امید برد، بلکه پشیمانی ببار خواهد آورد
ای کنیز زاده! ترا آن رسید که بروز جنگ به کسی می رسد که
با قهرمانان و دلاوران رزمآور روبرو گردد
با کمک و دادخواهی برای ستمگری که مسؤولیتش در ستم ها
شهره است حق خدا را فرو گذاشتی
راستی پیش از او ابو سفیان.
…………… ….
62- مجزأة بن ثور سدوسی- صحابی بزرگ- در صفین این سرود رزمی را خوانده است:
با شمشیر میزنمشان و ملاحظه معاویه را نمی کنم
آن گشاده چشم آن گشاده شکم را
مادر گمراهگرش او را به آتش سرنگون ساخته است
و در آنجا سگ های پارسگر همنشینش خواهند بود
فرومایگانی را به گمراهی کشانده است. خدا راه ننمایدش!
در «مروج الذهب»، مسعودی این سرود رزمی را به علی (ع) نسبت داده و می نویسد: گفته اند: این شعر از بدیل بن ورقاء است «1» مؤلف «لسان العرب» نیز آن را به علی (ع) نسبت داده است «2» طبری اولین بیت را در تاریخش نوشته و به- امیر المؤمنین منسوب دانسته است. «3» ابن مزاحم سه مصرع آن را در کتاب «صفین» آورده و از امیر المؤمنین دانسته است «4» و همه آن ابیات را در صفحه 454 ثبت نموده و به مالک اشتر نسبت داده و در صفحه 344 آنها را از مجزأة بن ثور شمرده است.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه به نقل از نصر بن مزاحم متعلق به محرز بن ثور دانسته است. «5» و چنانکه در «اشتقاق» آمده این ابیات به «اخنس» نیز نسبت داده شده است. «6»
الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 10، ص: 235