ابن بشاره غروى، درگذشته بسال 1138
– این سرزمینى است که آثارش، همه دگرگون شده، و ماههاى درخشان در زیر آن مدفون گشته است.
– خانهاى است که بلیههاى بزرگ، روشنى را از آن زدوده، و ابرهایش سیل اشگ جارى کردهاند.
تا جایى که میگوید:
– من سید شاعرانم. از خود دفاع نمیکنم، لکن در میدان نثر نیز توانایم.
– مردم را به بهشت ره مینمایم، برچمى سپید بدست گرفتهام، که بر آنها نور میافکند،
– چرا که مدحتگر حیدر کرار علیه السّلام دارنده تقوا، آن افتخار خلایق و پناهگاه مردم هستم.
– شیرى که در میدان جنگ- آنگاه که پهلوانان، فریاد بر میآورند و آتش جنگ شعله میکشد-،
– چنان حمله دهشتبارى میکند، که دشمنان، همه را درهم میشکند.
– در میدان مبارزه- که اسبان تیز تاز، بر یکدیگر سبقت گیرند- اوست که همه آنها را، از پاى در میآورد.
– داماد پیغمبر است و پدر امامان و کسى است که جانشینى پیغمبر، بوجود او والایى یافته است.
– این مقام را در غدیر خم احراز کرده، که امکان ندارد کسى آن را انکار کند.
– آنگاه که پیغمبر، در آن روز، بالاى منبرى از جهاز هیونان رفت، خداى توانا سخنانش را همى شنید.
– از دو دست او، چنان چشمه کرم و بخشش بجوش آمد و خروشیدن گرفت، که همه از نعمت آن بهرهمند شدند.
– او را چنان دانشهاى فراگیرى است، که ابرهاى خروشانش، همواره باران فیض بر همگان میبارند.
– از گوهر الفاظش، «نهج البلاغه» پدید آمده، که راز علوم را آشکار کرده است.
– هرگاه او نبود، در زمین خدا، کسى یک روز هم خداپرستى نمیکرد و کافران. اقرار به حق نمیکردند «1».
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 491