قرن یازدهم الحرفوشى العاملى
اى گلى که بر فراز درخت خوشبوى «بانه» میدرخشى، چه کسى اینچنین راز محبت را روشن کرده است؟ تو آن کوشش جانانه مرا- که در دل من جاى دارد- در سینه نگهداشتهاى.
داستان عشق و محبت مرا در خود نگهداشته، و پرده خفابر روى آن کشیدهاى.
هرگز نمیپنداشتم، که یک روز، اشک رخسار، ترجمان مهر من باشد.
5 هرگاه راز عشق اینچنین آشکار نمیشد، زبان عیبجویانم اینچنین باز نمیشد، و این شاخههاى تو، از شوق دیدار، اینچنین درهم نمیپیچید.
اى درخت «بان» آهو پیکرى، که همواره در دلها مسکن دارى.
چشمان تو، چنانم مست کرده که گوئیا دیدگانت میخانهاى است.
تو از آب زلال تازه سیراب گشته، و در نرمى، از نرمى درخت خیزران سبقت بردهاى.
10 من یاد تو را، همواره در دل نگهداشتهام، و دیدهام از تماشاى جامه زیباى تو خیره است.
قطرات شبنم، همچون دانههاى مروارید، بر شاخساران و اندامت آشکار است.
همچون سرخى شقایق سرخ، همچون دندانهاى شفاف گل بابونه، سفید هستى
آنچنان زیبا، که گویى در جمع دینداران، یاد على مرتضى را بر زبان میآورم.
آنگاه که زمانه، مدتها بیپناه بوده، تو بهترین باران رحمت خدا، و استوارترین پناهگاه هستى.
15- بسا پناهندگان که از بیمهاى زمان بدو پناه میبرند و آرامش مییابند.
و امیدواران را چه بسا عرق شرم سیل آسا فرا میگیرد و او آنها را رهائى میدهد.
خداوند بر او، مقام تقرب داده، و دوستى به او را تقرب و دوستى خود دانسته است.
فردا که به امر پروردگار، به همه خلایق داد و دهش و عطاى او نصیب میشود، دشمنان او از آتش دوزخ برخوردارند و دوستانش از باغهاى بهشت.
20- هرگاه از مقام على علیه السّلام خواسته باشى چیزى درک کنى، گرد و غبار میدانهاى جنگ را ببین، زمانى را که آتش جنگ بالا گرفته، و اوست که تیغ کار نوازش، همچون مار بر سر دشمان بیجان است، و نیزه او از کافران و جنایت پیشگان سیراب میگردد، و پرچم دشمنان همراه جمجمه سرشان بر خاک هلاک سرنگون میشود.
باز در مقام او، از سرزمین (خم) بپرس که چگونه برگزیده فضائلش در آنجا به مردم آشکار گشته است.
25- واى به حال دشمنانى که لگامشان بگردن و لجام گسیخته خواهند بود.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 377