سید على خان مشعشعى، قرن یازدهم، متوفى بسال 1088
– من از روزگار، چشم دوستى داشتم، لکن میبینم که به همه وعدههاى خود خلف میورزد.
– من از دولت روزگار انتظار نداشتم، که این چنین تیره روز باشم، در حالى که شرافت، باید اساس کار باشد.
– شاید روزگار، فقط مرا هدف قرار نداده، بلکه شیوه کهن او همین بیوفائى است.
– هرگاه از بلنداى اندیشه، به این فضایلى که من میخواهم بیان کنم بنگرید، آنگاه است که تعجب خواهید کرد که چه کسى سرور و پیشوا است.
– اى گوهر تابناکى که در روزگار ما، به کمترین بها فروخته میشود و بازارش کساد پیدا کرده است.
– این زمانهاى است که کاملان را پست میدارد، و اوباش و فرومایگان را بر میکشد.
– اگر روزگار خیرى داشت، دیگر پس از مصطفى صلّى اللّه علیه و آله، بنده تیمى چوبى بلند نمیکرد.
– و در برابر دشمنان، جاى آن نبود که از على حیدر علیه السّلام دفاع بشود،
– چرا که او را بهترین مخلوقات در غدیر، بصراحت به جانشینى خود برگزید و فرمود:
– هر که را من مولاى او هستم، پس از من این على مولاى او است. و با بانگ بلند، این ندا را همه شنیدند و شهادت دادند.
– هرگاه به احوال دختر پیامبر- صلى اللّه علیه و آله و علیها- بنگرى، که چگونه این دختر خانه زاد پیامبر، پس از او مغضوب قرار گرفت.
– و فاجعه جانگداز امام حسن بزرگوار علیه السّلام که چگونه خانه نشین شد، و به چشمان اشگبار و جگر پاره پاره او نگاه کنى.
– و سوک و اندوه قتل حسین علیه السّلام را که چنو، هیچ کسى با نیرنگ به قتل نرسیده.
– آنجا که او را در کربلا به خاک هلاک انداختند، و یاران و فرزندانش را کشتند.
– و زنان آل محمّد- صلوات اللّه علیهم- را به اسیرى گرفته، و سوار بر شتران سرخ، به همه جا گرداندند.
– هرگاه به این منظرة جانگداز، که زنجیر بر گردن حضرت سجاد علیه السّلام انداختند، و سر بزرگوار حسین علیه السّلام را در پیش روى آن حضرت منتقل کردند.
– و احوال نه تن دیگر از امامان علیهم السّلام را که در مقابله با مخالفان بودند و چگونه به خصومت آنان کمر بستند، هرگاه مطالعه کنى،
– که چگونه همگى یا مطرود و یا مسموم و محبوس بودند، و زنجیر بر گردن داشتند،
– براستى اذعان خواهى کرد که هیچیک از این مدعیان مسند خلافت پیامبر و مخالفان خاندان او، پایگاه شریفى نداشتند، و به مراد خود نرسیدند و این ابیات از اوست:
– بشتابید به سوى آن نورى که تابندگى فراوان دارد، و خداى آن سرزمین سرسبزى را که همواره امن است، جاوید نگهدارد.
– ما که این نور تابنده را دیدیم، از دیگر هواها دست کشیدیم. پس اى کسى که در راه بدبختى قدم میزنى.
– ما در برابر دعوت هواى نفس استقامت کرده، به راه نور شتافتیم. و اگر این شیفتگى نبود، به این راه نمیافتادیم.
– رهروان بیرون آمدند، و تابندگى این اشگهاى ما را که دیدند، من به «سعد» گفتم: آیا آن حقیقتى که ما میبینیم، تو نیز مشاهده میکنى؟
– او- در حالى که از بالاى شتر خم شده بود- گفت: آیا آفتاب تابان از دیدهها پنهان میماند؟
– این کاروانى است که صبحگاهان بر ریگهاى گوهرین و عقیقین گام مینهند، و فضاى خاک را با رهروى عطر آگین میسازند:
و پس از 26 بیت تشبیب، چنین میگوید:
– براستى این جوانى که پیامبر او را پرورید، در او رگهاى پیمبر- صلى اللّه علیهما و آلهما- نهان است.
– هرگاه خوب دقت کنى. میبینى که او حامل میراث پیمبر است.
– در این روزگار ما، شایسته است که کورى بر روى کورى علاوه شود.
– لکن روزگار به خاندان پیمبر ستم کرده، و از ظلم به آنها فاصله نگرفته است.
– روزگار، در شناختن ولى، راه خطا رفته، پس تو به خاندان ولایت چه میتوانى بگوئى؟
– آنان حجت خدا در روى زمین، و برگزیده خدا در میان مردماند.
– آنان درختى با عظمت هستند، که شاخهها در آسمان دارد، و مرکز درخت خانه خداى پروردگار آسمان است.
– از مخالفان بپرس، که آیا سوره «هل اتى» جز اینست که در حق اینان نازل شده؟ درود بر این سوره هل اتى باد.
– نص ولایت در قرآن، فقط در حق ایشان آمده، و هر آنکه قرآن خواند، این نکته داند.
– خداى، این خاندان را از هر پلیدى پاک کرده (اشاره به آیه 33 سوره احزاب) و حدیث عبا به این خاندان متعلق است (آل عبا).
– حدیث کساء اختصاص به این خاندان دارد، چه پاک کسائى و چه پاکانى که در زیر این گلیم گرد آمدند.
– نام اینان در لوح خدا رقم خورده، و در عرش الهى قبل از هر نورى پرتو اینان تابیده.
– پیامبر اسلام، با این خاندان بود که با دشمنانش «مباهله» کرد، لیکن آنها نپذیرفتند و سرباز زدند «1».
– پس از آن به ابیات زیر میرسد و میگوید:
– پیامبر، فقط کسى را به یاورى و برادرى خود برگزید، که اخوت خود را به او مخصوص گردانید.
– در روز قیامت، تقسیم طوبى و آتش عذاب را، بیهیچ شک به کف على سپرده است.
– هرگاه در این اعتقاد، جدال و گفتگو دارى، حدیث «طائر بریان» ترا کافى است.
– او بود که با دست خود، کفش خویش را وصله میزد، و این فضیلت او را کافى است. و نابینایان را نیز روشنى میدهد.
– حدیث «انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى»، بهترین دلیل بر حقانیت على علیه السّلام، و از سوى دیگر اینکه پیامبر، بهترین زنان دختر خود را به همسرى او انتخاب کرد، برترین گواه است.
– و در نص سوره براءت، دورى از مشرکان و پیکار با آنان آمده، و بر غیر آن، پیامبر، مبعوث نگشته.
– و در روز «غدیر خم» پیمبر دوستى و موالات خود را با على علیه السّلام، به بانگ بلند اظهار داشت.
– على علیه السّلام اول کسى از مؤمنان بود، که اسلام آورد، و در شب فداکارى با جان خود در راه پیمبر به جانبازى ایستاد.
– على علیه السّلام، یاور پیمبر بود، در آن روزهایى که همه اصحاب از پیرامون او- همچون پرندگان- فرار کردند.
این قصیده غرا را: که بر یکصد و بیست بیت بالغ میشود، سید ما «حویزى» گرد آورده و در ضمن آن، مناقب مولا على امیر مؤمنان علیه السّلام. مانند نزول سوره هل اتى و آیه إِنَّما وَلِیکمُ اللَّه و آیه تطهیر و حدیث کساء و مباهله و مواخاة و طائر مشوى و پینه زدن نعلین و تزویج صدیقه طاهره و انگیزه سوره براءت و حدیث غدیر خم و جز اینها آمده است. و ما، در مجلّدات الغدیر، صحت و درستى این احادیث را ثابت کردهایم. همه اینها احادیثى است صحیح، که در صحاح و مسانید قوم، هم آمده است.
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 411