– با حمد و ستایش کسى، سخن را آغاز میکنم، که همه مخلوقات را آفرید و بر دوام نعمتهایش شکر میگزارم.
– او آفریدگار ما و واجب الوجود است، و هرگز زوالى بر ذاتش نیست.
– مردم را، نمونهاى براى نمایش گنجینه قدرت خود بیافرید، و این موجود را بیمانند قرار داد «1».
– دین ما، پنج اصل دارد که از آن جمله عدل است، که کار خدا، با آن صفت، پیوسته انجام میگیرد.
– دومین اصل، توحید است، که خداى، یگانه است و اینکه شریکى ندارد.
– اصل سوم، نبوت است، و آن لطف عظیمى است، که از سوى پروردگار، بر مردم افاضه شده است.
– چهارمین اصل امامت است، که لطف آفریدگار، موجب آن شده، تا دین خدا بوسیله آن، استقامت پیدا کند.
– اصل پنجم، معاد است که بر هر جسم و روحى شامل است، و دلایل آنرا ثابت میکند.
– براستى که پروردگار، در حکمرانى خود عدل بکار بسته و با هر ستمگرى سر دشمنى دارد.
– آتش جهنم و نعمتهاى بهشت دارد، و لو آنکه کافران بر انکار آن برخاستهاند.
– مؤمنان در بهشت، و کافران در آتش جهنم خواهند بود.
– نخستین پیغمبران، که پدر آدمیان است، حضرت آدم است، که سلام خاص همگان بر او نثار باد.
– و برترین انبیا، پیمبران اولو العزم هستند، که معرفت بر مقام آفریدگار پیدا کردهاند.
– و این پیامبران عبارتند از: نوح و ابراهیم و موسى و عیسى، و پیامبر امین که خاتم پیامبران است [على نبینا و آله و علیهم السلام].
– پیامبرى که ستوده و برترین، و از حیث وقار و شکوه، از همه والاتر است.
– پس، من خالصانه گواهى میدهم که جز خدایى که همه مخلوقات را آفریده، خدایى نیست.
– و محمّد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- پیامبر مرسلى است، که براى اداره امور مردم فرستاده شده است.
– و نیز شهادت میدهم على علیه السّلام ولى خدا است، که در راه دین، کمر خدمت بسته است.
– و پیامبر، در روز غدیر خم، بفرمان خدا با او پیمان بسته، و او را به جانشینى خود برگزیده است.
– و برفراز منبر، بر امامان دیگر، که همه از فرزند على علیه السّلام هستند، اشاره فرموده است.
– پیغمبر، او را برادر خود نامیده، و بفرمان خدا، او را پیشواى مردم خوانده است.
– او را بزرگ داشته، و لقب امیر المؤمنین داده، که جز او، کسى شایسته این لقب، نبوده و نخواهد بود.
– و حضرت زهراى بتول را- که پیوسته سلام خدا بر او باد- به همسرى او انتخاب کرده است.
– حضرت على بر حضرت زهرا- صلوات اللّه علیهما- همتاى بزرگوارى بود، که از نسل آنان، امامان بزرگوار علیهم السّلام متولد شدهاند … [تا آخر قصیده] «1».
الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج11، ص: 503